امروز شنبه 03 آذر 1403

Saturday 23 November 2024

گفتگو با خانم شهره طباطبایی، نویسنده


1401/07/27
کد خبر : 5234
دسته بندی : فرهنگی
تعداد بازدید : 103 نفر

در آغاز گفتگو شرح مختصری از خودتان بگوئید
شهره طباطبایی هستم. متولد تیر ماه سال پنجاه و شش. اگر بخواهم به طور اختصاصی از بیوگرافی هنری بگویم در دوران مدرسه علاقه زیادی به نوشتن داشتم همان طوری که اغلب نویسنده‌ها این حس را دارند و اتفاقا انشاهای خوبی هم می‌نوشتم جوری که در کل دوره تحصیل نمره انشای کمتر از نوزده نداشتم و گاهی معلم ها گمان می کردند که نوشته هایم را از جایی وام می گیرم که البته چنین نبود. بعد از دوران دبیرستان دو سال در دانشکده علمی کاربردی کاردانی مدیریت صنعتی خواندم  و بعد از آن چهار سال هم روان شناسی  و مدرک کارشناسی گرفتم.
سالیان طولانی هست که شعر نو می نویسم اما بیشتر جنبه تغذیه روح دارد تا حرفه ای شاعر بودن پس ابدا خودم را شاعر نمی دانم و اما کار جدی نویسندگی را از سال ۹۴ با نگارش چند داستان کوتاه شروع کردم که در همان سال هم به چاپ رسید  به نام این زن آن مرد. این مجموعه شش داستان کاملا مجزا دارد که در واقع تنها وجه اشتراکشان حضور آینه به عنوان سنبلی از ایجاد و تغییر نگرش آدمهای قصه هاست. دومین کارم یک رمان بود به نام گل یا پوچ  که در سال ۹۵ به چاپ رسید.داستان در مورد یک جوان روستایی است. عاشقانه ای دارد و حال و هوایی که  کمی متفاوت است.رمان بعدی  به نام نخل حوا که در پایان سال ۹۸ و در آغاز سال ۹۹ به چاپ رسید. این رمان در مورد یک زن اهل جنوب کشور است که با مسائل و مشکلات متعددی دست و پنجه نرم می کند اما هرگز ناامید نمی شود و در راه و مسیر غلبه بر مشکلات دنیای جدیدی از شادی ها را نیز کشف می کند.

چرا فرهنگ و هنر ما هنوز اقتصادی نشده؟
این موضوع یک مبحث بسیار پیچیده است و در نتیجه پاسخ دادن به آن هم نیاز به روزها و ساعتها تجزیه و تحلیل اصولی دارد اما از دیدگاه بنده  چندین عامل و فاکتور دست به هم دادند تا چشم انداز هنر به ویژه از نوع نگارشی اون چه در حال حاضر و چه در آینده خوشبینانه نباشد  -از نوع نگارشی می گویم چون خودم در این حوزه فعالیت دارم- اولین فاکتور که شاید عجیب باشد اما واقعی است و اتفاقا خودش زمینه ساز انواع و اقسام سو استفاده های بعدی و یا بی ارزش انگاشتن کار هنری شده است شرم ذاتی اهل قلم است و این قصه که هنرمند نباید به دنبال پول باشد . این جمله را چه کسی گفته و هدف از بیانش چه بوده معلوم نیست اما تاثیر مخربش بر روح و ذهن  نویسندگان کاملا هویداست. تلقین فراتر از مادیات بودن و درویش مسلکی اجباری جهان اطراف نویسنده را مسموم و متوقع کرده است. از ناشر بگیر که فکر می کند چاپ کتاب لطف به نویسنده است و تا اطرافیانی که دنبال کتاب مجانی هستند و تا دولتی که البته به نفعش هست که یک عده زیادی را نادیده بگیرد. عامل دیگر اینکه در سال‌های اخیر تعداد رمان خوان های حرفه ای بسیار کم شده. رمان خوان حرفه‌ای کسی است که در سبد خرید ماهیانه اش کتاب داردیعنی همان طوریکه خرید غذا پوشاک لوازم آرایشی و بهداشتی را به عنوان هزینه حساب میکند و به راحتی برایش پول پرداخت می کند  برای کتاب هم پول می دهد و آن را هم جزو لیست نیازمندی هایش می آورد و خواندن عادت ثانویه اش است.
عامل دیگر ناشرها هستند آنها در واقع بیش از اینکه به دنبال فرهنگ و هنر و اشاعه و رشد آن در جامعه باشند به دنبال سود بنگاه اقتصادی شان هستند البته بنده مخالف این موضوع نیستم.به هر حال هر شغلی باید سودآور باشد اما اینکه وقتی در این حوزه که اسمش همراهش است فعالیت می کنی لااقل ۵۰ درصد از هدفت باید فرهنگی باشد نه اینکه صددرصد انرژی را برای سود بگذاری و بدبختی آن جاست که این سود را نه از جیب خریدار یا همان خواننده  که از جیب فروشنده یا همان نویسنده بر میدارد .دنیای وارونه
بهانه ها هم بسیارند از جمله گران شدن دایمی قیمت کاغذ یا عدم اقبال عمومی رمان ایرانی یا هزینه های جانبی سنگین.که این بهانه ها گاهی واقعی و گاهی واهی هستند. جالب اینکه در بهترین حالت کمترین درصد از مبلغ پشت جلد به نویسنده تعلق میگیرد آن هم بیشتر با چک‌های شش ماهه و یکساله. گفتم در بهترین حالت و خودش قصه ها دارد. حساب کنید با در آمد کتابی که باز هم در بهترین حالت هزار جلد چاپ می شود و باز هم در بهترین حالت اگر ناشر سخاوتمند باشد ده درصد از قیمت را به نویسنده می دهد چطور می شود حرفه ای بود و نویسنده گی را شغل دانست.  عامل دیگر هم استراتژی بخش دولتی هست  که نویسندگی را به عنوان یک حرفه در لیست مشاغل خودش ندارد یعنی نویسنده هیچ حمایتی از جانب دولت نمی شود و این که می گویم هیچ یعنی مطلق صفر و تا زمانی که دولت اهل قلم را به رسمیت نشناسد صحبت از حرفه ای نوشتن بی معناست .
مختصر بگویم  که نویسنده هفت خوان رستم را رد می کند برای رسیدن به یک سراب بی انتها  پس شاید بپرسید چرا ادامه می دهد پاسخ این است ذهن نویسنده، دیوانه سرکش عاشقی درگیر کلمه هاست و اگر آنها را روی کاغذ نیاورد و بهشان جان ندهد به جنون می رسد.

آیا هنرمندها مجاز به آزمون رشته های مختلف هنری هستند؟
به نظرم هیچ مشکلی ندارد که یک نفر در چندین رشته هنری فعالیت کند . ما آدمیم، درخت نیستیم که فقط یک نوع میوه بدهیم .هر آدمی ممکن است علایق متفاوت و استعدادهای متنوعی داشته باشد.بنابراین توقع اینکه بگوییم اگر فلانی بازیگر است نباید بیاید و بنویسید یا فلانی که فوتبالیست است نباید بازیگر شود .اظهار نظر فوق العاده بی جایی است و فکر می‌کنم این حرف‌ها بیشتر از افرادی بر می آید  که خودشان هنری ندارند به جز انتقاد کردن از دیگران و ضربه زدن به روح و روان جامعه و گرنه این گوی و این میدان هر کسی در هر زمینه‌ای که دلش بخواهد میتواند فعالیت داشته باشد و هیچ کس حق رای برای اینکه چه کسی چه کاری انجام بدهد یا ندهد را ندارد.

حمایت باید از بخش دولتی باشد یا خصوصی؟
ما در کشوری زندگی میکنیم که خط مشی اصلی را دولت تعیین می کند یعنی بخش خصوصی به ویژه در زمینه آثار هنری چه تصویری و چه نگارشی و چه شنیداری هر چقدر هم که برای تولید محتوا  تلاش کنند و هر چقدر هم محتوای عالی بسازند  در نهایت این بخش دولتی است که تصمیم می گیرد آن کار در حوزه مربوطه به مرحله نشر و پخش برسد یا خیر بنابراین بخش دولتی نقش بسیار مهم‌تری دارد که آن هم باز خودش ماجرایی است و در نتیجه حمایت‌های دولتی بسیار مهم هستند. البته در حوزه ادبیات هر دو بخش نقش زیادی دارند .اول بخش خصوصی که  همان ناشرها هستند که یک اثر را برای چاپ می‌ پذیرند  و در مرحله بعد بخش دولتی مهر تایید یا عدم تایید بر چاپ و نشر یک کتاب میزند.اما متاسفانه در ایران بخش دولتی فقط به عنوان یک‌ مانع عمل می کند و نه یک حمایتگر
در صورتیکه اگر دولت به طور اصولی و از لحاظ مالی  بنگاه های نشر را حمایت می کرد شاید سرنوشت دنیای ادبیات ایران جور دیگری رقم می خورد.

پیام به مسوولین
 نویسنده ایرانی ذهن و کلماتش به خودی خود و به دلیل  زندگی در چارچوب ضوابط و محیط بسته ایران درگیر هزاران خودسانسوری است و از طرفی صدها پستی و بلندی  را  طی میکند تا بالاخره بتواند کتابش را به مرحله چاپ برساند. انصاف نیست که شما باز هم قیچی را بردارید و جملاتی کلماتی یا هر قسمتی از داستانی را که نویسنده با خون روح خودش نوشته پاک و حذف کنید .به قول معروف تا بحال که از شما خیری به جماعت اهل قلم نرسیده لااقل شر نرسانید.

نظر شما در خصوص مقایسه با استانداردهای جهانی و همچنین اعتقاد به استاندارد سازی چیست؟
 در مجموع بنده هیچ اعتقادی به استانداردسازی ندارم استاندارسازی یعنی چارچوب سازی و چهارچوب باعث کور شدن چشم خلاقیت میشود.
در هر زمینه هنری اگر استاندارد تعریف شود یعنی فاتحه آن هنر را باید خواند. کما اینکه در جامعه خودمان باید و نبایدها دارد روح هنر را می خشکاند. بنابراین به نظر من استانداردسازی یک موضوع غلط است و اعمال آن در دراز مدت  چیزی به نام هنر باقی نخواهد گذاشت.
اما برای پاسخ به بخش مقایسه هنر در ایران و  جهان باز هم مجبورم از نوشتن و کتاب بگویم که اطلاعاتی هر چند اندک دارم . این را هم بگویم که پاسخ این سوال را از منظر یک رمان خوان حرفه ای میدهم که در همه ژانرها و ملیتها می خواند.طیف وسیعی از رمان‌ها چه آنها که آنقدر پیچش و خمش دارند که حتا خود نویسنده هم نمی داند چه نوشته تا داستانهای اجتماعی همه پسند بنابراین نظرم از روی نادانی یا تعصب نیست.
اول اینکه  تفاوت عمده در آزادانه نوشتن است. اغلب نویسندگان دنیا هنگام نگارش ذهنی رها دارند و در دریای کلمه و قصه ها و خیال به هر روش که بخواهند شنا می کنند و معجونی به نام داستان خلق می کنند.اما ما در اینجا صدها زنجیر به دست و پای افکارمان بسته شده از فکر نان و آب بگیر تا محدودیتهای اجتماعی و سیاسی پس در نتیجه داستانهای خارجی از این زاویه شسته رفته تر و جذابتر هستند .
اما این قضیه جنبه دیگری هم دارد و آن اینست که همان غل و زنجیرها و سختی ها باعث شدند نویسندگان ایرانی بازی با کلمات و ساختن استعاره و تشبیه را بهتر بلد باشند و در نتیجه واژگان در ذهن‌شان مثل مومی است که به هر طریقی می توانند به  آن شکل و فرم دهند. پس در داستان سازی ضعیفتر اما در انشانویسی و جمله سازی قوی تر هستیم یا به عبارت عامیانه تر در داستان های همه پسند خارجی ها یک سر و گردن بالاترند اما به جرات می گویم در رمانها و داستان کوتاه های نخبه گرا یا همان قصه های انشایی ایرانی ها بالاترند.

پیام برای جوانان مشتاق هنر
چون  حوزه کاری من نویسندگی است بنابراین تجربیاتم در این زمینه را در دو نکته خلاصه می کنم.
نکته اول اینکه  حداقل روزی نیم ساعت برای نوشتن وقت بگذارید حتا روزهایی که حوصله نوشتن ندارید یا روزهایی که هیچ چیزی به ذهنتان نمی رسد یا روزهایی که در گیر هزار ماجرا هستید نوشتن روزانه را فراموش نکنید. نکته دوم اینکه خیلی می‌بینم ناشرها یا اهل قلم  نصیحت می‌کنند به جوان‌ها و می گویند برای چاپ کتاب تان  عجله نکنید ولی اتفاقا من برعکسش را می گویم. برای چاپ نوشته هایتان عجله کنید اما شتابی با درایت و هوشمندانه. ببینید شما با نوشتن یک داستان و به به  و چه‌چه مادر و پدر و اقوام و دوستانتان نویسنده نخواهید شد.بلکه با برخورد حرفه ای است که نوشتن صحیح را می آموزید. بنابراین داستان خودتون شعر خودتون رو بنویسید چند روز چند هفته مکث کنید دوباره بازنگری کنید سه باره بازنگری کنید اما در نهایت آن را به ناشر بسپارید اولین ناشر تا بخواهد به شما پاسخ بدهد ممکن است دو یا حتا سه ماه طول بکشد و پس از آن  دو حالت پیش میاید. اگر که خوب نوشته باشید یا خوش شانس باشید کتاب تان تایید میشود و بقیه مراحل را به جای اینکه سه سال دیگر طی کنید الان می روید ولی جنبه دیگر آن است که کتابتان تایید نشود و وقتی کتاب تایید نشود حتی اگر ناشر علتش را به شما نگوید این امر باعث میشود که شما خودتان را به چالش بکشید .نوشته هایتان با زاویه دید جدیدی بررسی کنید.ذهنتان را درگیر شعور بالاتری از نگارش کنید و در نتیجه به نویسنده فوق العاده بهتری تبدیل شوید.پس بجنبید و امروز را فردا نکنید.

علیرضانیاکان ـ آفتاب


لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/5234
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید