امروز پنج‌شنبه 01 آذر 1403

Thursday 21 November 2024

تحلیلی بر فیلم سینمایی کتاب سبز (green book ) که بر اساس خاطرات «تونی» به قلم پسرش «نیک واللونگا» ساخته شده است.


1401/07/27
کد خبر : 14684
دسته بندی : بیوگرافی
تعداد بازدید : 221 نفر

زمان دو ماهه رویدادهای فیلم به بهترین شکل زمانبندی و مدیریت شده است و به حق هیچ نشان زائدی در ذهن به جا نمی گذارد. این مدیریت زمان گاهی برای بازه های کمتر از چند دقیقه هم اتفاق می افتد و اغلب به خلق موقعیتی کمیک منجر می شود. مانند صحنه سیلی زدن تونی به مسئول سالن موسیقی و بلافاصله کات به دکتر شیرلی که در حال نواختن پیانویی با برند مورد نظراست. و یا صحنه بیرون پرت کردن ته مانده مرغ که دکتر شرلی با اغماض با آن برخورد می کند اما این بازی تا به بیرون پرت کردن نوشابه می رسد با یک کات به دنده عقب آمدن ماشین، خط قرمز دکتر شرلی را پررنگ می کند.

فیلمنامه و تدوین با محاسباتی کاملا مهندسی شده بار فیلم را به دوش می کشند. در سراسر فیلم هر پلان یا قصه را یک قدم به پیش می برد و یا یک زاویه ای مهجور از تاریکی های شخصیت ها را روشن می کند. نتیجه نقاط قوت ذکر شده ضرباهنگی است که بیننده را مشتاقانه پای فیلم نگه می دارد و با جدا کردن او از رویدادهای زندگی، به او حیات سینمایی می بخشد.به طور کلی آخرین ساخته فارلی هرچند دستاوردی برای تاریخ سینما محسوب نمی شود اما یکی از نمونه های نادر قصه گویی موفق و پر کشش در سال های اخیر هالیوود است.

تاریخ سینما پر است از فیلم هایی که پیرنگ اصلی خود را تقابل یا همراهی سیاهان و سفیدپوستان در نظر گرفته اند. آثاری که گاهی در بستر اکشن مانند سری “اسلحه های مرگبار” ، گاهی در بستر ملودرامی چون “دست نیافتنی ها” و گاهی در بستر وسترنی چون “جانگوی آزاد شده” روایت شده اند. اما کتاب سبز به دلیل نوع نگاه به شخصیت های اصلیش تافته ای جدا بافته است. چرا که در آن شخصیت ها از کلیشه های موجود آن قدر فاصله گرفته اند که جای ارباب و رعیت هم در آن تغییر یافته است. اگر ما به سیاهان کارگری که بددهن ، چرک ، پرخور و به طور کلی بی توجه به آداب معاشرت  در مقابل سفیدپوستان متمدن، با وقار و خوش برخورد عادت کرده ایم، کتاب سبز این شابلون ذهنی را در همان بیست دقیقه ابتدایی با معرفی شخصیت های تونی و دکتر شیرلی تغییر می دهد. آن هم با جزئیات آن قدر دقیق که بیننده پس از آن  می تواند رویکرد هر یک را در قبال رویدادهای قصه تشخیص دهد – هرچند کارگردان بارها و بارها بیننده را با تغییر رفتارها غافلگیر می کند-.

این تغییر در کلیشه به همین نقطه ختم نمی شود و بر خلاف سایر آثار مشابه، شخصیت ها تلاشی برای تاثیر بر یکدیگر و ایجاد تغییر در رفتارهای هم نمی کنند .اجرای تور موسیقی برای آن ها در اولویت است. تونی برای پولی که به آن نیاز دارد و دکتر شیرلی برای تحمیل سیاهان به جامعه دگر ستیز سفید پوستان جنوب. آن چه در کتاب سبز بر آن تاکید می شود تلاش شخصیت ها برای پذیرش تفاوت هایی است که دوماه زندگیشان را رقم می زند نه چیز دیگر. با این وجود همین نشست و برخاست هایی که با تنش های فراوانی میان این دو شخصیت همراه است لطافت، رفتارهای جنتلمن مآبانه و هدفمداری دکتر شیرلی را به زندگی تونی گسیل می دهد و از سوی دیگر جنگندگی، عملگرایی و درهم شکستن چارچوب های دست و پا گیر را از رفتارهای تونی به زندگی پربرج دکتر شیرلی وارد می کند.

در ابتدا هر دو شخصیت با گاردی بسته به دنیای هم وارد می شوند. چرا که هر کدام خلا موجود در پیکره روحی خود را به عنوان یک وصله ناجور در نفر مقابل می بیند. این تقابل و به هم ریختگی در وضع معمول،همانی است که درام کتاب سبز Green Book را شکل می دهد. رفته رفته رویدادهای قصه این دیواره قطور را نازک و نازک تر می کند تا جایی که در شب آخر جای تونی و شیرلی عوض می شود. آن هم برای شیرلی ای که به هیچ عنوان حاضر نبود تونی پای خود را یک قدم از گلیم راننده بودنش درازتر کند. اما این اتفاق می افتد و بیننده هم آن را باور می کند. زیرا تغییر دکتر شیرلی را با اتفاقات زندان و آخرین شب اجرایش باور کرده است.

 در پایان داستان کتاب سبز Green Book تونی و شیرلی از وضع موجود رفتاری خود به وضع مطلوب رسیده اند. تونی که لیوان کارگران سیاه پوست را  به سطل زباله می انداخت حالا شیرلی را به عنوان یکی از اعضای خانواده خود می پذیرد. و از سوی دیگر شیرلی که با ثروت و هنرش برای خود حصارهای اجتماعی کشیده است و برای پذیرفته شدنش در جامعه سفیدپوستان حاضر به هرکاری ست در سکانس رانندگی به سمت نیویورک حاضر به شکستن شان اجتماعی خود برای شادی خانواده تونی می شود و در اجرای آخر با ذلت همیشه پذیرفته شده اش مقابله می کند. از آن جا که تونی شخصیت اصلی داستان است، شیرلی برای ترک آخرین مراسم اجرا تصمیم را با این جمله که” اگه تو بگی اجرا کنم حاضرم این کار رو انجام بدم” به تونی واگذار می کند و پاسخ منفی او با یک کات به ورودی رستوران رنگین پوستان به نمایش در می آید. در حقیقت تصمیم اصلی در داستان را تونی اتخاذ می کند و در تعریف کلاسیک به قهرمان اصلی تبدیل می شود.

پیرامون تم اصلی ضد نژاد پرستی که امسال در اغلب فیلم های قابل توجه برنده اسکار شاهدش بودیم باید گفت آنچه مشخص است رفتارها و شعارهای ترامپ اصلا به مذاق هالیوودی ها خوش نیامده و و اهالی آن از هر فرصتی برای تقابل با رئیس جمهور مو زرد خود بهره می برند. “روما” ، “بلک کلنزمن” و “کتاب سبز” همگی موضع گیری های رسمی هالیوود است در برابر سیاست های نژادپرستانه کاخ سفید . سازندگان این آثار می خواهند با یادآوری ناملایمات و ظلمی که به رنگین پوستان رفته مردم را برای انتخابات سال آینده امریکا آماده کند. هالیوود در تلاش است خاطرات تلخ جنگ های نژادی و کشته شدن بیگناهان را برای مردم تداعی کند تا آن ها با ترس باقیمانده در حافظه تاریخی شان پای صندوق های رای حاضر شوند و مسیر دیگری برای تاریخ امریکا رقم بزنند.

از نظر نگارنده با هر نیتی این واکنش به رویدادهای روز و سعی در حفظ وحدت ملی در برابر سیاست های غلط حاکمیتی قابل ارزش و احترام است. 

نوشته شده توسط: محمدجواد محمدی اسد

برچسب ها :
# Green Book

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/14684
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید