امروز جمعه 16 شهریور 1403

Friday 06 September 2024

اسلام‌گرایی و نابسندگی تحلیلهای غربی


1401/08/01
کد خبر : 29192
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 14 نفر
اسلام‌گرایی به‌عنوان یك جریان گرچه ریشه‌دار، اما به لحاظ تاثیرگذاری سیاسی ــ در معنای متعارف آن ــ نوظهور، چالشهای زیادی را به‌ویژه در دهه اخیر فراروی جامعه جهانی نهاده‌است. درخصوص كم‌وكیف، پیشینه، آینده، ماهیت و حقیقت جریان اسلام‌گرایی تحقیقات و نظریات بسیاری ارائه شده است اما پس از حادثه یازدهم سپتامبر، این ماجرا به‌كلی شكلی دگرگونه یافت و به مطرح‌ترین جریان روز سیاسی، چه در قالب خبر و یا در قالب نظریه و عمل، تبدیل شد؛ چنان‌كه حتی لشكركشی و جنگ و جدالهای بین‌المللی را نیز در پی‌داشته است. با همه این اوصاف، هنوز تبیین دقیق و جامعی ارائه نشده است كه پدیده اسلام‌گرایی را حتی برای كسانی كه از نزدیك با آن سرو كار دارند روشن سازد و در شرایطی كه دنیا به سوی جهانی‌شدن در همه زمینه‌های ارزشی، اقتصادی و . . . گام برمی‌دارد، چنین پدیده‌ای ظهور كرده و ازآنجا كه بسیاری از صاحبنظران آن را در نقطه مخالف فرایند جهانی‌شدن به شمار می‌آورند، توجهات بسیاری را به خود جلب نموده است. در این نوشتار، نویسنده و محقق محترم توضیح بیشتری را درخصوص جریان اسلام‌گرایی با اشاره به دیدگاههای صاحبنظران ارائه می‌كند و در كل معتقد است همچون مفهوم «مدرنیته» كه تمامی جریانات ضد و نقیض غربی ــ اعم از ماركسیسم، لیبرالیسم و . . . ــ را پوشش می‌دهد، عنوان اسلام‌گرایی یا اسلام سیاسی نیز با ایفای چنین كاركردی درواقع از قابلیت همه‌شمولی یا فراگیر نسبت به تمامی جهت‌گیریهای اسلامی ــ اعم از بنیادگرایی و . . . ــ برخوردار می‌باشد و همه این گرایشات اسلامی در زیرمجموعه این عنوان قابل تجمیع و تفسیر هستند؛ و لذا نگارنده مقاله مخالف آن است كه عنوان «بنیادگرایی» بر كل جریانات اسلام‌گرا اطلاق شود بلكه آن را صرفا وجهی از تحركات موجود در چارچوب اسلام سیاسی به شمار می‌آورد. انتشار گزارش توصیفی كتاب «هراس بنیادین: اروپامداری و ظهور اسلام‌گرایی» تحت عنوان از كمالیسم تا بنیادگرایی در ماهنامه زمانه تاملاتی را درباره پدیده اسلام‌گرایی معاصر در ذهن این نگارنده برانگیخت. دغدغه اصلی بابی سعید در واقع نشان‌دادن بار ایدئولوژیك اروپامحورانه واژگانی چون بنیادگرایی دینی و در كل نفی و نقد نگرش اروپامحورانه به پدیده اسلام‌گرایی معاصر است؛ برهمین اساس در نوشتار حاضر درباره اسلام‌گرایی معاصر بحث و نقد صورت خواهد گرفت و سعی خواهد شد گزارشی كلی از ادبیات مطالعات اسلام‌گرایی معاصر یا همان پدیده اسلام سیاسی ارائه شود و نقد و بررسی مدعیات اصلی كار بابی سعید ــ كه در مقاله از كمالیسم تا بنیادگرایی مغفول مانده بود ــ و بازخوانی مجدد آن موضوع شماره دوم این نوشتار خواهد بود. اهمیت كار بابی سعید در نگاه اجمالی آن است كه فارغ از نگرشهای ایدئولوژیك غرب‌محورانه، سعی كرده‌است اسلام‌گرایی را با منظری جدید و متفاوت تحلیل نماید. او این كار را با استفاده از مباحث پسامدرنیستهایی چون فوكو، رورتی، دریدا، ادوارد سعید و در نهایت با استفاده از رهیافت تحلیل گفتمانی لاكلا و موفه انجام می‌دهد. ازاین‌رو شایسته است كه اندیشه‌های این تحلیلگر، در جامعه علمی ما نیز مورد بحث و بررسی جدی قرارگیرد. متاسفانه به رغم گذشت بیش از چهار سال از انتشار ترجمه كتاب بابی سعید، به نظر می‌رسد اهتمام جدی به آن در جوامع دانشگاهی ما صورت نگرفته است. شاید این امر را بتوان ناشی از شیفتگی جامعه علمی ما، به دستاوردهای مدرنیته و تاكید بر آموزه‌هایی چون سكولاریسم و تفكیك دین از سیاست دانست كه زمینه توجه به كار انتقادی و نوآورانه‌ای چون كتاب مورد بحث را به حاشیه رانده‌است. نوشتار حاضر درواقع از یك منظر، مقدمه­‌ای برای نقد و بررسی كتاب بابی سعید می‌باشد. اسلام‌گرایی و تحولات آن در دو سده اخیر و به‌ویژه در دو دهه گذشته در جهان اسلام اهمیت بسیاری یافته و به تبع آن عرصه جهانی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. اهمیت پدیده اسلام‌گرایی، به مباحث علمی گسترده‌ای درباره ماهیت و چیستی و نیز علل ظهور این پدیده دامن زده‌است. نوع اهمیتی كه اسلام‌گرایی یا اسلام‌سیاسی در جهان اسلام پیدا كرده، از جهاتی با اهمیت جهانی آن كاملا فرق دارد؛ بدین‌معنا كه جهان اسلام به این رویداد به عنوان پدیده­ای بومی نگریسته و آن را فرایندی برای بازگشت به هویت گذشته اسلامی قلمداد نموده‌است اما در جهان غرب، اسلام سیاسی پدیده‌ای مخوف و ترسناك جلوه می‌كند. هراسناك‌بودن اسلام سیاسی برای جهان مدرن غرب، از یك جهت شاید بدان خاطر باشد كه جنبش اسلام‌گرایی معاصر انسان مدرن غربی را به یاد تجربه اروپا در قبال مذهب در آغاز عصر رنسانس می‌اندازد كه با كشتن خدا (به تعبیر نیچه) و حذف تدریجی او از صحنه اجتماعی (به تعبیر دوركیم) انسان را به جای خدا نشاندند و اینك مطابق مكانیسم حضور و غیبت دریدا، حضور اسلام‌گرایی احضاركننده غیبت دین در دنیای مسیحی غرب و به تبع آن به تعبیر بابی سعید، انتقام سركوب‌شدگان و بازگشتگان است.[i] بدین‌سان برخی اسلام‌گرایی را تهدیدی جدید برای تمدن غربی و جایگزین خطر بلوك شرق قلمداد كرده­‌اند.[ii] ظهور و گسترش اسلام سیاسی در چند دهه اخیر موجب نگرانیهای گسترده­ای در غرب شده است. اما به رغم چنین واهمه­‌ای از پدیده­ اسلام‌گرایی در جهان غرب، تحلیل‌گران غربی با نگرشی شرق‌شناسانه آن را پدیده­‌ای ارتجاعیی‌ ــ انحرافی تلقی نموده و درنتیجه مانع پیشرفت و ترقی جهان اسلام دانسته­‌اند. حتی برخی از صاحبنظران غربی، برخورد دموكراتیك با برخی احزاب اسلامی كه در كشورهایی چون الجزایر و تركیه توانستند به اكثریت آراء در انتخابات عمومی دست یابند، ناكافی دانسته، در راستای مدرن‌كردن جهان اسلام به شیوه غرب به نفی و منع مشاركت اسلام‌گرایان از رقابت دموكراتیك حكم نمودند.[iii] بدیهی است چنین نگرشها و تلقیهایی زاییده تحلیلهایی است كه درخصوص پدیده اسلام‌گرایی صورت می­گیرد. به تبع چنین نگرشهایی، رهیافتهای مطالعاتی درباره اسلام سیاسی نیز عمدتا از منظر نوسازی غربی نشات گرفته و نتیجه آن ترسیم سرانجامی نافرجام برای این نوسازیها بوده‌است. ●اسلام‌گرایی و شرایط ظهور جهان اسلام در دو سده اخیر در مواجهه با دو چالش جدی این دوران، یعنی انحطاط و عقب‌ماندگی داخلی و تهاجم غربی،[iv] در قالب چند جریان كلی شكل گرفته‌است كه جریان اسلام‌گرایی یكی از این جریانها می‌باشد. جریان نخست با رویگردانی از گذشته اسلامی و مشاهده پیشرفتهای مادی و تمدنی غرب، راه چاره را در پیروی از غرب می‏داند. این جریان خود به دو دسته غربگرا و غربزده تقسیم می‏شود. غربزدگان صرفاً به ظواهر تمدنی غرب دل می‏بندند و از درك تحولات درونی آن كاملا غفلت می‏كنند؛ اما غربگرایان به شیوه‏ای متفاوت مبنای فكری و تمدنی غرب را مد نظر قرار می‏دهند. شاخصه كلی این جریان ــ در هر دو شاخه آن ــ ردّ سنت و گذشته و اعتقاد به ضرورت پیروی از روش و شیوه غرب می‌باشد. همچنین از نظر این جریان، گذشته و سنت اسلامی هیچ نكته روشنی ندارد و ضروری است كه این سنت، در فرایند نوسازی مورد تجدیدنظر قرارگیرد. جریان سیاسی و فكری دوم، جریان بازگشت به سنّت ماقبل اسلامی و قومی ــ ملی می‏باشد. این جریان نیز راه حل خروج از وضعیت بحرانی را فاصله‏گیری از گذشته اسلامی می‏داند و حتی در مواردی تجربه‏های تلخ گذشته را معلول حاكمیت اسلام می‏داند. طرفداران این دیدگاه، باستانگرا نامیده شده‌اند. نمایندگان این جریان به احیای سنّتهای ماقبل اسلامی در جهان اسلام می‏پرداختند. دو نمونه بارز آن را می‌توان در ایران[v] و مصر مشاهده‌كرد. به دلیل وجود تمدنهای بزرگ قبل از اسلام در این دو منطقه، آنان در صدد احیای میراث بومی كهن بودند. این جریان با امواج ملی‏گرایی كه محصول دوران مدرن بود، خود را همراه ساخته و در قالب جدید ملی‏گرایی سنّتی بروز نمود. پان‏عربیسم ناصری در مصر و احیای جشنهای۲۵۰۰ ساله در ایران توسط محمدرضا پهلوی، نمونه‏های بارز صورتهای دولتی این جریان بودند. جریان سوم، همان جریان اسلام‌گرایی می‏باشد كه برخی آن را با برچسب بنیادگرایی دینی بیان می‏كنند.[vi] این جریان در صدد احیای اسلام بوده‌است و به این جهت، جریان احیای دینی با رد غرب و آموزه‏های مدرن آن بر سنت و گذشته اسلامی تاكید می‏كند. اسلام‌گرایی خود بر اساس جریانات فكری درونی جهان اسلام به دو دسته تقسیم می‏شود: دسته نخست از جریان عقل‌گریز دوره اسلامی نشأت می‌گیرد كه عمدتا در تفكر اهل حدیث، حنبلی‏گری و اشعری‏گری ریشه‌دارد، و بر اساس این بن‌مایه‌ها هرگونه امر جدید را نفی می‏كند. مهم‏ترین نماینده این جریان را می‏توان محمدبن‌عبدالوهاب و جنبش وهابیت دانست. مكتب دیوبند نیز به‌گونه‌ای‌دیگر جزو همین گروه قرارمی‌‌‌گیرد. دسته دوم كه به جریان عقل‏گرای دوره اسلامی، یعنی به جریان عدلیه و فلاسفه تعلق دارد، در مواجهه با پدیده‏های جدید، این دستاوردها را با اصول تفكر اسلامی تطبیق داده و از این میان به گزینش آنها اقدام می‌كند. مهم‏ترین نمایندگان این جریان را می‏توان سیدجمال‌الدین اسدآبادی، نائینی و در نهایت امام‌خمینی(ره) دانست. ●مفهوم‌شناسی اسلام‌گرایی اسلام‌گرایی چیست و مدلول آن كدام است؟ آیا پدیده­ای واحد است یا صرفا نامی است برای مجموعه‌ای از گرایشها و جریانها؟ آیا اتفاق نظری در معنای آن وجود دارد؟ چگونه می­‌توان آن را مطالعه نمود و چه رهیافتهایی برای مطالعه و تبیین آن به كار گرفته شده‌است؟ در این مقاله سعی خواهد شد ضمن مفهوم‌شناسی اسلام‌گرایی، رهیافتهای مطالعاتی مختلف در باب اسلام‌گرایی به‌طور اختصار گزارش، نقد و بررسی شود. اسلام‌گرایی نشانه‌ای است كه در میان نشانه‌ها و دالهای دیگر برای جریان سیاسی ــ فكری اسلامی به كار رفته‌است. واژه‌هایی چون بنیادگرایی اسلامی، بیداری اسلامی، رادیكالیسم اسلامی و اسلام‌گرایی و عناوینی دیگر، از جمله واژگانی هستند كه كاربرد زیادی دارند. محققان جنبشهای اسلامی از تعابیر مختلفی در تشریح این پدیده استفاده كرده­اند. دركل به نظر می‌رسد از بین واژگان موجود، دالهایی چون اسلام‌گرایی و اسلام سیاسی واژگان مناسبتری برای توصیف و نامگذاری كلان جریان اسلامی معاصر باشند. اسلام سیاسی اصطلاحی جدید است و به دنیای مدرن تعلق دارد. پیش از غلبه و سیطره مدرنیسم غربی و سیطره آموزه سكولاریسم در جهان، چنین اصطلاحی كاربرد نداشت. در جهان اسلام، بر اساس تلقی سنتی، اسلام دینی جامع تلقی شده و شامل مباحث سیاسی نیز می‌شد و بر این اساس نیازی به توصیف مجدد و تقیید اسلام به قید سیاسی نبود. با تهاجم همه‌جانبه غرب به جهان اسلام و سپس شكل­‌گیری مقاومت اسلامی در برابر این تهاجم و رد آموزه‌های مدرنیسم غربی، همچنین به تبع تلاش احیاگران مسلمان برای كمك به تجدید تمدن اسلامی و بازگرداندن اسلام به عرصه زندگی سیاسی، غربیها برای ناهنجار و ارتجاعی‌جلوه‌دادن دین اسلام از واژگانی چون بنیادگرایی و رادیكالیسم اسلامی استفاده كردند. كاربرد اصطلاح اسلام سیاسی نیز محصول چنین تلاشی بوده است. از دیدگاه مدرنیسم غربی، دین از سیاست جدا بوده و درنتیجه هرگونه حضور و دخالت دین در عرصه سیاسی امری ناهنجار، منفی و ارتجاعی تلقی می­‌شود.
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/29192
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید