امروز جمعه 16 شهریور 1403

Friday 06 September 2024

انسان‌ آرمانی‌ سنایی‌فرزند زمان‌ خویش‌ است‌


1401/08/01
کد خبر : 29141
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 18 نفر
‌● گفت‌وگو با مصحح‌ دیوان‌ سنایی‌: برای‌ گفت‌وگو با دكتر محمد بقایی‌ ماكان‌ بهانه‌ها زیاد وجود دارد. از موضوعات‌ داغ‌ و روز فرهنگی‌ مربوط‌ به‌ حوزه‌ نشر و كتاب‌ گرفته‌ تا مباحث‌ ادبی‌ و فلسفی‌. از طرفی‌ كتاب‌های‌ او هم‌ می‌تواند بهانه‌ خوبی‌ است‌. اما چاپ‌ و توزیع‌ دیوان‌ حكیم‌ سنایی‌ غزنوی‌ با تصحیح‌، مقدمه‌، تعلیقه‌ و حواشی‌ دكتر محمد بقایی‌ ماكان‌ توسط‌ انتشارات‌ قدیمی‌ اقبال‌ بهانه‌ اصلی‌ انجام‌ این‌ مصاحبه‌ بود. در زمان‌ گفت‌وگو از تولد و تفكر سنایی‌ پرسیدیم‌ تا شعر و حكمت‌ او. اینكه‌ در مورد تحول‌ روحی‌ سنایی‌ چه‌ نظری‌ دارد. او معتقد است‌ سنایی‌ از ستون‌های‌ گرانقدر نه‌ تنها شعر و ادب‌ فارسی‌، بلكه‌ عرفان‌ فارسی‌ است‌. او همچنین‌ معتقد است‌ سنایی‌ بر شاعران‌ بعد از خود حتی‌ تا زمان‌ حاضر مثل‌ فروغ‌ و شاملو تاثیرات‌ پیدا و پنهان‌ دارد. از بقایی‌ راجع‌ به‌ اقبال‌ لاهوری‌ هم‌ پرسیدیم‌ و تاثیر سنایی‌ بر او. بقایی‌ معتقد است‌ سنایی‌ همان‌ تایری‌ را به‌ لحاظ‌ دگرگونی‌ بر جریان‌ شعر فارسی‌ داشته‌ است‌ كه‌ دكارت‌ در فلسفه‌ غرب‌. او همچنین‌ می‌گوید انسان‌ آرمانی‌ سنایی‌ فرزند زمان‌ خویش‌ است‌. به‌ هر جهت‌ ماحصل‌ گفت‌وگو با مصحح‌ دیوان‌ سنایی‌ را بخوانید: آقای‌ دكتر! برای‌ ورود به‌ بحث‌ از زادگاه‌ سنایی‌، تاریخ‌ تولد او و سفرهایش‌ بگویید و از اشخاص‌ تاثیر گذار بر زندگی‌ سنایی‌؟ سنایی‌ چنان‌ كه‌ گفته‌اند در سال‌ ۴۶۷ ه‌.ق‌ در غزنین‌ زاده‌ شد و در ۵۲۹ چشم‌ از جهان‌ فرو بست‌. او در زادگاهش‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد. غزنین‌ یكی‌ از شهرهای‌ خراسان‌ بزرگ‌ است‌ كه‌ اكنون‌ در شرق‌ افغانستان‌ بین‌ كابل‌ و قندهار قرار دارد. این‌ شاعر و اندیشمند بزرگ‌ هنوز در آغاز جوانی‌ و تقریبا ۲۵ ساله‌ بود كه‌ پای‌ از غزنین‌ بیرون‌ گذاشت‌ و به‌ سیر و سفر در شهرهای‌ مختلف‌ پرداخت‌. او مدتی‌ از عمرش‌ را در شهرهای‌ بلخ‌، مكه‌، سرخس‌، هرات‌، مرو، نیشابور و خوارزم‌ گذرانید و البته‌ به‌ دلیل‌ ذهن‌ جست‌وجوگری‌ كه‌ داشت‌ از فرهنگ‌ هر شهر و از دانشمندان‌ و بزرگان‌ آن‌ بهره‌ گرفت‌. از جمله‌ می‌توان‌ به‌ دیدارش‌ از كعبه‌ اشاره‌ كرد و نیز اقامتش‌ در بلخ‌ كه‌ شرحش‌ را در كارنامه‌ بلخ‌ سروه‌ است‌. بسیاری‌ از حكما، اندیشمندان‌، شعرا و عرفای‌ پس‌ از سنایی‌ از او نام‌ برده‌ اند. به‌ راستی‌ سنایی‌ كه‌ بود و چه‌ بر سرش‌ آمد كه‌ از شاعری‌ مدح‌ گوی‌ زرو زور به‌ عارفی‌ تبدیل‌ شد؟ سنایی‌ مداح‌ و سنایی‌ عارف‌ ! چه‌ شد كه‌ او تحول‌ به‌ این‌ بزرگی‌ را در زندگی‌ دید؟ آیا مثل‌ ناصرخسرو در ۴۰ سالگی‌ خوابی‌ دید یا...؟ سنایی‌ یكی‌ از ستارگان‌ درخشان‌ آسمان‌ شعر فارسی‌ و از چهره‌هایی‌ است‌ كه‌ تحولی‌ چشمگیر در محتوای‌ آن‌ پدید آورد. چندان‌ كه‌ شاعران‌ بزرگ‌ بعد از او از سبك‌ و شیوه‌اش‌ پیروی‌ كردند و اندیشمندان‌ و حكما و عارفان‌ معروف‌ زمان‌ خود وی‌ نیز او را ستودند. احمد غزالی‌ كه‌ معاصر اوست‌ در نامه‌اش‌ به‌ عین‌ القضات‌ همدانی‌ تحت‌ عنوان‌ «تازیانه‌ سلوك‌» در چند مورد به‌ اشعار حكیم‌ غزنین‌ استشهاد می‌كند. ابوالمعالی‌ نصرالله‌ ترجمه‌ كلیله‌ و دمنه‌ خود را در مواردی‌ با اشعار وی‌ زینت‌ می‌بخشد و نیز سهروردی‌ در عقل‌ سرخ‌ از شعر او شاهد می‌آورد. این‌ بدان‌ معناست‌ كه‌ شعر سنایی‌ در زمان‌ حیاتش‌ و در عصر وی‌ از اشتهار و منزلت‌ برخوردار بوده‌ است‌. خاقانی‌ كه‌ از خاقان‌ لقب‌ برد و مدعی‌ بود كه‌ خاقان‌ شعر فارسی‌ است‌ و هیچ‌ شاعری‌ را برتر از خود نمی‌شناخت‌ و حتی‌ رودكی‌ و عنصری‌ را از روی‌ كبر در فرودست‌ می‌دید، خود را بدل‌ سنایی‌ می‌شمارد و در بیتی‌ می‌گوید: به‌ همین‌ سبب‌ پدرش‌ نام‌ او را « بدیل‌ » نهاد: بدل‌، من‌ آمدم‌ اندر جهان‌ سنایی‌ را بدین‌ دلیل‌ پدر نام‌ من‌ بدیل‌ نهاد سنایی‌ حكیمی‌ است‌ كه‌ مولوی‌ با همه‌ عظمتش‌ خود را در قیاس‌ با وی‌ « نیم‌ خام‌ » می‌خواند: ترك‌ جوشی‌ كرده‌ام‌ من‌ نیم‌ خام‌ از حیكم‌ غزنوی‌ بشنو تمام‌ یا در آن‌ بیت‌ معروفش‌ كه‌ می‌گوید: عطار روح‌ بود و سنایی‌ دو چشم‌ او ما از پی‌ سنایی‌ و عطار آمدیم‌ و نیز در غزلی‌ می‌گوید: اگر عطار عاشق‌ بد، سنایی‌ شاه‌ و فایق‌ بد نه‌ اینم‌ من‌، نه‌آنم‌ من‌، كه‌ گم‌ كردم‌ سر و پا را اقبال‌ لاهوری‌ نیز كه‌ او را «رومی‌ عصر» خوانده‌اند در یكی‌ از دوبیتی‌های‌ ارمغان‌ حجاز خود در ستایش‌ از حكیم‌ غزنین‌ كه‌ پایه‌ ریز شعر عرفانی‌ در ادب‌ فارسی‌ است‌ می‌گوید: می‌ روشن‌ زتاك‌ من‌ فروریخت‌ خوشا مردی‌ كه‌ در دامانم‌ آویخت‌ نصیب‌ از آتشی‌ دارم‌ كه‌ اول‌ سنایی‌ در دل‌ رومی‌ برانگیخت‌ تحول‌ روحی‌ او را چگونه‌ ارزیابی‌ می‌كنید؟ حقیقت‌ این‌ است‌ كه‌ در تاریخ‌ ادب‌ فارسی‌ دو شخصیت‌ به‌ نام‌ سنایی‌ وجود دارد كه‌ در یك‌ فردیت‌ گرد آمده‌ اند. یكی‌ سنایی‌ شاعری‌ كه‌ به‌ مداحی‌ سلاطین‌ و وزیران‌ و قاضیان‌ و صاحب‌ منصبان‌ می‌پردازد و آنان‌ را نمونه‌ پارسایی‌ و آدمیت‌ و تدبیر، و به‌ عنوان‌ انسانهای‌ آرمانی‌ خود معرفی‌ می‌كند. اهل‌ هوی‌ و هوس‌ است‌، اخلاق‌ را زیر پا می‌گذارد، حق‌ را ناحق‌ جلوه‌ می‌دهد. از زشت‌ گویی‌ و فحاشی‌ ابایی‌ ندارد، ركیك‌ ترین‌ كلمات‌ رابه‌ كرات‌ به‌ كار می‌برد و سرانجام‌ اینكه‌ زبان‌ باز است‌ و جانب‌ قدرتمندان‌ را می‌گیرد، اما سنایی‌ دیگری‌ هم‌ داریم‌ كه‌ مایه‌ افتخار شعر فارسی‌ و تاریخ‌ عرفان‌ ایرانی‌ و اسلامی‌ است‌. این‌ سنایی‌ به‌ گذشته‌ غیر قابل‌ قبولش‌ اذعان‌ دارد و آن‌ را به‌ صورت‌های‌ مختلف‌ در شعرش‌ مطرح‌ می‌سازد و در مجموع‌ به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسد كه‌ آنچه‌ از وی‌ سر زده‌ مقتضای‌ ایام‌ جوانی‌ و شرایطی‌ بوده‌ كه‌ در آن‌ قرار داشته‌. در همین‌ ایام‌ است‌ كه‌ دست‌ به‌ دعا بر می‌دارد و می‌گوید: به‌ دل‌ نندیشم‌ از نعمت‌، نه‌ در دنیا، نه‌ در عقبا همی‌ خواهم‌ به‌ هر ساعت‌ چه‌ در سرا چه‌ در ضرا كه‌ یارب‌ مر سنایی‌ را، سنایی‌ ده‌ تو در حكمت‌ چنان‌ كز وی‌ به‌ رشك‌ افتد روان‌ بو علی‌ سینا از این‌ ابیات‌ و نمونه‌های‌ آن‌ در دیوان‌ سنایی‌ پیداست‌ كه‌ او در نیمه‌ دوم‌ عمر به‌ خود می‌آید و از ارزشها و تعلقات‌ پیشین‌ خود بسیار فاصله‌ می‌گیرد و در پی‌ كمال‌ نفسانی‌ می‌رود. آیا داستان‌ مردی‌ لای‌ خوار صحیح‌ است‌؟ این‌ داستان‌ كه‌ اشاره‌ كردید و در زندگی‌ سنایی‌ بسیار مشهور است‌، آنچنان‌ كه‌ در تذكره‌ها آمده‌ به‌ لحاظ‌ تاریخی‌ اساس‌ درستی‌ ندارد. از این‌ داستانها برای‌ چهره‌های‌ تاریخی‌ بسیار ساخته‌اند. در مورد تغییر حال‌ آگوستین‌ قدیس‌ هم‌ داستانی‌ وجود دارد كه‌ بی‌ شباهت‌ به‌ داستان‌ دگرگونی‌ احوال‌ سنایی‌ نیست‌. به‌ هر حال‌ سنایی‌ دو قلمروی‌ ظلمت‌ و نور را تجربه‌ كرد و سرانجام‌ به‌ مدد اندیشه‌ حقیقت‌ جوی‌ خویش‌ در مرتبه‌یی‌ قرار گرفت‌ كه‌ از اختران‌ بسیار درخشنده‌ چرخ‌ ادب‌ و عالم‌ عرفان‌ شد. آثار باقی‌ مانده‌ از سنایی‌ كدامند؟ از حكیم‌ سنایی‌ آثار متعددی‌ به‌ جای‌ مانده‌ یا به‌ او نسبت‌ داده‌ شده‌ كه‌ عبارتند از: دیوان‌ اشعار، حدیقه‌ الحقیقه‌، سیر العباد الی‌ المعاد، طریق‌ التحقیق‌، كارنامه‌ بلخ‌، عشقنامه‌، عقلنامه‌، سنایی‌ آباد، تحریمه‌ القلم‌، بهرام‌ و بهروز، غریب‌ نامه‌ و مكاتیب‌ كه‌ شامل‌ هفده‌ نامه‌ است‌. از چه‌ رو به‌ او لقب‌ حكیم‌ دادند؟ لقب‌ « حكیم‌ » را غالب‌ تذكره‌ نویسان‌ و شاعران‌ و اندیشمندان‌ بزرگ‌ به‌ وی‌ داده‌اند. می‌توان‌ برابر گرفت‌ با واژه‌ « علامه‌ » یعنی‌ كسی‌ كه‌ به‌ علوم‌ زمان‌ خود اشراف‌ دارد. سنایی‌ نیز دارای‌ آگاهی‌ها و اطلاعات‌ بسیار بوده‌است‌. با تاملی‌ در سروده‌های‌ وی‌ می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ او از علوم‌ رایج‌ زمان‌ خود اطلاع‌ كافی‌ داشته‌ و از فلسفه‌ و حكمت‌ و كلام‌ و هیات‌ و نجوم‌ و هندسه‌ و موسیقی‌ و تفسیر و حدیث‌ و ادب‌ و ریاضی‌ و طب‌ آگاهی‌ داشته‌ است‌. قدری‌ از جایگاه‌ سنایی‌ و شعر او در میان‌ شاعران‌ و ادبای‌ ایران‌ زمین‌ بگویید. حتی‌ در میان‌ شاعران‌ نو پرداز. چندی‌ پیش‌ در یك‌ سخنرانی‌ و همچنین‌ در این‌ كتاب‌ از نقش‌ و تاثیر سنایی‌ بر شاعران‌ نوپرداز از شاملو و فروغ‌ گرفته‌ تا حافظ‌ سخن‌ گفتید. در این‌ باره‌ بیشتر توضیح‌ دهید. سنایی‌ درواقع‌ راه‌ و روش‌ چگونه‌ شعر گفتن‌ را به‌ نسلهای‌ بعد از خود آموخت‌ و ارزش‌ سخنوری‌ را به‌ درستی‌ نشان‌ داد. او نه‌ تنها شاعران‌ و اندیشمندان‌ بزرگ‌ بعد از خود نظیر خاقانی‌ و نظامی‌ و عطار و سعدی‌ و حافظ‌ و جامی‌ و صائب‌ و بهار و اقبال‌ را بطور مستقیم‌ و غیر مستقیم‌ تحت‌ تاثیر قرار داد، بلكه‌ حتی‌ شاعران‌ نو پرداز ایران‌ نظیر فروغ‌، نصرت‌ رحمانی‌، فریدون‌ مشیری‌ و شاملو هم‌ از اندیشه‌ وی‌ تاثیر پذیرفته‌اند. آیا شواهدی‌ برای‌ ارایه‌ به‌ خاطر دارید؟ شواهدش‌ را در مقدمه‌ دیوان‌ سنایی‌ به‌ تفصیل‌ ذكر كرده‌ام‌. در اینجا به‌ عنوان‌ مثال‌ می‌توان‌ به‌ این‌ بیت‌ سنایی‌ اشاره‌ كرد: گرد دریا و رود جیحون‌ گرد ماهی‌ از تابه‌ صید نتوان‌ كرد این‌ همان‌ اندیشه‌ اش‌ است‌ كه‌ هزار سال‌ بعد فروغ‌ در شعر منثور تولدی‌ دیگری‌ به‌ این‌ صورت‌ مطرح‌ می‌كند: «هیچ‌ صیادی‌ در جوی‌ حقیری‌ كه‌ به‌ گودالی‌ می‌ریزد مرواریدی‌ صید نخواهد كرد» بنابراین‌ سنایی‌ را می‌توان‌ پایه‌ ریز بسیاری‌ از اندیشه‌هایی‌ دانست‌ كه‌ گمان‌ می‌رود بتازگی‌ خلق‌ شده‌اند. در قسمتی‌ از مقدمه‌ مفصل‌ دیوان‌ سنایی‌ به‌ نامه‌های‌ هفده‌ گانه‌ سنایی‌ اشاره‌ كردید. موضوع‌ و محتوای‌ این‌ نامه‌ها چه‌ بوده‌ و در چند دسته‌ جای‌ می‌گیرند؟ اصلا سنایی‌ با چه‌ هدفی‌ دست‌ به‌ نگارش‌ آنها زده‌ بود؟ مگر افكارش‌ را به‌ اشعار و كتب‌ خود بیان‌ نكرده‌ بود كه‌ محملی‌ دیگر برگزید؟ البته‌ هر سخنوری‌ می‌تواند اندیشه‌ هایش‌ را در هر دو شكل‌ شعر و نثر بیان‌ كند. ولی‌ مكتوبات‌ سنایی‌ بیشتر به‌ لحاظ‌ تطور نثر فارسی‌ اهمیت‌ دارد و اندیشه‌های‌ اصلی‌ او در شعرش‌ چهره‌ می‌نمایاند. مكتوبات‌ سنایی‌ چنان‌ كه‌ گفتم‌ شامل‌ هفده‌نامه‌ است‌ كه‌ گفته‌ می‌شود سنایی‌ آنها را به‌ بهرامشاه‌، وزیران‌، بزرگان‌، دوستان‌ و آشنایان‌ نوشته‌ و مرحوم‌ نذیر احمد استاد و رییس‌ بخش‌ فارسی‌ دانشگاه‌ اسلامی‌ علیگر آنها را جمع‌ آوری‌ و تصحیح‌ و به‌ نام‌ «مكاتیب‌ سنایی‌» در سال‌ ۱۳۶۲ منتشر كرد. از میان‌ این‌ نامه‌ها، جالب‌ تر از همه‌ نامه‌یی‌ است‌ كه‌ سنایی‌ به‌ خیام‌ می‌نویسد و از او بشدت‌ گله‌ می‌كند. البته‌ محتوای‌ یكایك‌ این‌ نامه‌ها را در مقدمه‌ دیوان‌ آورده‌ام‌. در مقدمه‌ دیوان‌ سنایی‌ بین‌ شعر و اندیشه‌ اقبال‌ و سنایی‌ غزنوی‌ از مشابهت‌ و نزدیكی‌ سخن‌ رانده‌اید. آیا صرف‌ مشابهت‌ آثار این‌ دو می‌تواند دلیل‌ تاؤیرپذیری‌ اقبال‌ از سنایی‌ باشد یا نه‌، اقبال‌ خود صراحتا از تاثیرش‌ از سنایی‌ سخن‌ رانده‌؟ سوال‌ دیگر اینكه‌ مشابهت‌ بین‌ سنایی‌ و اقبال‌ آیا در لفظ‌ است‌ یا معنا و محتوا؟ همانطور كه‌ می‌دانید اقبال‌ شیفته‌ بوستان‌ فرهنگ‌ و ادب‌ ایران‌ و گلهای‌ جان‌ پرور آن‌ بود. یكی‌ از گلهای‌ این‌ بوستان‌ كه‌ عطر روحنوازش‌ مشام‌ وی‌ را چندان‌ معطر كرد كه‌ در وصفش‌ زبان‌ به‌ تحسین‌ گشوده‌، حكیم‌ سنایی‌ است‌. دیدگاه‌ وی‌ در مورد سنایی‌ و همچنین‌ مشابهت‌های‌ فكری‌ میان‌ او به‌ عنوان‌ بزرگترین‌ اندیشمند غیر ایرانی‌ دنیای‌ اسلام‌ در عصر حاضر با حكیم‌ غزنین‌ كه‌ شواهد آن‌ را در مقدمه‌ دیوان‌ ذكر كرده‌ ام‌ می‌تواند دلیل‌ قاطعی‌ باشد برای‌ نفوذ اندیشه‌ وی‌ بر شاعران‌ و اندیشمندان‌ بزرگی‌ كه‌ پس‌ از وی‌ در حوزه‌ زبان‌ فارسی‌ ظهور كرده‌اند كه‌ اقبال‌ یكی‌ از آنان‌ است‌. اقبال‌ صراحتا می‌گوید كه‌ در پی‌ كسب‌ «صدق‌ و اخلاص» از نوع‌ صدق‌ و اخلاص‌ سنایی‌ است‌. از همین‌ رو خطاب‌ به‌ خداوند می‌گوید: عطا كن‌ شور رومی‌، سوز خسرو عطا كن‌ صدق‌ و اخلاص‌ سنایی‌ او در مثنوی‌ «مسافر» كه‌ درباره‌ «زیارت‌ مزار حكیم‌ سنایی‌» است‌، او را «امام‌ عارفان‌» می‌خواند. مشابهت‌های‌ محتوای‌ سنایی‌ و اقبال‌ بسیار است‌. سیر العباد سنایی‌ و جاوید نامه‌ اقبال‌ معراج‌ نامه‌هایی‌ هستند كه‌ باید آنها را در ردیف‌ ارداویرافنامه‌، الغفران‌ و كمدی‌ الهی‌ قرار داد. همچنین‌ دیدگاههای‌ آنها در مورد دین‌، انسان‌، جامعه‌، مرگ‌ و شیطان‌ به‌ هم‌ شباهت‌ دارد. قطعا برای‌ شناخت‌ اندیشه‌ یك‌ متفكر بایستی‌ افكار او را كه‌ در نوشته‌ هایش‌ متبلور شده‌ جزء به‌ جزء مورد برسی‌ قرار داد كه‌ جای‌ آن‌ در این‌ اندك‌ فرصت‌ نیست‌. در مورد حكیم‌ و عارفی‌ چون‌ سنایی‌ هم‌ این‌ چنین‌ است‌. موافقید بطور نمونه‌ چند سرنخ‌ از سنایی‌ را گرفته‌ و دنبال‌ كنیم‌. مثلا نگاه‌ او به‌ عالم‌، زن‌ یا شیطان‌ یا...؟
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/29141
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید