امروز جمعه 16 شهریور 1403

Friday 06 September 2024

مشروطه ای كه ما می خواستیم


1401/08/01
کد خبر : 29250
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 11 نفر
انقلاب مشروطه، گرچه با افتتاح مجلس شورای ملی در چهاردهم مهر ماه ۱۲۸۵ به دست مظفرالدین شاه، پادشاه ضعیف البنیه و علیل المزاج قاجار، پیروزی خویش را به ظاهر جشن گرفت، اما مقدمات و زمینه های این انقلاب را باید در اوایل عهد ناصری كنكاش كرد. زمینه هایی كه باید طلیعه آن را به وضوح در اصلاحات امیركبیر صدراعظم با كفایت و دانشمند ناصرالدین میرزا مشاهده كرد. اقتدار بی حد و حصر شاهان قاجار، دیوان سالاری عریض و طویل شاهزادگان قجری و رشوه خواری مأموران و كارگزاران و تشتت در مراجع دادرسی كه عموماً خلق الناس را در دستیابی سهل الوصول به مطالب خویش ناكام گذارده بود، دستمایه به ستوه آمدن مردم از اینجا مانده و از آنجا رانده را فراهم آورده بود. صدور فتوای تاریخی میرزای شیرازی بزرگ، اما سیر نهضت را عوض كرد، ناصرالدین میرزای صاحبقرانی مجبور به پرداخت غرامت شد و مردم دانستند كه مقاومت امكان پذیر است. معلوم شد تنها قدرتی كه توانایی ایستادگی و پیشبرد اصلاحات بنیادین را داراست سلسله روحانیت و در رأس آن مرجعیت مقتدر شیعه است. روحانیت احساس وظیفه نمود و بار سنگین اصلاحات نظام كهنه پادشاهی را برعهده گرفت. آخوند خراسانی و پس از او میرزای نایینی را می توان ایدئولوگ های انقلاب مشروطه كه ماهیتی دینی داشت به شمار آورد، در این مقاله سعی بر آن است تا گزارشی هر چند مختصر از آرای سیاسی مرحوم میرزای نایینی كه عموماً در كتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» منعكس گردیده، ارایه گردد. میرزا محمد حسین نایینی غروی در سال ۱۲۷۷ هجری قمری در نایین اصفهان به دنیا آمد. پس از تعلیم مقدمات علوم اسلامی در نایین رهسپار اصفهان شد. هشت سال در اصفهان نزد شیخ محمدباقر اصفهانی به تعلم و تلمذ پرداخت. در بیست و پنج سالگی راهی عراق عرب گردید. در سامراء به زمره تلامذه میرزای شیرازی بزرگ وارد گشت. مرگ میرزا باعث شد تا مدتی به كربلا و سپس راهی نجف گردد. در نجف مراد خویش را جست: آخوند ملامحمد كاظم خراسانی، اصولی برجسته، صاحب كفایه الاصول و از حامیان و راهنمایان اصلی مشروطه خواهان. از آنجا كه قلم میرزای نایینی بسیار توانا بود، بسیاری از اعلامیه ها و بیانیه هایی كه از سوی آخوند خراسانی صادر می گردید به قلم وی بود. هنگامی كه علماء عراق، در قبال تجاوز روسیه به ایران در سال ۱۳۳۰ هجری و كشتار مشروطه خواهان آذربایجان واكنش نشان دادند، اعلامیه ها، بیانیه ها و فتوایشان را اكثراَ میرزای نایینی می نگاشت. نایینی طی جنگ بین الملل اول و پس از آن وارد عالم سیاست شد و به همراه دیگر علمای شیعه عراق برضد متفقین و انگلیسی ها اعلان جهاد داد. خود نیز در جهاد عمومی مردم عراق به رهبری میرزا محمدتقی شیرازی كه در سال ۱۳۳۹ هجری صورت گرفت شركت جست. وقتی خبر تحت الحمایگی عراق در برابر انگلیس منتشر شد، به همراه بعضی دیگر از علمای شیعه به اعتراض و مخالفت برخاست و به دستور ملك فیصل پادشاه عراق به ایران تبعید شد و در قم ساكن شد. در این زمان در ایران رضاخان سردار سپه كم كم قدرت یافته بود و از وزارت جنگ به مقام رئیس الوزرایی رسیده بود. نایینی و سیدابوالحسن اصفهانی در سال ۱۳۰۳ شمسی به عراق بازگشتند.او سال های پایانی عمر خویش را در نجف اشرف گذرانید و هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشت. آرای سیاسی علامه نایینی عمدتاً در كتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» مطرح شده است. نایینی این كتاب را در سال ۱۳۲۷ قمری در دوران استبداد صغیر نگاشت و آن را در بغداد به چاپ رسانید. انگیزه اصلی نگاشتن این كتاب را می توان دفاع نایینی از مشروطه؛ توجیه شرعی آن و اثبات تخالف ذاتی استبداد با اسلام دانست. نامگذاری كتاب نیز به همین مطلب اشاره دارد، «ملت» كه همان دین و آیین است به زعم برخی با استبداد گره زده شده است. نایینی درصدد است اسلام را از این تهمت كه با استبداد توافق و با مشروطیت تضاد دارد منزه و پاك سازد و امت را از خواب غفلت بیدار كند و به وجوب شرعی ستیز با استبداد و تبدل نظام استبدادی به مشروطه آگاه گرداند. نایینی در راه اثبات این موضوع كه اسلام با استبداد قابل جمع نیست به شناخت استبداد، عوامل و قوای آن می پردازد. او این قوا را هفت مورد می داند: الف) جهل:« اصل و منشاء تمام قوای ملعونه همین است. جهالت و بی علمی است به وظایف سلطنت و حقوق خود»(۱) سرچشمه تمام بدبختی هاست. چنان كه «علم، سرچشمه تمام فیوضات و سعادت است.»(۲) جهل است كه انسان ها را در برابر فرعون ها و نمرودها به تسلیم واداشت و آنها را از پیروی ابراهیم بت شكن و موسای پیام آور آزادی و استقلال محروم كرد. «بیچاره انسان جاهل و ناآگاه، آزادی خدادادی و مساواتش در جمیع امور... رافراموش و به دست خود، طوق رقیتشان را به گردن می گذارد.»(۳) نادانی و جهالت است كه انسان را «به بذل تمام قوا و دارایی هایش در استحكام اساس اسارت و رقیت خودش وادار و به جای آن كه با برادران دینی و وطنیش در استنقاذ حریت و تخلیص خود از این اسارت و رقیت و حفظ دین و وطنش هم درد و هم دست باشد ،به ریختن خون و نهب اموال و هتك اعراضشان همت می گمارد.»(۴) میرزای نایینی معتقد است می توان آثار و نتایج جهل را در عناوین زیر خلاصه نمود: ۱- شرك و بت پرستی ۲-از دست دادن آزادی و مساوات ۳- به كار انداختن تمام امكانات در خدمت دشمن ۴- بی دینی و بی ناموسی را شجاعت و شهامت شمردن ۵- قتل سركوب علما و بزرگان ۶- مسجود واقع شدن فرعون ها و طاغوت ها ۷- پرستش گاو در هندوستان ۸- مالك الرقاب شدن امویان و عباسیان ۹- گناه بخشی پاپ ها ۱۰- سرسپردگی از ازلی ها و بهایی ها در برابر مدعیان الوهیت یا نبوت ۱۱- تبعیت مسلمانان از ظلم پرستان و بقایای خوارج نهروان ۱۲- رونق بازار استعمار و استثمار. ب) استبداد دینی، «عبارت از ارادات خودسرانه است كه منسلكین در زی سیاست روحانیه به عنوان دیانت، اظهار و ملت جهول را به وسیله فرط جهالت و عدم خبرت به مقتضای كیش و آیین خود به اطاعتش وامی دارند»(۵). اگر روحانیت، تابع اراده خودسرانه نباشد و اراده او تابع دین باشد و از مردم بخواهد كه آگاهانه خدای را اطاعت كنند و از اطاعت غیر خدا بپرهیزد، دچار استبداد دینی نیست. استبداد دینی ،ویژگی كلیساست. روحانیت اصیل، هرگز مردم را بنده خود نكرده است و آنها را به اطاعت كوركورانه نخوانده است. ج) شاه پرستی: یكی دیگر از قوای ملعونه استبداد، رواج شاه پرستی در مملكت است. آنچه در جامعه مفید و لازم و موجب ترقی و تكامل می شود، این است كه مراتب و درجات علمی و عملی در تمام امور لشكری و كشوری محفوظ باشد. «اعمال این قوه ملعونه اهم مقدمات استعباد رقاب ملت و درجاتش هم به اختلاف درجات استعباد و تملك رقاب مختلف است»(۶). شاه پرستی مانع رشد انسان ها و سد راه سعادت آنهاست و «ریشه علم و دانش و سایر موجبات سعادت و حیات ملی»(۷) را می خشكاند. د) اختلاف و تفرقه: هیچ نهادی بدون وحدت كلمه استوار نمی ماند. از این لحاظ فرقی میان تشكیلات حق و باطل نیست. «از آن قوای ملعونه، القای خلاف فیمابین امت و تفریق كلمه ملت است. هر چند اصل این قوه خبیثه... غالباً به شعبه استبداد دینی و مقداری هم به شاه پرستی مستند است و مستقلاً در عرض آنها نباشد»(۸). هـ) ارعاب و تخویف و شكنجه: آنان كه به شكنجه و ارعاب روی می آورند، دو هدف داشتند: یكی «تشفی قلب»(۹) و دیگری «قلع و قمع شجره طیبه ابا و حریت و منع از سرایتش به عموم مردم»(۱۰). آنها می خواستند كاری كنند كه مردم «تن به اسارت و ذل رقیت»(۱۱) دهند و «از شرافت و مجد حریت»(۱۲) اغماض كنند و البته «درجات اعمال به اختلاف مراتب بی رحمی و قساوت و انسلاح از فطرت انسانیت و بی اعتقادی به مبدأ و معاد و عذاب آخرت و قیامت مختلف»(۱۳) بود. و) همكاری و هم آهنگی تمام نیروهای استبداد: آری «به محض برداشته شدن پرده از روی كار و دانستن آن كه روزگار را چه روی در پیش و مطلب از چه قرار است... ورق را برگردانیده، شعبه استبداد دینی به اسم حفظ دین و شاه پرستان به دست آویز دولت خواهی و سایر چپاولچیان و مفت خواران هر كسی با هر سلاحی كه داشت حمله ور گردیدند»(۱۴).
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/29250
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید