سن و سالی از او گذشته اما هنوز فرزندی ندارند. پس از سالها رفت و آمد با یکی از دوستانش اکنون دیگر آن زن تنها برایش یک دوست نیست بلکه نقش هوو را بازی میکند. او قادر است برای همسرش فرزند بیاورد و به آرزوی چندین و چند سالهاش برساند. هیچکاری از دست زن برنمیآید. اگر مخالفت کند شوهرش میتواند پنهانی اقدام به اینکار کند و اگر موافق باشد... آری، باید مدام با خود کلنجار برود و به قولی بسوزد و بسازد.پس از ماهها که از ازدواج مجدد شوهرش میگذرد، دیگر در چشمانش آن عشق و محبت همیشگی موج نمیزند. دیگر او آن مرد جوان ۲۵ـ۲۰ سال پیش نیست.”تکهمسری“ طبیعیترین فرم زناشوئی است که هر یک از زن و شوهر احساسات و عواطف و منافع جنس دیگری را از آن خود و مخصوص شخص خود میداند. نقطه مقابل تکهمسری، چندهمسری است. سعادت و خوشبختی زناشوئی در گرو صفا، صمیمیت، گذشت، فداکاری، وحدت و یگانگی است و همه اینها در چندهمسری به خطر میافتد. گذشته از وضع ناهنجار زنان و فرزندان حاصل از ازدواج مجدد، از نظر مرد آنقدر مسئولیتهای تعدد زوجات سنگین و خردکننده است که رو آوردن به آن پشت کردن به مسرت و آسایش است. اکثر مردانی که از تعدد زوجات راضی و خشنودند افرادی هستند که عملاً از زیر بار مسئولیتهای شرعی و اخلاقی آن شانه خالی میکنند؛ زنی را مورد توجه قرار داده و زن دیگر را از حساب خارج میکنند. اگر مردی گمان میکند تعدد زوجات با قبول همه مسئولیتهای شرعی و اخلاقی به نفع او است و او از نظر تنآسائی از این کار صرفه میبرد، سخت در اشتباه است.مسلماً بهجزء آنکه محیط پر صفا و صمیمیت خانه و خانواده را به میدان جنگ و جدال تبدیل میکند، دشمنی و عداوت میان مادران به فرزندان آنها نیز سرایت میکند، در نتیجه فرزندان نیز نسبت به پدر احساس خشم و کینه دارند. هر چند گفته میشود که ازدواج مجدد در مواقعی که تعداد زنان نیازمند به ازدواج بر مردان واجد شرایط ازدواج فزونی یابد میتواند عاملی برای جلوگیری از رواج فساد باشد اما اینگونه ازدواجها ملزم به رعایت شرایط و قواعدی است که کمتر مردی توانائی اجراء آن را دارد و از اینرو در بسیاری مواقع مضراتش بیش از فواید آن بوده و کانون زندگی زناشوئی را با مشکل مواجه میسازد.دکتر غنچه راهب، عضو هیئت علمی گروه مددکاری دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، میگوید: خانواده مجموعهای منسجم و پویا از شبکههای ارتباطی درونگروهی و برونگروهی است. پدر و مادر بهعنوان هستههای اصلی تشکیلدهنده خانواده، دو رکن اساسی این گستره محسوب میشوند. شبکههای ارتباطی خانواده، بر ساختار عاطفی، ارتباطات اجتماعی، امنیت روانی، کیفیت زندگی و برطرف ساختن نیازهای فردی مؤثر است. پس هر چه این ساختار منسجمتر و مستحکمتر باشد تأثیر مثبتی بر بهداشت روانی، روابط اجتماعی و آینده بهتر کودکان خواهد داشت. به هر حال خانواده تحتتأثیر و تأثر شبکههای ارتباطی درونی و بیرونی قرار میگیرد و ازدواج مجدد با توجه به فرهنگ جامعه ما به نوعی میهٔواند ـ هم به لحاظ درونی و هم از لحاظ بیرونی ـ ساختار روانی عاطفی و اجتماعی خانواده را تهدید کند و آنها را تحتتأثیر قرار دهد، بهگونهای که منجر به بروز آسیبهای روانی ـ اجتماعی گردد.این نکته را نباید از نظر دور داشت که ازدواج مجدد در عرف و سنتهای جامعه ما دارای بار منفی بوده و میتواند بهگونهای در برقراری شبکههای ارتباطی خانواده با دنیای پیرامون خود تأثیرگذار باشد. بهطور مثال رفت و آمدهای خانوادگی به میزان بالائی تقلیل مییابد. از سوی دیگر ازدواج مجدد همسر، تأثیر منفی بر بافت شخصیت زن و مرد و همچنین ”خودپنداره“ شخص گذاشته و فرد با مسائلی مانند بیاعتمادی، افسردگی، اضطراب و نشانههای وسواس فکری و عملی روبرو میگردد که این امر میتواند بهعنوان عاملی تخریبکننده، بر بستر خانواده تأثیرگذار باشد و روند ارتباط والدین با فرزندان را دچار مشکل سازد.در موارد بسیاری مشاهده گردیده که فرزندان پس از ازدواج مجدد پدر یا مادر دچار آسیبهای روانی ـ اجتماعی شدهاند. در بررسی بهعمل آمده بر روی دختران فراری عواملی همچون جدائی والدین از یکدیگر یا ازدواج مجدد یکی از آنها و عدم توانائی فرزندان در سازگاری با موقعیت جدید، منجر به فرار نوجوانان و جوانان از خانه شده است. همچنین در مورد کودکان سنین پائین بهدنبال بروز چنین مسائلی میتوان شاهد اختلالات اضطرابی در آنها و نشانههائی همچون شبادراری یا تیک عصبی بود.دکتر قشونیزاده، روانپزشک، در اینباره میگوید: ایجاد افسردگی واکنشی، انزواطلبی بیخوابی، مشغله ذهنی شدید، بیحوصلگی، بینظمی، بیاشتهائی، پرخاشگری و... از جمله تأثیرات روانی پس از ازدواج مجدد بوده که بر اعضاء خانواده بهویژه همسر اول گذارده میشود. همچنین بیمیلی به ادامه زندگی مشترک و احساس انزجار و حتی احتمال آسیبرساندن به شوهر از دیگر عواقب ازدواج مجدد است. چرا که زن اول، با تمام مشکلات و سختیهای زندگی مشترک کنار آمده و اکنون که شوهر با قدرت و اختیارات مردانه خود توانسته اقدام به ازدواج مجدد کند، یک نوع بیاعتمادی، خیانت و پشت پا زدن به تمام تعهدات زندگی زناشوئی نقش میبندند. حتی در مواردی که مرد تعهد محضری و عملی مبنی بر رسیدگی به امور مالی و عاطفی خانواده و همسر اول میدهد باز هم زن مخالف بوده و در روابط میان زوجین اختلافات جدی صورت میگیرد.از سوی دیگر، فرزندان همسر اول، به دفاع از مادرشان وارد عمل میشوند و پدر را از جهات مختلف تحریم میکنند و با بیاحترامی، حرمتشکنی، توهین و حتی درگیریهای فیزیکی موجب تشویش فضای خانواده میشوند.در برخی موارد نیز همسر یا فرزندان با مراجعه به خویشان، دوستان و محل کار شوهر یا پدر سبب اختلال در روابط اجتماعی و از دست رفتن حیثیت شغلی و اجتماعی وی میشوند. البته در بعضی از اقوام و فرهنگها تعدد زوجات جا افتاده است و بهعنوان یک مسئله عادی پذیرفته شده و حتی مرسوم است که زن اول برای یافتن همسر دوم اقدام میکند و در اصل یک یار برای کمک به اداره امور در داخل و خارج از منزل برمیگزیند.دکتر فربد فدائی، روانشناس معتقد است که یکی از مهمترین عواملی که زمینهساز بروز آسیبهای روانی در افراد بوده، ازدواج مجدد مردی است که دارای زن و فرزند است. همسران (بهخصوص همسر اول) و فرزندان این خانوادهها اغلب پس از وقوع چنین رویدادی با مسائلی همچون اضطراب، افسردگی، پرخاشگری و خشم روبرو میشوند.زنی که شوهر او مجدداً ازدواج کرده، نسبت به شوهر و زن دوم دچار احساس بیارزشی و نفرت میشود اما بهدلیل آنکه نمیتواند این احساسات را بروز دهد، به افسردگیهای شدید مبتلا میشود.فرزندان نیز احساس میکنند از طرف پدر مورد بیمهری و خیانت قرار گرفتهاند که با احساس خشم شدید نسبت به وی تظاهر میکند و اغلب ابراز آن را جایز نمیدانند که ممکن است این احساسات واپس زده شود. اما در شرایط دیگر، خشم و نفرت شدید خود را بهگونهای دیگر نسبت به پدر نشان میدهند.از سوی دیگر، روابط بین زنان در چنین خانوادههائی بالطبع همراه با حسادت و خشونت بوده و چنانچه از ازدواج مجدد فرزندانی هم متولد شوند، عموماً کینه شدیدی میان فرزندان وجود خواهد داشت. در واقع شرایط آرمانی که مرد بتواند عدالت را بین همسران خود برقرار کند، به قدری بعید است که اینگونه ازدواجها ثمری جزء مشکلات عدیده روانی و اجتماعی ندارد. همچنین فرار از خانه، بیتوجهی به درس، فرار از مدرسه، تکرار رفتار پدر توسط پسر همه از عواقب ازدواج مجدد است. چنانچه مشکلاتی در زناشوئی زن و مرد وجود داشته باشد بدیهی است که با مراجعه به متخصصان این مسائل برطرف خواهد شد.تلخکامیهای ناشی از این ازدواجها برای زن اول و فرزندان وی به قدری فراوان است که بعید بهنظر میرسد هیچ فایده دیگری بتواند این همه تلخکامیها را جبران کند.