امروز جمعه 16 شهریور 1403

Friday 06 September 2024

فرودستی زنان از دیدگاه جان استوارت میل


1401/08/01
کد خبر : 28898
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 16 نفر
اصل زبر دست بودن مردان و زیر دست شدن زنان، باید جایگزین اصل برابری کامل بین آنها گردد و دیگر نباید اجازه داده شود که یک جنسیت امتیازی نسبت به جنسیت دیگر پیدا کند و نیز کوشش شود این باور که زنان صلاحیت و قابلیت انجام امور را ندارند از ذهن ها زدوده گردد. من کاری را که بعهده گرفته ام، کاری سخت و طاقت فرسا می باشد، اما تن به طاقت فرسائی کار دادن بهتر است تا این موضوع با ابهامات و دلایل ناقص همواره ذهنم را بخود مشغول سازد. سختی این کار به آن جهت است که تلنگر به احساسات می زند و باورهائی که بر اساس احساسات ساخته و پرداخته شده اند را زیر سئوال می برد. در این وضعیت اگر استدلال محکمی هم در رد آن باورها بیان شود، آن باورها مضمحل نمی شوند.در مقابل اگر باوری که بر اساس بینش و ابزار عقل و روش بحث و گفتگو ایجاد گردد، رد کردن آن باور که باعث متزلزل شدن پایه های آن می شود، آسانتر صورت می گیرد. به عبارت دیگر موضوعاتی که با عواطف و احساسات بیان شده است و آنها در مقابل عقل و منطق شکست خورده اند، برای جبران شکست و حفظ آنچه را که از قدیم بدست آورده اند، سنگرهای تازه ای بنا می سازند. در اینجا دلایل بسیاری وجود دارد که از احساسات و عواطف برای حفظ عرف و نهادهای سنتی، استفاده می گردد. تعجبی ندارد که دلایل آنها در مورد موضوع زن و فرودستی آن نسبت به مرد، دلایلی سست و ضعیف است و نشانگر آن میباشد که بربریت (barbarism ) این جماعت از بربریت و توحش دوران اولیه چیزی کم ندارد.به هر حال سر شاخ شدن با کسانی که تقریبا بیانگر یک باور فراگیر می باشند، کاری دشوار است. اگر بخت با این جماعت یار باشد تا عقاید آنها را در مقابل قضاوت عموم قرار دهیم، آنان دچار مشکلات فراوانی خواهند شد زیرا آنان می بایست با ابزار عقل و منطق از عقاید خود دفاع نمایند. در این رابطه بدیهی است کلیه موضوعاتی که مطرح می گردد، می باید موضوعات اثباتی باشند. برای مثال، اگر کسی متهم به قتل است، اثبات قاتل بودن این فرد به عهده کسانی است که او را متهم کرده اند و نه به عهده متهم که ثابت نماید قتلی مرتکب نشده است و بی گناه میباشد. بر این اساس، نسبت به واقعیات تاریخی عقیده و باوری مبنی بر تحدیدات و ممنوعیت هائی برای یک نوع جنسیت شکل گرفته است و (متاسفانه) مردم نسبت به این موضوع منفعل عمل کرده اند. بهر حال اثبات موضوع این فرضیه که آزادی عمل موجودی بنام زن می باید ممنوع و یا محدود گردد و نیز آنان صلاحیت و قابلیت انجام امور اجتماعی ، سیاسی را ندارند به عهده کسانی است که مخالف آزادی می باشند و از هر طریقی در ممنوع و یا محدود کردن آزادیهای عمومی فعالیت انسانها تلاش می کنند.دیهی است که نباید هیچ ممنوعیت و محدودیتی برای فعالیت انسانها بنام مصلحت عمومی وجود داشته باشد و قانون نیز نباید برای کسی برتری و امتیازی قائل گردد و همه می باید در مقابل قانون یکسان رفتار شوند.بدین ترتیب، کسانیکه بر این باورند که مردان در کلیه امور فرادست و فرماندارند و برای حکومت کردن ساخته شده اند و در مقابل زنان فرودست و فرمانبر می باشند و قابلیت و شایستگی شرکت در امور اجتماعی، سیاسی و امر حکومت داری ندارند، موظف هستند یا این ادعای خود را با دلایل محکم و متقن به اثبات رسانند و یا از این عقیده (باطل) به کلی دست بردارند. همچنین کسانیکه حق آزادی زنان را انکار می کنند و یا از حقوقی که مردان از آن برخوردارند، زنان را محروم می سازند در واقع به دو پیش فرضیه علیه زنان باور دارند: یکی آنکه آنها مخالف آزادی هستند و دوم تعصب و جانبداری آنها از "جنس ویژه" است. این افراد باید با محکم ترین دلایل از باورهای خود دفاع نمایند تا تردیدها در این مورد از میان برداشته شود.موضوع فرودستی زنان دارای یک قضیه ایجابی و یک قضیه سلبی است، بدین معنی که باور عموم بر این است که صلاحیت، شایستگی و قابلیت زنان در مطابقت با مردان کمتر است و به این علت آنان از عهده وظایف مهمی چون خردورزی در امور سیاسی و اجتماعی (حکومت و مملکت داری) برنمی آیند و این جنبه سلبی قضیه است. در مقابل، کسانی که معتقدند زنان دوش به دوش مردان دارای توانائی و صلاحیت انجام امور و وظائف اجتماعی را دارا می باشند و در نتیجه می باید آنان از برابری حقوق در مقابل مردان، در تمامی سطوح برخوردار گردند به جنبه ایجابی قضیه عقیده دارند.بدیهی است که بار مسئولیت جهت اثبات قضیه سلبی یعنی عدم صلاحیت و ناتوانی زنان در امور اجتماعی بر دوش کسانی است که به این نظریه باور دارند و آنرا ترویج می کنند.من اگر بتوانم جنبه ایجابی (affirmative) قضیه را اثبات کنم، کاری کوچکی در این زمینه انجام داده ام. واکنش نسبت به تعصب داشتن به باورها و سنن اجدادی در قرن ۱۸، عصر خرد قرن ۱۹ را بهمراه داشت. به سخنی دیگر در نتیجه امور غیر تعقلی و غریزی که از خطا و اشتباه مصون بودند، در قرن ۱۹ آن امور تبدیل به امور عقلانی شد و جایگزین غریزه گردید. برای مثال، علم روانشناسی، بت پرستی که یکی از انحطاط های فکری بشریت بود و اوهام و خرافات مردم را تقویت میکرد، ریشه های این گرایش و تفکر را بخوبی آشکار کرد و عبث بودن پدیده بت پرستی که قرنهای متمادی در بین انسانها معمول بود را عریان ساخت. من با توجه به اینکه با سنت و باور عمومی بطور قطع مخالف هستم می باید نشان دهم که قدرت ناشی از باورها ، آداب و رسوم که متعلق به همان دوران است، وضعیت و شرایط بهتری نسبت به گذشته خود پیدا کرده است.همچنین با توجه به اینکه ظن قوی از استنباط عملی، تجربه نام دارد و آن روشی قابل تمجید است باید اذعان نمود که تجربه این نظریه را که زنان را فرودست می داند و آنها را تحت قوانین مردان قرار می دهد و فتوا به عدم برابری صادر می کند و ورود آنان را در امور اجتماعی منع می نماید رد کرده است. زیرا نظریه پردازان این باور دلیل سلطه مردان بر زنان را در نتیجه وظیفه شناسی ذاتی آنان نسبت به مردان فرض می کنند و آنرا بواسطه تجربیاتی که در این زمینه بدست آورده اند، بیان می دارند. حال باید از این نظریه پردازان و پیروانشان پرسید که آیا آنان سلطه زنان بر مردان را و یا برابری حقوق بین آنها و یا بعضی از انواع مختلط یا جداگانه سلطه را تجربه کرده اند؟ و سپس دریافته اند که این تجربیات نتیجه ای برای سعادت انسان ببار نیاورده است و دچار شکست گردیده و آنگاه به این نظریه کلی رسیده اند که تنها راه سعادت انسان سلطه مردان بر زنان است؟ به سخنی دیگر اگر فرودستی زنان که موجب سعادت و نیک بختی جامعه انسانی اعم از زن و مرد در نتیجه تجربه بدست آمده است و زنان با آگاهی از این تجربه از مردان پیروی می کنند و سپردن سرنوشت خود را بدست مردان یک وظیفه قانونی می دانند، در این صورت باید اذعان نمود که اصل سلطه مردان بر زنان، اصلی قابل قبول می باشد. اما بدیهی است که واقعیت امر چیز دیگری را نشان می دهد که از هر جهت با اصل استنباط عملی و تجربه مغایرت دارد و حتی بکلی مخالف آن چیزی است که گفته شده است. اول اینکه موضوع فرودستی زنان به عنوان ضعیفه در مقابل مردان فقط یک فرضیه است و هیچ گاه مورد آزمایش قرار نگرفته است. بنابر این فرضیه ای را که بر پایه آزمایش و عمل قرار نگرفته است را نمی توان به عنوان حکم و قانون پذیرفت. دوم، سیستم نابرابری اجتماعی را که هیچگاه بواسطه تدبر، دوراندیشی و بر اساس واقعیات اجتماعی و در جهت منفعت عمومی و سعادت جامعه انسانی اعمال نشده است را نمی توان قبول کرد.سلطه مردان بر زنان از آغاز حیات اجتماعی انسانها و در جوامع اولیه وجود داشت. در آن جوامع مردان به سبب قدرت بازو مسلط بر امور بودند و از این رو زنان که دارای چنین عضلات نیرومندی نبودند زیر یوغ و بندگی مردان به عنوان موجودات ضعیف و فرودست درآمدندبعدها این اصل (قدرت بازوی مردان) در مراحل تکامل خود، باعث تدوین قوانین و نظم امور جوامع شد. مردان هر آنچه را که مربوط به امور فیزیکی و قدرت بدنی بود را محور امور اجتماعی قرار دادند و پیرامون آن قوانین حقوقی وضع نمودند. برای مثال، بردگی را که صرفا کاری اجباری در جهت مطامع و خواسته های ارباب بود، تحت قاعده و اصول قانونی درآمد و اربابان برای تضمین قدرت و نگهداری از اموال خصوصی خود، قانونی مبنی بر اینکه "بردگان جزء اموال آنها محسوب می شوند" را وضع نمودند. در زمانهای بسیار دور بیشتر مردان و همه زنان برده بودند. آنهاقبل از اینکه دلیری و گستاخی آنرا پیدا کنند که از عدالت و آزادی سخن گویند، توسط برده داران و به مرور زمان برای انجام کارهای مهمتری تربیت می شدند. روند عمومی پیشرفت جوامع، بتدریج اندیشمندان را بفکر فرو برد تا برده داری را الغاء نمایند. سرانجام بعد از تلاشهای فراوان بردگی زنان بتدریج به شکل ملایمتری از وابستگی که امری بی سابقه نبود، تبدیل گشت و تاکنون وجود دارد. در خلال اصلاح و تعدیل رفتار اجتماعی، حرکت هائی در جهت اصلاح جامعه و بدست آوردن برابری و آزادی و عدالت اجتماعی بوجود آمد و جامعه انسانی را متاثر ساخت. اما متاسفانه این حرکت های اصلاح طلبانه و عدالت خواهانه، باعث نشد که صفت جانور صفتی انسان و اصلی بردگی با تمام پندارهای نامطلوبی که ایجاد کرده بود، از میان برود. به عبارت دیگر نابرابری حقوق بین مردان و زنان که منشاء آن قوانین نفرت انگیز بردگی است، بتدریج ادامه یافت تا اینکه سلطه و فرادستی مردان نسبت به زنان جنبه قانونی پیدا کرد. بدیهی است که این قوانین به اعتبار رسم و آئین و به بهبودی اخلاقیات نوع بشر لطمه وارد می سازد و با آن متضاد است.ممکن است که قوانین فرادستی مردان جهت تعدیل مناسبات اجتماعی و اخلاقی یک یا دو کشور پیشرفته جهان از بین رفته باشد و ظاهرا کسی مجاز به تبعیض قرار دادن بین زنان و مردان نباشد و اگر هم بخواهد چنین تبعیض هائی قائل شود می باید آنرا تحت بهانه هائی چون منافع اجتماعی مردم انجام دهد. اما این ظاهر قضیه است و مردم بخود دلخوشی داده اند که عصر قوانین زور و استبداد مطلق پایان گرفته و دیگر سلطه قوی بر ضعیف، مرد بر زن وجود ندارد. زیرا آنان متقاعد شده اند که آداب و رسومی که از گذشته تا حال و عصر تمدن باقی مانده است بدلیل تطبیق با سرشت و طبیعت انسانی و در جهت منافع عمومی تغیر کرده است. اما متاسفانه آنان به این نکته مهم پی نبرده اند که این آداب و رسوم بوسیله قدرت بنا گردیده است و قدرت در همه امور پابرجاست.به سخنی دیگر، زمانیکه مردها بعنوان جنسیت فرادست، قدرت در دستانشان بود، تمایل به حفظ آن و مستحکم نمودن موقعیت خود نمودند. آنان برای نیل به این هدف ابتدا با "ضعیفه هائی" که در زندگی عادی و روزانه خود با آنها درآمیخته بودند، آغاز کردند و سپس بتدریج با تغییر و تحول اوضاع و شرایط پیش آمدند و آن قدرت را که بواسطه توانائی جسمی بدست آورده بودند در سطح جامعه به قانون تبدیل کردند. برای مثال برده داری را به شکل کهن آن و بخاطر تغییر شرایط اجتماعی ملغی نمودند تا به شکل مدرن تری آنرا اعمال نمایند. اما باید اذعان نمود که این تحولات صوری هم در مورد اعاده و تامین حقوق زنان انجام نگرفت.پدیده بردگی که سلطه شریرانه بر گرده انسانها بود ظاهرا ناپدید شده است اما سیستم آن بجای مانده است، سیستمی که در آن قدرت، حق محسوب میشود. بعضی از روابط اجتماعی که طی نسلهای گذشته بر اساس زور و سلطه میان نهادها وجود داشت بنام عدالت بصورت قانون درآمد و در جامعه اعمال شد و مسلم است که این قوانین تا زمانیکه اصول آن ریشه یابی نشده بود و جزئیات آن در بحث و گفتگوها آشکار نگردیده بود، زیان و نامطلوبی آن برای جامعه مدنی و تمدن بشری درک نمیشد. برای مثال، بردگی خانگی میان یونانیان که خود را مردمی آزاد تصور می کردند امری ناشایسته و نامطلوب تصور نمی شد.واقعیت این است که مردم این زمان و یا مردم دو و یا سه نسل گذشته، از وضعیت انسانهای قدیم و شرایط اجتماعی آنها، بی خبر بودند و بالطبع نمی توانستند شرایط تاریخ آن دوران را در ذهنهای خود تصور کنند. فقط کسانیکه تاریخ را بدقت مطالعه کرده اند قادرند که یک شمای ذهنی از مردم آن دوران بدست دهند. مردم این عصر نمی دانند که در زمانهای قدیم، قانون سلطه و قدرت حاکم بود و قدرت برتر حیات و ممات نوع انسان را تعیین می کرد.
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/28898
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید