امروز جمعه 16 شهریور 1403

Friday 06 September 2024

به سوی سلامت روان


1401/08/01
کد خبر : 29220
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 13 نفر
یكی از شرایط لازم برای دست یابی به سلامت روان، برخورداری از یك نظام ارزشی منسجم می باشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیاری از ناسازگاری ها و نابهنجاری های روانی را تضادهای ارزشی و عدم استقرار یك نظام ارزشی سازمان یافته در فرد می دانند. اسلام ویژگی های شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامی، «فی قُلُوبِهِمْ مَرَض» را در بعد عقیدتی، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعی، خانوادگی و زندگی حرفه ای و عملی، خصوصیات احساسی و عاطفی، عقلانی، شناختی و خصوصیات بدنی بیان كرده است. بر اساس نظرات عرفا و علمای اخلاق و تربیت اسلامی، نقطه آغازین حركت به سوی كمال چهار مرحله است: ۱. مرحله تحلیه; یعنی مرحله آراستن ظاهر به شریعت اسلامی و انجام واجبات و ترك محرّمات; ۲. مرحله تخلیه; یعنی دور ریختن صفات ناپسندِ جاگرفته در باطن انسان; ۳. مرحله تجلیه; یعنی مرحله آراستن باطن و درون به صفات خوب و پسندیده; ۴. مرحله فنا; یعنی مرحله فانی شدن در خدا و نابودشدن غیرخدا از دید انسان. اما ابزار در اختیار انسان برای رسیدن به كمال، شش چیز می باشد: ۱. مشارطه; ۲. مراقبه; ۳. محاسبه; ۴. معاتبه; ۵. معاقبه; ۶. مجاهده. آنچه از دیرباز سهمی از تلاش های فكری اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه شناسان و روان شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحّص در مقوله ارزش هاست. گذشت قرون و سال ها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزه ای نكاسته، بلكه با توجه به الزام های خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اكنون در آستانه قرن بیست و یكم، انسانِ مضطرب، افسرده و بحران زده عصر حاضر بیش از هر زمانی دیگری خود را درگیر سؤال هایی اساسی در این باره می یابد. تحقیقات انجام شده عامل پیدایش بسیاری از ناسازگاری ها و نابهنجاری های روانی را تضادهای ارزشی و عدم استقرار یك نظام ارزشی سازمان یافته در فرد می دانند. بنابراین، می توان بر این نكته تأكید كرد كه ارزش ها اساس و بنیان یكپارچگی شخصیت سالمند. در حقیقت، ارزش ها سازمان دهنده های اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشدیافته به شمار می روند و سلامت روان، بی تردید، محصول چنین شخصیتی است.با توجه به روابط موجود بین ارزش ها و سلامت روان، معیارهای سلامت و بیماری روانی از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. اما پیش از این، ذكر چند نكته ضروری به نظر می رسد: ●تعریف «سلامت روان» تاكنون تعاریف متعددی از «سلامت روان» ارائه شده كه همگی بر اهمیت تمامیت و یكپارچگی شخصیت تأكید ورزیده اند. گلدشتاین Goldstein, K.سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شكوفایی می داند.۲ چاهن (۱۹۹۱ Chauhan, S. S.) نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان شناختی تعبیر می كند كه عبارت است از حداكثر اثربخشی و رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی كه شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود.۳ در سال های اخیر، انجمن كانادایی بهداشت روانی، «سلامت روانی» را در سه بخش تعریف كرده است: ▪بخش اول: بازخوردهای مربوط به خود شامل: الف. تسلّط بر هیجان های خود; ب. آگاهی از ضعف های خود; ج. رضایت از خوشی های خود. ▪بخش دوم: بازخوردهای مربوط به دیگران شامل: الف. علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی; ب. احساس تعلّق به یك گروه; ج. احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانی و مادی. ▪بخش سوم: بازخوردهای مربوط به زندگی شامل: الف. پذیرش مسؤولیت ها; ب. ذوق توسعه امكانات و علایق خود; ج. توانایی اخذ تصمیم های شخصی; د. ذوق خوب كار كردن.۴ ● چاهن به ذكر پنج الگوی رفتاری در ارتباط با سلامت روان مبادرت ورزیده است: ۱. حسّ مسؤولیت پذیری: كسی كه دارای سلامت روان است، نسبت به نیازهای دیگران حسّاس بوده و در جهت ارضای خواسته ها و ایجاد آسایش آنان می كوشد. ۲. حسّ اعتماد به خود: كسی كه واجد سلامت روانی است، به خود و توانایی هایش اعتماد دارد و مشكلات را پدیده ای مقطعی می انگارد كه حل شدنی است. از این رو، موانع، خدشه ای به روحیه او وارد نمی سازد. ۳. هدف مداری: به فردی اشاره دارد كه واجد مفهوم روشنی از آرمان های زندگی است و از این رو، تمامی نیرو و خلاّقیتش را در جهت دست یابی به این اهداف هدایت می كند. ۴. ارزش های شخصی: چنین فردی در زندگی خود، از فلسفه ای خاص مبتنی بر اعتقادات، باورها و اهدافی برخوردار است كه به سعادت و شادكامی خود یا اطرافیانش می انجامد و خواهان افزایش مشاركت اجتماعی است. ۵. فردیت و یگانگی: كسی كه دارای سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران می شناسد و می كوشد بازخوردها و الگوهای رفتاری خود را توسعه دهد، به گونه ای كه نه همنوایی كور و ناهشیارانه با خواسته ها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروك می شود. علاوه بر تعاریفی كه ارائه شد، «سلامت روانی» از دیدگاه مكاتب گوناگون روان شناسی نیز تعریف شده است كه به اختصار برخی از آن ها ذكر می شود:۵ ـ نظام زیستی نگری كه اساس روان پزشكی را تشكیل می دهد، سلامت روانی را زمانی محقّق می داند كه بافت ها و اندام های بدن به طور سالم و بی نقص به وظایف خود عمل كنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبی و در فرایندهای شیمیایی بدن، اختلال روانی را به همراه خواهد داشت. ـ نظام روان تحلیل گری بر این باور است كه سلامت روان به معنای كنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانی در صورتی حاصل می شود كه «من» بتواند بین تعارض های «بن» و «فرامن» تعادلی ایجاد كند. ـ نظام رفتاری نگر در تعریف سلامت روانی بر سازش یافتگی فرد با محیط تأكید میورزد و بر این اعتقاد است كه رفتار سازش نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته می شود. بنابراین، سلامت روانی شامل رفتارهای سازش یافته ای است كه آموخته می شوند. ـ نظام انسانی نگر معتقد است كه سلامت روانی یعنی ارضای نیازهای اساسی و رسیدن به مرحله خودشكوفایی. هر عاملی كه فرد را در سطح ارضای نیازهای سطوح پایین نگه دارد و مانع شكوفایی او شود، به ایجاد اختلال رفتاری خواهد انجامید. ● ملاك های سلامت روان اندیشمندان از زوایای گوناگون، بر ویژگی هایی كه به دست یابی و حفظ سلامت روان می انجامند تأكید ورزیده اند. سالیوان (۱۹۵۴ Sulivan. H.) بر این باور است كه در سلامت روان، ارزش عمده بر كنش