در ساخت فیلمهای ژانر وحشت، در بیشتر مواقع، ایدۀ غالب بر این است که نمایشدادن چهرۀ هیولاها قدرتشان را در ایجاد ترس و اضطراب کاهش میدهد؛ زیرا عموماً هیولایی که امکان ساخت و نمایش آن وجود دارد، در مقایسه با آنچه در ذهن مخاطب تصور میشود، وحشت چندانی القا نمیکند؛ اما این موضوع وقتی چالشبرانگیزتر میشود که اصولاً امکان نمایش منشأ وحشت در فیلم وجود نداشته باشد و این همان ماجرای داستان معروف اچ جی ولز است: «مرد نامرئی».
لی ونل در مقام نویسنده – کارگردان، استاد خلق وحشت است. او بهخوبی میداند چگونه موجودی ترسناک خلق کند، بدون آنکه اصلاً وجود داشته باشد. در ساخت این فیلم بهنظر میرسد او بیشتر از آنکه به نمایش احساسات و ترس ناشی از وحشت و زجر شخصیتها علاقهمند باشد، به ساخت صحنههای آثار فیزیکی آزار و اذیت آنها تمایل دارد. در فیلم «مرد نامرئی»، داستان حول این ایده شکل گرفته است که اگر مخترعی فوقنابغه، با تواناییهایی مانند آیرون من، همان شخصیت منفی داستان و علاقهمند به آزار دیگران باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شخصیت اصلی داستان، سیسیلیا (با بازی الیزابت ماس)، همسر مردی نابغه و مخترع به نام آدریان (با بازی اولیور جکسون-کوهن) است که تخصص فیزیک نور دارد. آدریان مردی سلطهگر است که همسرش را بهشدت کنترل میکند. سیسیلیا بعد از فراری سینمایی از عمارتی که با آدریان در آن زندگی میکند به خانۀ دوستی به نام جیمز (با بازی آلدیس هاج) پناه میبرد؛ درحالیکه سیسیلیا سعی دارد به زندگی عادی برگردد، خبر ناگهانی خودکشی آدریان او را شوکه میکند؛ اما او نمیتواند این فکر را از ذهن خود دور کند که آدریان هنوز همان اطراف است. او آدریان را حس میکند، اگرچه او را نمیبیند. در واقع، اگر جان بهدربردن از آزار نابغهای فیزیکدان سخت است، دستوپنجه نرمکردن با کسی که حتی دیده نمیشود، تقریباً غیرممکن است! و این داستان سیسیلیاست.
شخصیتپردازی هیولایی نامرئی در مدیوم سینما، که ذاتش بر اساس تصویر است، چالشی است که ونل از آن استقبال کرده است؛ نماهایی از زاویۀ دید کسی که سیسیلیا را بهآرامی تعقیب میکند و دوربینی که در اطراف سیسیلیا معلق است، درحالیکه او تعقیبکنندهاش را نمیبیند، بسیار طبیعی از کار درآمدهاند؛ اما در کنار اینها، ونل نماهای لانگشات زیادی هم از اتاقها و گوشههای خالی در فیلم گنجانده که به نظر بیهدف و بیهوده هستند و تنها تعلیق امکان ایجاد لحظهای مهم در داستان در این مکانها در ذهن بیننده ایجاد میشود. در یکی از سکانسهای بهیادماندنی فیلم، سیسیلیا در حال آمادهکردن صبحانه است و جیمز خارج از کادر دوربین با او صحبت میکند. این صحنۀ غیرعادی فقط برای ایجاد حس ناراحتی و بیقراری در بیننده طراحی شده است؛ وقتی که سیسیلیا نیز از صحنه خارج میشود، بیننده در قاب خالی دوربین تنها میماند و نمیداند باید به چه چیز نگاه کنند. بعد، ناگهان از ماهیتابۀ روی اجاق دود و شعلۀ آتش بلند میشود و سیسیلیا، جیمز و سیدنی (دختر جیمز با بازی استورم رید)، به آشپزخانه میدوند تا آتش را خاموش کنند. در این صحنهها، اتفاق مهمی نمیافتد، اما تماشای آتشی که آهستهآهسته شعلهور میشود و دودی که همهجا را فرا میگیرد در بینندهای که نمیداند آیا در آن اطراف کسی هست که متوجه آتش شود یا نه، حس اضطراب و نگرانی را بسیار ماهرانه القا میکند.
در سوی دیگر نمایش، خود مرد نامرئی است. در نسخۀ قدیمی فیلم ترسناک «مرد نامرئی»، برای او هیبتی نوارپیچیشده مانند مومیاییهای مصری طراحی شده بود که ونل در نسخۀ خود از آن صرفنظر کرده است. در عوض، برای او لباسی چهلتکه با طرحهای ششضلعی طراحی شده که دیدنش نیز اضطراب میآفریند. این لباس برای ساختار مدرن و زمان معاصر فیلم بسیار مناسب بهنظر میرسد؛ وقتیکه لباس آسیبدیده است سوسوزدن هیبت آدریان در کشاکش مرئی و نامرئی بودن، مانند اِشکالی تکنیکی در وسیلهای دیجیتالی، ترسناک و اضطرابآور است. ونل میتوانست بهسادگی از تعریف این لباس در فیلم صرفنظر کند، اما در عوض با طراحی هوشمندانۀ آن، ایدۀ دشمنی نیمهمرئی را به یکی از نکات باارزش فیلم تبدیل کرده است.
با این همه، فیلم «مرد نامرئی» درنهایت گرفتار طبیعت فیزیکی داستان خود است. این اثر هرچند در چیدمان داستان و ترکیب و ترتیب ایدههای خود در فیلمنامه بسیار خوب عمل کرده، در اجرا دچار نابسامانی شده است. اتفاقات چنان به پیش میروند که انگار روند داستان را وارونه کردهاند و دست مرد نامرئی نیز خیلی زودتر از آنچه باید رو میشود؛ برای نمونه، سیسیلیا پس از فرار از عمارت، کیفش را روی صندلی عقب خودرو میاندازد و سپس میبینیم یک قوطی قرص خوابآور از آن بیرون میافتد. این صحنۀ ناشیانه، مانند علامتی چشمکزن، بهجای آنکه کلیدی برای حدسزدن دلایل اتفاقات بعدی باشد، چنان آشکارا توضیح داده شده است که فیلمنامه عملاً لو میرود. دربارۀ سایر اشیای مهم فیلم نیز به همین منوال است و درگیری ذهنی بیننده را برای کشف رمزوراز داستان از بین میبرد. در این صحنهها، کارگردان چندان به فیلمنامه وفادار نیست؛ زیرا ظاهراً، اتصال اتفاقات به یکدیگر و پیشبردن داستان است که برای او اهمیت دارد، اما چگونگی رخدادن این اتفاقات چندان مهم نبوده است.
فیلمنامۀ «مرد نامرئی» کار پیشین ونل را در مجموعۀ «اره» (با نام اصلی «Saw») یادآوری میکند که اثری سرشار از پیچوخم و مبنی بر اتفاقات فیزیکی بهشمار میآید؛ اما این شیوه، در داستانی با موضوع آزارهای روانی و احساسی چندان کارا بهنظر نمیرسد. ونل چنان بر اجرای صحنههای عملی متمرکز است که زمان چندانی برای رشد و پرداخت شخصیتها باقی نمیگذارد. فرار سیسیلیا از عمارت آدریان، نشان میدهد که او زنی توانا و هوشمند است که از مهارتهای لازم برای پیشبرد قصه برخوردار است؛ اما او پس از فرار و رهایی از آن شرایط آزاردهنده، دیگر این خصوصیات برجسته را چندان از خود بروز نمیدهد. سیسیلیا در بعضی صحنهها بهخوبی میدرخشد: آنجا که با تلفن همراه آدریان تماس میگیرد تا ببیند آیا او در آن اطراف است یا نه، یکی از همین صحنههاست؛ اما در ادامه، این زن باهوش فکر نمیکند که آیا از شخصی با نبوغ آدریان بعید نیست که نتواند صدای تلفنش را قطع کند؟! در جایی دیگر، او برای دفاع از خود چاقوی آشپزخانه را برمیدارد که سلاحی معمول در فیلمهای ژانر وحشت با موضوع ورود مهاجمی به خانه است؛ اما از شخصی با هوش و توانایی او خلاقیت بیشتری در مبارزه با دشمنی نادیدنی انتظار میرود. در خانهای پر از وسایل مختلف، برای نبردی کور، قطعاً ابزارهایی بهتر از چاقوی آشپزخانه میتوان یافت.
ایدۀ اصلی فیلم ترسناک «مرد نامرئی»، آزار و خشونت خانگی در شرایط واقعی و جدی است؛ اما ونل تعقیب و گریز را نیز به آن افزوده، اما چندان که باید در این جنبۀ داستان موفق عمل نکرده است. در اینگونه فیلمها، تنها ماندن قهرمان داستان نکتهای کلیدی بهشمار میرود، اما در «مرد نامرئی» دوستان و اطرافیان سیسیلیا، ناشیانه و کمی گیجکننده از گرد او متفرق میشوند؛ برای نمونه، امیلی (خواهر او) که موقع فرار سیسیلیا، او را شجاعانه با ماشین از دل جنگل بیرون کشیده است، با ایمیلِ ناراحتکنندهای از طرف حساب کاربری سیسیلیا از داستان خارج میشود. ایمیلی جعلی که یکی از چندین استفادۀ شیطانی از تکنولوژی دیجیتال در فیلم است.
در جایی از فیلم، سیسیلیا متوجه میشود که پس از مرگ آدریان، مبلغ چشمگیری از او به ارث برده است. این موضوع، دریچهای برای نگریستن به مسائلی باز میکند که در روند کارهای قانونی و اداری میتواند برای آزارِ بیشتر قربانیان خشونت خانگی، از آنها سوءاستفاده شود؛ داستانهایی مانند پروندههای طلاقی که سالها طول میکشند یا جلسههای دادگاهی که در آنها قربانی مجبور است دوباره با شکنجهگر خود روبهرو شود؛ اما در فیلم ترسناک «مرد نامرئی» وجه قانونی این مشکلات مسکوت باقیمانده و با وجود آنکه موضوع ارثیۀ سیسیلیا یکی از بخشهای کلیدی در پیشبرد داستان است، فیلم بیهیچ اشارهای به مسائل جانبی ماجرا، از آن میگذرد و وارد جزئیات نمیشود.
فیلم «مرد نامرئی» در وهلۀ اول فیلمی در ژانر وحشت است و کارگردان، از همان ابتدای فیلم، هنر خود را در ساختن و پرداختن بحران و تنش و ایجاد وحشت در سطح عالی به رخ میکشد؛ اما در نهایت، همۀ این وحشت، با نمایشی سادهانگارانه از آزار و اذیت خانگی چنان که باید و شاید به نتیجۀ مطلوب نمیرسد. در واقع، ونل بهجای مرئیکردنِ واقعیت آزار خانگی روی پردۀ سینما، مرد نامرئی را در سایه مخفی کرده است.
منبع: Polygon
فیلیمو
21 آبان 1403
21 آبان 1403
22 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
28 آبان 1403
28 آبان 1403
28 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
25 آبان 1403
25 آبان 1403
09 آبان 1403
26 آبان 1403
26 آبان 1403
26 آبان 1403
مشاهده بیشتر
01 آذر 1403
04 آذر 1403
04 آذر 1403
04 آذر 1403
07 آذر 1403
11 آذر 1403
20 آذر 1403
20 آذر 1403
21 آذر 1403
11 آذر 1403
19 آذر 1403
19 آذر 1403
22 آذر 1403
22 آذر 1403
19 آبان 1403
20 آبان 1403
20 آبان 1403
20 آبان 1403