ستایش و مدح تقوا، و امر به آن و تحریص و ترغیب بر پیشه ساختن آن و اثر تقوا، و پاداش آن در قیامت و آنچه از شأن و درجات پیش خدای تبارک و تعالی برای افراد با تقوا وجود دارد در آیات زیادی از قرآن کریم از آن سخن رفته است.
در ”هشتاد“ موضع از قرآن به تقوا امر شده، و در ”چهل و نه“ موضع متقین را ستوده و در ”هشتاد و سه“ موضع از پاداشها و اثرات نیکوی تقوا یاد نموده است.
طی آیاتی، قرآن کریم به تعاون و همکاری بر تقوا دستور داده (سورهٔ مائده، آیهٔ ۲) و بیان داشته که برّ و نیکوئی همانا تقوا میباشد (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۸۹) و اینکه گرامیترین مردم پیش او انسانهای با تقوا هستند (سورهٔ حجرات، آیهٔ ۱۳) و اینکه قرآن را به زبان پیامبر گرامی آسان گردانید تا متقیان را بشارت دهد (سورهٔ مریم، آیهٔ ۹۷) و اینکه بهترین توشه تقوا است (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۹۷) و لباس تقوا بهتر است (سورهٔ اعراف، آیهٔ ۲۶) و عاقبت از آن تقوا است (سورۀ قصص، آیهٔ ۸۳) و اینکه تقوا به خدا میرسد (سورهٔ حج، آیهٔ ۳۷) و خدا اهل تقوا و آمرزش است. (سورهٔ مدثر، آیهٔ ۵۶)
و نیز مسجدی را که اساس آن بر تقوا نهاده شده به عظمت یاد نموده و کسی را که بنیان نفس خود را بر تقوا نهاده تکریم کرده است. (سورهٔ توبه، آیهٔ ۱۰۸ و ۱۰۹)
و نیز میفرماید: آخرت از آن کسی است که تقوا ورزد (سورهٔ اعراف، آیهٔ ۱۲۸) و پاداش آخرت برای متقیان بهتر است (سورهٔ یوسف، آیهٔ ۵۷) و اینکه اهل بلاد اگر ایمان آورده و تقوا پیشه سازند خدا از آسمان و زمین درهای برکات را بر آنان میگشاید (سورهٔ اعراف، آیهٔ ۹۶) و هرکس که تقوا ورزد کار او را آسان سازد (سورهٔ طلاق، آیهٔ ۴) و گناهان او را فرو ریزد و پاداش او را بزرگ فرماید (سورهٔ طلاق، آیهٔ ۵) و از جائی که گمان نمیبرد او را روزی دهد. (سورهٔ طلاق، آیهٔ ۲)
و اینکه خدا متقیان را دوست دارد (سورهٔ آلعمران، آیهٔ ۷۶) و خدا با آنان است (سورهٔ توبه، آیهٔ ۳۶) و اولیاء خدا جز آنان نیستند. (سورهٔ انفال، آیهٔ ۳۴)
و اینکه خداوند از متقیان میپذیرد (سورهٔ مائده، آیهٔ ۲۷) و عاقبت از آن آنهاست (سورهٔ اعراف، آیهٔ ۱۲۸) و خدا متقیان را مانند فاجران قرار نمیدهد (سورهٔ ص، آیهٔ ۲۸) و بهترین بازگشت برای آنان است (سورهٔ ص، آیهٔ ۴۹) و آنانند سعادتمندان. (سورهٔ بقره، آیهٔ ۵)
و اینکه برای متقیان بهشتهائی است که نهرها از زیر آنها جاری است (سورهٔ آلعمران، آیهٔ ۱۵) و برای آنان است پاداش بزرگ (سورهٔ آلعمران، آیهٔ ۱۷۲) و خدا گناهان آنان را فرو میریزد (سورۀ مائده، آیهٔ ۶۵) و مردمی را که تقوا ورزیدهاند از آتش جهنم نجات میبخشد (سورهٔ مریم، آیهٔ ۷۲) و برای آنان است غرفههائی بالای آنها نیز غرفهها (سورهٔ زمر، آیهٔ ۲۰) و بدی به آنان نمیرسد. (سورهٔ زمر، آیهٔ ۶۱)
و اینکه برای متقیان باغها و درختان انگور است (سورهٔ نبأ، آیهٔ ۳۱) و برای آنها بهشتی است که پهنای آن آسمانها و زمین است (سورهٔ آلعمران، آیهٔ ۱۳۳) و اینکه متقیان در باغات و چشمههائی در نشیمن صدق پیش ملک با قدرت خواهند بود (سورهٔ قمر، آیهٔ ۵۴) و چه نیکوست خانهٔ متقیان (سورهٔ نحل، آیهٔ ۳۰) و برای متقیان است هر چه بخواهند و آنگونه خدا متقیان را پاداش میدهد. (سورهٔ نحل، آیهٔ ۳۱)
● معنی تقوا
تقوا خد را پائیدن، و صیانت نفس از نافرمانی خداست، که او را اطاعت نموده و آنچه را که به آن امر الزامی نموده است انجام دهد، و از ارتکاب آنچه تحریم کرده خودداری نماید، به عبارت دیگر تقوا احساس مسؤولیّت و تعهد در مقابل خدا، و جهتگیری به سوی خدا از درون وجود است که به دنبال آن حرکات و سکنات انسان در خط شرع قرار میگیرد.
هر مکتبی نظام ارزشی دارد و همه چیز را بر معیار آن میسنجد.
در زمانهای گذشته نیز معیارهای گوناگون وجود داشته که طاغوتهای معاصر انبیاء گذشته آنان را با آن معیارها سنجیده و مورد ارزیابی قرار دادهاند.
مثلاً فرعون برای ارزیابی شخصیت موسی میگوید:
چرا برای او دستبندهای طلا نازل نشده
(فَلَوْلٰا اُلْقِیَ عَلَیْهِ اَسْوِرَهٌٔ مِنْ ذَهَبٍ ) (سورۀ زخرف، آیهٔ ۵۳)
یا کفار زمان نوح او را به باد انتقاد گرفته و میگویند:
پیروان تو جز افرادی فرومایه و فقیر نیستند.
(وَمٰا نَراکَ اتَّبَعَکَ اِلاَّ الَّذینَ هُمْ اَراذِلُنٰا بٰادِیَ الرَّأْیِ ) (سورهٔ هود، آیهٔ ۲۷)
مکتب الهی همهٔ معیارها را درهم ریخته و تقوا را یگانه معیار تام و تمام ارزیابی انسانها قرار داده است.
در مکتب الهی هیچ چیز دیگر حتی علم بدون تقوا نیز معیار ارزش معرفی نشده است.
قرآن میفرماید:
خوبی و نیکوئی از آن کسی است که پایبند تقوا باشد.
(وَلٰکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقیٰ ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۸۹)
در آیهٔ دیگر به روشنی ارزشمندترین انسانها کسی را معرفی میکند که بیشتر از همه تقوای الهی داشته باشد.
”اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقیٰکُمْ “ (سورهٔ حجرات، آیهٔ ۱۳)
در شرایط مختلف و در صحنههای گوناگونی که در زندگی انسان پدیدار میگردد مواجه با انگیزههائی میشویم که ما را بهسوی گناه میکشاند، باید حرکتها و فعالیتها و گفتارها و معیشت و پیشهٔ روزانه و وسیلهٔ ارتزاق و مأکول و ملبوس و همه شؤون زندگی را دقیقاً تحت کنترل قرار داد، به ویژه آنجا که مطامع مالی مطرح است.
در مواعظ ماثوره از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) چنین میخوانیم:
مرد در زمرهٔ متقین قرار نمیگیرد تا خود را سختتر از محاسبهٔ شخص دربارهٔ شریک خود مورد محاسبه قرار دهد تا بداند خوراکش و آنچه مینوشد و آنچه میپوشد از چه راهی تهیّه شده است، هرآنکس که پروا ندارد که کسب او از چه راهی است خدا نیز دربارهٔ او پروا نمیکند که از چه ناحیه او را وارد آتش سازد.
(لٰا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقین حَتّیٰ یُحٰاسِبَ نَفْسَهُ اَشَدَّ مِنْ مُحٰاسَبَهِٔ الشَّریکِ شَریکَهُ فَیَعْلَمَ مِنْ اَیْنَ مَطْعَمُهُ وَمِنْ اَیْنَ مَشْرَبُهُ؟ وَ مِنْ اَیْنَ مَلْبَسُهُ؟ اَمِنْ حِلٍّ ذٰلِکَ؟ اَمْ مِنْ حَرٰامٍ؟ یٰا اَبٰاذَرٍ مَنْ لَمْ یُبٰال مِنْ اَیْنَ یَکْتَسِبُ الْمٰالَ لَمْ یُبٰالِ اللهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْ اَیْنَ اَدْخَلَهُ النّٰارَ ) (پندهای پیغمبر اکرم - صلّی الله علیه وآله وسلم) به ابوذر شماره ۱۰۲ و مکارم الاخلاق، ص ۴۶۸)
باز در طیّ همین سخنان چنین آمده:
به با تقوا بودن عمل بیشتر از (خود) عمل اهتمام کن ... اصل دین ورع است و رأس آن اطاعت خداست ... بدان شماها اگر آنقدر به نماز بایستید که مانند کمان خمیده شوید، و آنقدر روزه بگیرید که مانند تیر لاغر گردید، جز با ورع به شما سود نخواهد دارد.
(کُنْ بِالْعَمَلِِ بِالتَّقْویٰ اَشَدَّ اِهْتِمٰاماً مِنْکَ بِالْعَمَلِ فَاِنِّهُ لٰا یَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقْویٰ ... یٰا اَبٰاذَرٍ اَصْلُ الدّینِ اَلْوَرَعُ وَ رَأْسُهُ الطّٰاعَهُٔ ... وَاعْلَمْ اِنَّکُمْ لَوْ صَلَّیْتُمْ حَتّیٰ تَکُونُوا کَالْحَنٰایٰا وَ صُمْتُمْ حَتّیٰ تَکُونُوا کَاْلاَوْتٰارِ مٰا یَنْفَعُکُمْ اِلّٰا بِوَرَعٍ ) (پندهای پیغمبر اکرم - صلّی الله علیه وآله - به ابوذر غفاری شماره ۱۰۱ و مکارم اخلاق، ص ۴۶۸)
● منشأ پیدایش تقوا
هستهٔ اصل و منشأ پیدایش تقوا ایمان به خدا و ترس از کیفر گناه و میل به رستگاری و کسب رضاء الهی است.
تقوا در دل پدید میآید و از دل به سایر اعضاء و جوارح جریان مییابد.
در ”هفتاد“ موضع از قرآن کریم به تقوا امر و به آن تأکید شده، و در آیات مختلف برای آن آثاری ذکر گردیده که ذیلاً اشاره میشود.
● آثار تقوا در قرآن
آثاری که برای تقوا در قرآن کریم آمده است به سه گروه تقسیم میگردد: آثار دنیوی، آثار اخروی، آثار مستمر.
الف - آثار دنیوی
خدا به کسی که تقوا داشته باشد، از راهی که به حساب نمیآورد روزی میدهد.
(وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لٰا یَحْتَسِبُ ) (سورۀ طلاق، آیهٔ ۲)
هدایت قرآن نصیب افراد باتقوا میگردد.
مردمی که تقوا ورزند خدا درهای برکات آسمان و زمین را بر آنان باز میکند.
(ذٰلِکَ الْکِتٰابُ لٰا رَیْبَ فیهِ هُدَیً للْمُتَّقینَ ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۲)
(وَلَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُریٰ ٰامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ السَّمٰاءِ وَاْلاَرْضِ ) (سورهٔ اعراف، آیهٔ ۹۶)
ب - آثار اخروی
متقین در بهشت جایگزین خواهند شد.
(اِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنّٰاتٍ وَ نَعیمٍ ) (سورهٔ طور، آیهٔ ۱۷)
تقوا بهترین زاد و توشهٔ آخرت است.
(فَاِنَّ خَیْرَ الزّٰادِ التَّقْویٰ ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۹۷)
اعمال انسانهای متقی مورد قبول درگاه الهی قرار میگیرد.
(اِنَّمٰا یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقینَ ) (سورهٔ مائده، آیهٔ ۲۷)
هرکس تقوا پیشه کند، خدا گناهان او را محو نموده و پاداش عظیم به او میدهد.
(وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئٰاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ اَجْراً ) (سورهٔ طلاق، آیهٔ ۵)
خدا متقین را از دوزخ آزاد میسازد.
(ثُمَّ نُنَجِیّ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظّٰالِمینَ فیهٰا جِثِیّاً ) (سورهٔ مریم، آیهٔ ۷۲)
ج - آثار مستمر
خوشبخت کسانی هستند که اطاعت خدا و رسول نمایند، و از خدا ترسیده تقوا پیشه کنند.
