امروز چهارشنبه 07 شهریور 1403

Wednesday 28 August 2024

سايه‌سارِ ارغوان، به‌پیرِ پرنیان‌پوش غزل هوشنگ ابتهاج


1401/07/27
کد خبر : 22454
دسته بندی : فرهنگی
تعداد بازدید : 15 نفر


سايه‌سارِ ارغوان
       به‌پیرِ پرنیان‌پوش غزل؛ هوشنگ ابتهاج 


ارغوان نام تو بود
كه جهان را زِ كران تا به كران سوخته است

شعر خونبار غم هجرانی
كه زمين را به زمان دوخته است

يادگاریست بنام...
راویِ تلخِ دلِ بی‌تابیست...
كه به پايش همه عشق
تا بُنِ ريشه فرو ريحته است...
داغ سردیست در اين قصه
...كه پايانش نيست
رنج عشقیست كه پروای بيابانش نيست...

كو دليری كه به افسون هنر خاطر ما شاد كند
كو صدائی دلكش
كه به وقت سحر از غصه ما ياد كند
همه رفتند از اين خانه غمبارِ درون سرد شده...

تو بمان... !
سايه‌از‌سايه ويرانی اين خانه مگير!
تو بپوی... !
تو بخوان... !
خون رنگين غزل در دل توست
گرمي شعر و نوا يک نفس از محفل توست...
قلب هر سوخته در راه هنر
منزل توست...
شور برپاكن و از نغمه به رخساره بيداد نشان
"دل ما را به سرِ دست بگير"
ببر آنجا كه صدائی می‌گفت:
"در نظر بازی ما بيخبران حيرانند..."!


سايه‌جان!
ارغوانت اينجاست...
ارغوانت دل هر عاشق دور از ياريست
... كه به سر ياد تو و شوق رفيقانت را
در درون كاشته است
سوز سرما اگر اين غنچه بكُشت
ريشه در خاک هنر پابرجاست
ارغوانی كه به غوغای تو بر اوج رسيد
شاخه‌ساریست سِتُرگ
تو مپندار كه در گوشه ويرانی آن خانه تاراج شده
ارغوانت ..‌. همه‌جا
همه‌جا... پا...برجاست!
         
                   شاعر
     دکترحبیب معظمی‌گودرزی
      پزشک فوق تخصص غدد
                بروجرد
               خرداد ۱۴۰۰

برچسب ها :
# هوشنگ ابتهاج

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/22454
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید