پول را گذاشته بودم لای کتاب، دم دست روی جاکفشی میخواستم به محض اینکه خبر مرخصیاش روی گوشیام باز میشود پول را توی صندوق بیاندازم. چرا برای کسی که ما را نمیشناختم نذر کرده بودم؟ او یک نفر آدم معروف نبود، یک زندگیکنندهی سرشار و مشتاق بود آنها که محال است خاموش شوند و صدای خندهشان بند بیاید. تنها خبری که هراسان توی اینترنت پی آن میگشتم تصویر کسی بود که روی ویلچر نشسته دارد از در بیمارستان میآید بیرون. با یک مادر پیر و راضی کنارش، با چند رفیق تنومند و همپا پشت سرش.
بیشتر بخوانید: یک مرگ تلخ دیگر، این بار علی انصاریان
تنها تیتری که پی آن بودم خبر از بیمارستان برگشتن کسی بود که باید میماند چون میخواست زندگی کند. مرگ علی انصاریان وقاحت هستی و دهنکجی زشت جهان است، صراحت کریه روزگار است که میگوید آری بیمروتتر از این حرفهام، قلدری کردن خداوند است که دری بزرگ رو به سیاهی مطلق در جانم باز کرده، دری که چند نفر آن طرفش ایستادهاند، نفراتی که مستحق زندگی کردن بودند و مرگ هرگز برازندهشان نبود.
شاهين استقبالى
31 تیر 1403
31 تیر 1403
31 تیر 1403
01 مرداد 1403
02 مرداد 1403
03 مرداد 1403
03 مرداد 1403
21 تیر 1403
23 تیر 1403
23 تیر 1403
04 مرداد 1403
18 تیر 1403
19 تیر 1403
19 تیر 1403
20 تیر 1403
20 تیر 1403
21 تیر 1403
21 تیر 1403
مشاهده بیشتر
23 تیر 1403
23 تیر 1403
23 تیر 1403
23 تیر 1403
23 تیر 1403
27 تیر 1403
28 تیر 1403
28 تیر 1403
28 تیر 1403
27 تیر 1403
28 تیر 1403
28 تیر 1403
28 تیر 1403
29 تیر 1403
29 تیر 1403
29 تیر 1403
30 تیر 1403
31 تیر 1403
03 خرداد 1403
28 تیر 1403
13 خرداد 1403
08 خرداد 1403
30 خرداد 1403
20 تیر 1403
30 خرداد 1403
14 تیر 1403
13 تیر 1403
02 تیر 1403
09 خرداد 1403
17 تیر 1403
31 خرداد 1403
09 خرداد 1403
10 تیر 1403
31 تیر 1403
09 تیر 1403