(وَ مَنْ یُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللهَ وَیَتَّقْهِ فَاُولٰئِکَ هُمُ الْفٰائِزُونَ ) (سورهٔ نور، آیهٔ ۵۲)
گرامیترین انسانها پیش خدا متقیترین آنها است.
(اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقیٰکُمْ ) (سورهٔ حجرات، آیهٔ ۱۳)
خدا متقین را دوست دارد.
(اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ ) (در سه موضع قرآن)
تنها متقین دوستان خدا هستند.
(اِنْ اَوْلِیٰاؤُهُ اِلَّا الْمُتَّقُونَ ) (سورهٔ انفال، آیهٔ ۳۴)
خدا ولیّ و سرپرست متقیان است.
(وَاللهُ وَلِیُّ الْمُتَّقینَ ) (سورهٔ جاثیه، آیهٔ ۱۹)
خدا همواره با متقین است.
(اِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُتَّقینَ ) (چهار موضع قرآن)
● ارزش عمل با تقوا
تقوا ارزش عمل را بالا برده و آن را به درجهٔ قبول میرساند، چنانچه در آیهای که سابقاً گذشت به آن تصریح شده است.
در حدیث میخوانیم:
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمود:
عملی که توأم با تقوا است هرقدر هم که کم باشد کم نیست و چگونه عملی که مورد قبول الهی است کم خواهد بود.
کان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یقول:
(لٰا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْویٰ، وَ کَیْفَ یَقِلُّ مٰا یُتَقَبَّلُ ) (وسائل الشیعه، ج۱۱، حدیث شمارهٔ ۲۰۳۸۵)
مراتب تقوا: تقوا مراتب مختلفه دارد، و درجات آن به حدّی بالا میرود که همه کس تاب و توان بر آن را ندارد و جز اولیاء الله نمیتوانند به آن دست یابند.
مولای متقیان امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) در خطبه معروف (نهجالبلاغه، خطبهٔ ۱۸۴) خود که به همّام اوصاف متقین را که به درجات کمال تقوا رسیدهاند بیان فرموده است:
”همّام“ مردی که از یاران امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود به آن حضرت گفت:
یا امیرالمؤمنین متقین را چنان برایم توصیف کن که گوئی آنها را به چشم خود میبینم، امام (علیهالسلام) که روح پاک و تشنهٔ همّام را سخت شیفته و آمادهٔ عروج و وصول به درجات والای پرهیزکاران یافته بود، بیم آن داشت که با شنیدن کلام نافذش که از دل برمیخاست و بر دل مینشست، این روح پاک به پرواز در آید و قالب تهی کند اندکی در جواب درنگ کرد سپس خواست با پاسخی کوتاه در وصف پرهیزکاران، همّام را قانع کند، از اینرو فرمود: ای همّام در برابر خداوند، خویشتن را واپای و نیکوکار باش، که خداوند با کسانی است که خویشتن را واپایند و نیکوکار باشند (و همین مقدار معرفت اجمالی در باب وصف پرهیزکاران تو را کافی است).
اما همّام با این سخن کوتاه قانع نشد و امام را قسم داد و اصرار ورزید، امام چون قسم و اصرار همّام را دید، خدای را ستایش کرد و ثنا گفت و بر پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) درود فرستاد آنگاه با بیان شیوا در حد اعلای بلاغت و رسائی به ذکر اوصاف و ویژگیهای متقین پرداخت و طی آن تعداد ”یکصد و پنج“ وصف از اوصاف متقین را برشمرد، تا بجائی رسید که همّام دیگر طاقت نیاورد، ناگهان از هوش رفت، و در همان بیهوشی درگذشت.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: من از این سرانجام بر وی بیمناک بودم، آری مواعظ بلیغ و رسا در کسی که اهل و شایسته آن باشد، این چنین کارگر میافتد.
● تعاون و همیاری در خیر و تقوا
بر خوبی و تقوا تعاون و همیاری کنید برگناه و دشمنی تعاون و همیاری نکنید.
(تَعٰاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْویٰ وَلٰا تَعٰاوَنُوا عَلَی اْلاِثْمِ وَاْلعُدْوٰانِ ) (سورهٔ مائده، آیهٔ ۲)
مردان مؤمن و زنان مؤمن برخی مددکار برخی دیگرند.
(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ ) (سورهٔ توبه، آیهٔ ۷۱)