اجتماعی مؤثّر قرار دارد. روان تحلیل گران سنّتی بر آگاهی از انگیزه های ناهشیار و در پی آن، خودمهارگری، كه بر آگاهی مبتنی است، تأكید می كنند. فروم (۱۹۴۲ Fromm. E.) ارتباط های فرد با محیط اجتماعی، انسانی نگری، آزادی و فردگرایی را مورد تأكید قرار می دهد. پرلز (۱۹۷۳ Perls, F.) نیز پذیرش مسؤولیت برای هدایت زندگی خود را مهم ترین ویژگی برای دست یابی به سلامت روان ذكر می كند. ونتیز (۱۹۹۵ Ventis, L. W.) سلامت روان را وابسته به هفت ملاك می داند كه عبارتند از: ۱. رفتار اجتماعی مناسب; ۲. رهایی از نگرانی و گناه; ۳. فقدان بیماری روانی; ۴. كفایت فردی و خودمهارگری; ۵. خویشتن پذیری و خودشكوفایی; ۶. توحیدیافتگی و سازماندهی شخصیّت; ۷. گشاده نگری و انعطاف پذیری. علاوه بر ملاك هایی كه برای سلامت روان از سوی برخی از اندیشمندان برشمرده شد، در ذیل، به دیدگاه برخی از روان شناسان اشاره می شود: راجرز (۱۹۵۱ Rogers, C.) در ارزیابی ادراكات خودِواقعی و خودِآرمانی، خویشتن پذیری حمایت شده را یك شاخص مهم سلامت روانی می داند. مزلو (۱۹۵۴ Maslow, A.) بر شكوفایی توانایی های فردی به عنوان یك سازه اساسی تأكید می كند. الیس (۱۹۸۰Ellis, A.) پذیرش خود، خردپذیری و منعطف بودن را در سلامت روان مهم تلقی می كند. اما هاروی (Harvey,O.J)، هانت ( Hunt,D.E) و اسكرودر (۱۹۶۱، Schroder, H. M) بر پیچیدگی شناختی و انعطاف پذیری، كه خود می تواند ناشی از پیچیدگی بیش تر باشد، تأكید میورزند. آلپورت (۱۹۳۷، Allport, G) سازمان شخصیت و نیاز به وحدت بخشیدن به اصول در زندگی و فروید (۱۹۲۵، Freud, S) رهایی از اضطراب، نگرانی و گناه را شاخص های مهم سلامت روان می دانند.۶ البته همان گونه كه ملاحظه می شود، با توجه به اختلاف دیدگاه اندیشمندان در زمینه سلامت روان، نمی توان با قاطعیت از ملاك های پذیرفته شده جهانی برای «سلامت روان» سخن گفت. ● عوامل مؤثّر بر سلامت روان همه متخصصان متّفق القول اند كه سلامت روان در تحوّل شخصیت واحد نقشی بنیادین است. تصور تحوّل موزونِ انسان بدون وجود سلامت روان غیرممكن است. بی شك، عوامل متعددی بر سلامت روان تأثیر می گذارند كه فهرست كردن همه آن ها دشوار است; چرا كه وجود تفاوت های فردی ممكن است به تنوّع در عوامل مؤثّر بر سلامت روان بینجامد. با این حال، یافته های حاصل از پژوهش ها در زمینه های زیست شناسی و علوم اجتماعی، دانش ما را درباره عواملی كه ممكن است سلامت روان را تحت تأثیر قرار دهند، وسعت بخشیده اند. به اعتقاد چاهن، برخی از الگوهای مهمی كه علت اختلال های روانی را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار می دهند، عبارتند از: ۱. الگوی پزشكی بر نقش شرایط انداموار گوناگون كه می تواند كنش مغز را تحت تأثیر قرار داده، به اختلال روانی بینجامد، تأكید ورزیده است. ۲. الگوی روان تحلیل گری در وهله نخست، بر موقعیت های تنش زایی كه به وسیله ایجاد اضطراب، متضمّن تهدیدی برای فرد است، متمركز می شود. چنانچه فرد به طور مؤثّر با موقعیت اضطرابی سازش حاصل كند، اضطراب حذف می شود و در صورتی كه اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعاً به مكانیزم های دفاعی گوناگون، كه سلامت روان وی را تحت تأثیر قرار می دهند، متوسّل می شود. این الگو به تجارب آغازین كودكی در خانواده، كه به وسیله هدایت نادرست والدین سركوب شده است، اهمیت بسیار می دهد. ۳. الگوی رفتاری نگری، یادگیری معیوب را عامل اساسی اختلال روانی می داند. سلامت روان ـ به طور گسترده ای ـ توسط شكست در یادگیری رفتارهای سازش یافته ضروری یا ناكامی در تسلّط یافتن بر موقعیت های اجتماعی به طور موفقیّت آمیز تحت تأثیر قرار می گیرد. ناگفته پیداست كه رفتارهای سازش نایافته مانند سایر مهارت ها، از محیط آموخته می شوند. ۴. الگوهای هستی نگر ـ انسانی نگر بر توقّف یا تحریف تحوّل فرد به عنوان عاملی اساسی، كه بر سلامت روان اثر می گذارد، تأكید میورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شكل گیری «خود» در فرد تأكید می كنند. چنانچه فرد مجال های رشد فردی و خود شكوفایی را انكار كند، اضطراب، ناامیدی و ناكامی را تجربه خواهد كرد كه در نهایت، به ناسازگاری وی خواهد انجامید. این الگو بیانگر این نكته است كه انحراف از طبیعت انسانی، كه اساساً رو به توحیدیافتگی و سازندگی دارد، به وسیله شرایط ناخوشایند محیطی موجب سازش نایافتگی می شود. ۵. الگوی بین فردی، نارضایی از روابط بین فردی را ریشه رفتار سازش نایافته می داند. ۶. دیدگاه بین فرهنگی ـ اجتماعی بر نقش آسیب شناسی شرایط اجتماعی همچون فقر، تبعیض، فرقه های مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمی كه بر سلامت روان افراد در جامعه اثر می گذارند، تأكید میورزد. ● نظام ارزشی و سلامت روان یكی از شروط لازم برای دست یابی به سلامت روان، برخورداری از یك نظام ارزشی است و همان گونه كه چاهن می گوید: بهره مندی از یك سلسله ارزش های شخصی و فلسفه ای مبتنی بر باورها، آرزوها و آرمان هایی كه با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندی نزدیك دارد، شرط لازم برای كسب سلامت روان است. مزلو اصول و ارزش های افراد مأیوس و درمانده و افرادی را كه واجد سلامت روانی هستند; دست كم در برخی موارد، متفاوت می داند; زیرا آنان دارای ادراكات و طرز تلقی های متفاوتی از جهان مادی، اجتماعی و جهان روان شناختی خصوصی هستند كه همین ادراكات و طرز تلّقی های متفاوت، نظام ارزشی فرد را رقم می زنند.۷ به اعتقاد مزلو، نظام ارزش های فردِ واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت خود، طبیعت بشری، حیات اجتماعی و طبیعت و واقعیت جسمانی حیات استوار است. در واقع، بخش عمده ای از قضاوت ها و ارزش گذاری های هر روزه این گونه افراد، از پذیرش واقعیت سرچشمه می گیرد. آنچه را فرد واجد سلامت روان، كه خواستار تحقّق خود است، تأیید یا تكذیب می كند، بدان وفادار می ماند یا خوشایند یا ناخوشایندش می یابد، اغلب می تواند همچون اشتقاقاتی كه ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراك شود.۸ ارزش ها، سازمان دهنده های اصلی اعمال و رفتارهای شخصیت رشد یافته اند. شخصیت های سالم، چنان كه شولتس (Schultz,D) می گوید، به جلو می نگرند و انگیزه شان هدف ها و برنامه های درازمدت است. آنان هدفجویند و اساس زندگی شان كاری است كه باید به انجام برسانند و همین است كه شخصیتشان را تداوم می بخشد.۹ از این رو، در این فرایند، هدفجویی آن دسته از رفتارها و كنش هایی كه فرد را به سمت هدف سوق می دهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار می رود.
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/29220
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید