امروز پنج‌شنبه 15 شهریور 1403

Thursday 05 September 2024

درباره کتاب «جدانشدنی‌ها» نوشته سیمون دوبووار


1401/07/27
کد خبر : 28395
دسته بندی : فرهنگی
تعداد بازدید : 19 نفر

ارتباط دوستی در زمان کودکی و نوجوانی برای بعضی افراد آنچنان موضوع مهم و پیچیده‌ای‌ می‌شود که دوست دارند خاطراتش را به صورت مکتوب حفظ کنند. کتاب جدانشدنی ها را سیمون دوبووار نظریه‌پرداز فمینیستی فرانسوی بر اساس رابطه دوستی‌اش با یکی از همکلاسی‌های خود به رشته تحریر درآورده است. کتاب حاضر پس از 67 سال از آرشیو دوبووار چاپ و منتشر شده است. نسخۀ انگلیسی رمان «جدانشدنی‌ها» پس از سالها از مرگ نویسنده و با اجازۀ سیلوی لوبون دوبووار دخترخواندۀ او در سال 2021 منتشر شد.
ماجرای کتاب بر اساس داستان واقعی است. موضوع به دوستی بووار با دختری به نام الیزابت لاکوآن مشهور به زازا برمی‌گردد. زازا تنها چند روز از سیمون دوبووارِ 9 ساله بزرگ‌تر است. سیمون دوستی نزدیکی با او حس می‌کرده و آنها با هم گفتگوهای طولانی را تجربه می‌کنند. سیمون از وجود زازا هیجان زده و خوشحال است و با او پیوندی جدانشدنی حس می‌کند. اما مرگ زودهنگام زازا، درست یک ماه قبل از تولد بیست‌ودوسالگی‌اش سیمون دوبووار را بسیار تحت تأثیر قرار می‌دهد و او  تا مدت‌ها بر اثر این ضربۀ مهلک اذیت می‌شود. ناگفته نماند، داستان با تغییرات و جابجایی‌هایی از نام‌ها، اسامی شخصیت‌ها و مکان‌ها نوشته شده است.
 
سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار فیلسوف، فمینیست، اگزیستانسیالیست و نویسندۀ فرانسوی بود. بووار سال  1908 در پاریس و در خانواده‌ای بورژوا به دنیا آمد.  نامدارترین زن روشنفکر جهان لقب سیمون دوبووار است. دوبووار را بعد از سال 1968 مادر فمینیسم هم نامیده‌اند. بووار نویسندۀ بیانیه مانیفست 343 بود که زنان بسیاری آن را امضا کردند و آزادی جنین را خواستار شدند. ناگفته نماند: کتاب‌های بووار جزو آثار مشهور در دنیا به شمار می‌روند. او سال 1954 توانست جایزه گنکور را دریافت کند. سیمون دوبووار در سال 1986 و در سن 78 سالگی از دنیا رفت و پیکر او کنار ژان پل سارتر در گورستان مونپارناس به خاک سپرده شد.
در بخشی از کتاب آمده است:
«اولین دفعاتی که برای بازی کردن به خانۀ آندره رفته بودم، ترس غریبی برمن چیره شد؛ در خانۀ خیابان گرونل علاوه بر بردرها و خواهرهایش، تعدادزیادی پسرعمو و دخترعمه و دوست‌های کم سن و سال‌شان هم حضور داشتند، که می‌دویدند، فریاد می‌زدند، آواز می‌خواندند، لباس مبدل می‌پوشیدند، روی میزها می‌پریدند و اثاث خانه را واژگون می‌کردند؛ گهگاه مالو که پانزده ساله بود، ژستی بزرگسالانه می‌گرفت و مداخله می‌کرد، اما همان دم صدای خانم گالار به گوش می‌رسید: «بچه‌ها را راحت بگذار خوش بگذرانند.» بی‌تفاوتی او در برابر آسیب‌ها و جراحات احتمالی، ورم‌ها، لکه‌ها یا بشقاب‌های لب‌پر شده و شکسته مرا متحیر می‌کرد. آندره با لبخندی فاتحانه به من می‌گفت:«مامان هیچ‌وقت عصبانی نمی‌شود. آندره گاهی به من می‌گفت: «از بازی کردن خسته‌ام.» برای همین به دفتر کارِ آقای گالار می‌رفتیم و برای اینکه کسی متوجه حضور ما نشود، چراغی را روشن نمی‌کردیم و آنجا چنانکه گویی لذت جدیدی را کشف کرده باشیم، سرگرم پرچانگی می‌شدیم. در خانه والدینم با من صحبت می‌کردند، من هم با آن‌ها حرف می‌زدم، ولی هیچ تجربه‌ای از پرچانگی با آن‌ها در خاطرم نمانده است.»
کتاب «جدانشدنی‌ها» را صدف محسنی به فارسی برگردانده است. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه کتاب حاضر را برای علاقه‌مندان منتشر کرده است. شما عزیزان اگر مایل به خرید کتاب با ارسال رایگان «جدانشدنی‌ها» هستید؛ به سایت بنوبوک مراجعه فرمایید.


لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/28395
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید