همه ما میتوانیم از راه تنظیم هیجانها و رفتار خویش، کارها و موقعیتهایی را شناسایی کنیم که موجب رنج، گرفتاری و پریشانی هستند یا به عکس موجب آرامش و آسایش ما میشوند. از راه تجزیه و تحلیل انگیزهها و تواناییهای خود میتوان به جای پذیرفتن فعل پذیر هر آنچه که پیش میآید دست به کار انتخابهای فعال شد. مشکلاتی که گریبانگیر آدمیان میشود بسیار گوناگوند ولی با این همه تجربههای روانشناسان چند توصیه همگانی به دست میدهد. نخست آنکه شما باید احساسات خود را بپذیرید خشم، اندوه، ترس و احساس دست نیافتن به آرمانها یا هدفها، همگی هیجانهای ناخوشایندی است و انسان ممکن است بکوشد با انکار آنها، از اضطراب در امان بماند. ممکن است گاهی برای اجتناب از اضطراب سعی کنیم با موقعیتها برخوردی عاری از هیجان داشته باشیم.
چنین برخوردی به نوعی گسلش یا خونسردی تصنعی میانجامد که آسیبزاست. ممکن است بکوشیم همه هیجانها و عواطف خویش را بازداری کنیم. این کار نیز موجب میشود دیگر نتوانیم شادیها و غمهایی را که بخشی از ارتباطهای ما با مردم است چیزهایی طبیعی و بهنجار بدانیم. در بسیاری از موقعیتها دست دادن هیجانهای ناخوشایند در واقع واکنشی بهنجار است. هیچ علتی ندارد که از احساس غربت یا احساس خشم نسبت به کسی که به عهد خود وفا نکرده شرمسار باشیم. این هیجانها طبیعی است و اذعان به وجود آنها بهتراز انکار آنهاست. وقتی نتوان هیجانی را مستقیما ابراز کرد. (نمونه؛ شاید عاقلانه نباشد بر سر رئیس خود فریاد بزنیم.) برای رهایی از فشار روانی حاصل، بهتر است راهی را برای برونریزی آن هیجان پیدا کرد. پیادهروی طولانی کوبیدن بر توپ تنیس یا در میان گذاردن مسئله با دوست و رفیق همدل میتواند خشم را فرو نشاند. اگر شما بپذیرید هیجانی که به شما دست میدهد حق طبیعی شماست در آن صورت وقتی راه بر ابراز مستقیم هیجانها بسته باشد میتوانید راههای غیرمستقیم یا جانشین برای ابراز آنها بیابید. مسئله دیگری که میتواند به بهداشت روانی شما کمک کند این است که ببینید در چه زمینههایی آسیبپذیرید. شناسایی موقعیتهایی که آدمی را گرفتار خشم میکند یا واکنش تندی در او بر میانگیز میتواند وی را در برابر فشار روانی محافظت کند. اگر آدمها معنیی خشم شما را بر میانگیزند از آنان اجتناب کنید. بسیاری از مردم وقتی با فشار کار روبرو شدند احساس اضطراب شدیدی میکنند.
با برنامهریزی و فاصلهگذاری دقیق بین کار و فعالیت میشود از احساس درماندگی در دقایق آخر کار جلوگیری کرد. با اختصاص وقت بیشتر از آنچه برای رسیدن به کلاس یا سر وعدهها لازم میدانید یکی از علل فشار روانی را از بین میبرید. نکته بعد آنکه سعی کنید استعدادها و رغبتهای خود را بپرورانید. آدمهای بیحوصله و ناخشنود به ندرت رغبتهای فراوان دارند. باید به این امر توجه داشت که احساس شایستگی ناشی از دستیابی به مهارتها نقش فراوان در بیشتر کردن عزتنفس دارد.
سعی کنید با دیگران رابطه صمیمانه برقرار کنید. هسته اصلی بیشتر اختلالهای روانی - عصبی احساس انزوا و تنهایی میباشد. آدمی موجودی اجتماعی و نیازمند پشتیبانی است. چنانچه همه توجه خود را به مشکلات خودتان معطوف کنید؛ ممکن است گرفتار دلمشغولی ناسالمی درباره خود شوید. از راه در میان نهادن مشکلات خود با دیگران غالبا چشمانداز روشنتری از مشکلات به دست میآید. توجه و علاقه به رفاه حال دیگران بر احساس ارزشمندی آدمی میافزاید.
هیشه تلاش کنید به موقع از دیگران کمک بخواهید. اگر چه عمل کردن به این توصیهها میتواند سلامت روان را بیشتر کند اما خودشناسی و خودیاری هم محدودیتهایی دارد. برخی مشکلات را نمیتوان به تنهایی حل کرد. به جز این گرایش به خود فریبی سبب میشود نتوان مشکلات را به صورت عینی دید و علاوه بر این، ممکن نیست کسی همه راه حلهای احتمالی هر مسئله و مشکلی را بداند. وقتی متوجه میشوید در حل و فصل مشکلی توفیق ندارید وقت استعداد حرفهای از روانشناس بالینی یا مشاوره با روانپزشک است. به خاطر داشته باشید آمادگی برای کمکخواهی از دیگران نمایانگر رشد یافتگی روانی است نه نشانه ضعف. نباید آن قدر دست نگهدارید تا احساس درماندگی کنید.