امروز یکشنبه 18 شهریور 1403

Sunday 08 September 2024

نومحافظه کاران و سیاست های اطلاعاتی – امنیتی ایالات متحده آمریکا


1401/08/01
کد خبر : 30114
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 9 نفر
ایالات متحده آمریکا یکی از موضوعات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در طول ۳۰ سال گذشته بوده است. با توجه به اینکه سیاست گذاری موفق در عرصه خارجی نیازمند شناخت دقیق از بازیگران دیگر نظام بین الملل است، این مقاله تلاش می کند به بررسی تفکر امنیتی – اطلاعاتی حاکم بر ایالات متحده در هفت سال اخیر بپردازد و ریشه های نظری آن را تبیین نماید. نویسنده دو رویکرد عام در سیاست خارجی آمریکا را – شامل رویکرد «الگو محور» و «تهاجمی» - معرفی می کند و سپس برداشت نومحافظه کاران از کارکردهای سازمان های اطلاعاتی تحلیل می گردد. سیاست گذاری خارجی چه در مرحله طراحی و چه در مرحله اجرا نیازمند شناخت دقیق از ابعاد گوناگون محیط هدف است. نومحافظه کاری و نقش آن در سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده موضوعی است که شناخت دقیق ابعاد گوناگون آن می تواند در طراحی سیاست صحیح برای برخورد با آن، تأثیر مهمی در نتایج حاصل از سیاست گذاری بر جای گذارد. این مقاله با هدف شناخت تفکرات نو محافظه کاران در خصوص سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده تهیه شده است. از آنجایی که نومحافظه کاران صرفاً محدود به یکی از احزاب جمهوری خواه و یا دموکرات نیستند، شناخت طرز تفکر امنیتی این جریان، از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد. از این رو می توان ادعا کرد که مسأله زمان نیز تأثیر چندانی در کهنه یا نوبودن موضوعات مربوط به نو محافظه کاران آمریکا (حداقل در طول یک دهه آینده) نخواهد داشت وکشورهایی که یکی از موضوعات مهم سیاست خارجی آنها تعامل و یا تقابل با ایالات متحده است، همچنان نیازمند شناخت بیشتر از ابعاد گوناگون تفکرات نو محافظه کاران باقی خواهند ماند. در این مقاله تلاش می شود، بررسی دقیقی از یکی از ابعاد سیاست خارجی و امنیتی آمریکا و تفکرات نو محافظه کاران نسبت به آن به عمل آید. این بخش «استراتژی اطلاعاتی ایالات متحده» است که همواره جایگاه مهمی در استراتژی امنیت ملی آمریکا دارد. بحث در مورد نقش سازمان های اطلاعاتی در سیاست خارجی و امنیتی آمریکا، همواره یکی از چالشهای مطرح در میان سیاستمداران آمریکایی بوده است. به گونه ای که تحولات سیاسی داخلی و بین المللی به شدت بر انتظارات و سیاست های سیاستمدران نسبت به جامعه اطلاعاتی آمریکا مؤثر بوده است. این تأثیرات را می توان در دگرگونی های به وجود امده پس از فروپاشی شوروی و حادثه یازده سپتامبر به طور عینی مشاهده نمود. پس از هر کدام از این حوادث، سیاستمداران آمریکایی نظرات و دیدگاه های خود در مورد نقش جامعه اطلاعاتی این کشور را تغییر داده و خواستار اصلاحات و دگرگونی هایی در آن شده اند. فرضیه نوشتار حاضر این است که دلیل تغییرات ایجاد شده در جامعه اطلاعاتی ایالات متحده، تفکرات و اندیشه های نومحافظه کارانه بوده است که با روی کار آمد دولت بوش بار دیگر در صحنه سیاسی آمریکا با غلظت بیشتری تبلور یافت. از آنجایی که استراتژی اطلاعاتی ایالات متحده بخشی از استراتژی کلان تر امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا است، این نوشتار در قابل چهار بخش به بررسی تأثیر تفکرات نومحافظه کاران بر آن می پردازد. در بخش اول، ریشه های فکری سیاست خارجی و امنیتی آمریکا در قالب دو رویکرد «الگو محور» و «تهاجمی» مورد بررسی قرار گرفته و سپس در بخش دوم جایگاه نومخافظه کاران در آن تعیین می شود. بخش سوم به طور خلاصه به بررسی تغییرات به وجود آمده در ساختار جامعه اطلاعاتی آمریکا، پس از یازده سپتامبر، خواهد پرداخت.سرانجام در بخش چهارم به برداشت های نومحافظه کاران از اطلاعات و فعالیت های مرتبط با آن می پردازیم.آخرین بخش مقاله نیز به نتیجه گیری اختصاص خواهد داشت. ● بنیان های سیاست خارجی ایالات متحده هویت سیاسی ملی ایالات متحده در سیاست خارجی آن در درجه نخست از راه انگاره «باور به استثنایی بودن»(۲) ابراز شده است. به لحاظ اجتماعی این رهنامه (دکترین) اشاره به این دریافت دارد که ایالات متحده، به واسطه ریشه های یگانه، اعتقاد ملی، تحول تاریخی و نهادهای سیاسی و مذهبی برجسته، به طور کیفی با دیگر ملت های توسعه یافته تفاوت دارد.{۱} اعتقاد اشاره شده، در این جمله بازتاب یافته که «هر ملتی یگانه است، اما آمریکا یگانه ترین است.» {۲} البته بیان فوق بدان معنا نیست که ایالات متحده واقعاً یگانه تر از دیگران است بلکه به میزانی اشاره دارد که دریافت تاریخی این دولت از خودش به عنوان موجودی استثنایی بر سیاست خارجی آن نفوذ گذاشته است. سنت باور به استثنایی بودن از لحاظ بین المللی در نوعی ناسیونالیسم سیاست خارجی یا در این باور ابراز شده است که سیاست خارجی ایالات متحده باید به طور اساسی ارزش های سیاسی لیبرالیسم را منعکس سازد که این کشور را به مثابه یک جامعه سیاسی ملی تعریف می کند و به گونه ای معنا دار آن را از دیگران متمایز می گرداند. هویت سیاسی ایالات متحده در پیرامون فهمی ویژه از هدف ملی سازمان یافته است که در سیاست خارجی به صورت این باور ابراز شده که آمریکاییان «ملتی برگزیده» هستند. ملتی منتخب که یک «مشیت الهی خاص» آن را هدایت می کند تا ماندگاری و گسترش نهادها و ارزش های مردم سالارانه ای را به نمایش بگذارند که خبراز تجربه آمریکایی می دهند{۳} یک مورخ تاریخ سیاسی آمریکا می گوید شاید هیچ موضوعی در ذهن رهبران این ملت به اندازه این انگاره مسلط نبوده است که آمریکا مکانی یگانه دارد و از سرنوشتی ویژه در میان ملت های روی کره زمین برخوردار است. {۴} به طور کلی ماهیت نظام یا شیوه زندگی و حکومت کردن مردم اهمیت حیاتی برای درک سیاست خارجی یک ملت دارد. فرهنگ اساسی ترین پدیده ای است که به ریشه های سیاست خارجی یک ملت حیات می بخشد. بنابراین تحلیل نظام ایالات متحده به منظور تعیین خطوط راهنما و اولویت هایی که برای سیاست خارجی فراگیر قائل می شود، باید با ارائه شرحی مبتنی بر مفاد قانون اساسی و نظریه سیاسی و ملاحظه ای گسترده تر درباره فرهنگ، که شامل مذهب نیز می شود، تکمیل گردد. برای منظور کردن ملاحظه اشاره شده، باید سرچشمه باور ملی امریکاییان به داشتن مأموریتی ویژه برای پیشبرد ارزش ها و نهادهای لیبرال دموکراتیک در خارج از ایالات متحده را تا حد زیادی در سه منشاء جست. {۵} این سه منشاء عبارتند از: الهیات میثاقی،(۳) پاکدینی(۴) نیوانگلند، «جمهوری باوری» و خرد باوری عصر روشنگری که به صورت لیبرالیسم سیاسی و علوم و فناوری ریاضیاتی جدید متبلور شده است. همه این سنت های فکری بر بنیان گذاران دولت ایالات متحده اثر گذاشته است. البته این امر بدان معنی نیست که همه منابع و سنت های مشخص شده وزن و اهمیت یکسانی در پایه گذاری نظام مزبور دارند یا اهمیت نسبی خود را بدون تغییر حفظ کرده اند. {۶} این سه ریشه سبب شده اند که در لایه های زیرین اندیشه آمریکایی میراث پاکدینی کامل بودن مسیحی همراه با اعتقاد خاص به این که برکات فقط به منتخبان، یعنی کسانی تعلق می گیرد که سرنوشتشان از قبل رقم خورده است عمیقاً و به طور دائم جای گیر شود. امریکاییان به عنوان مسیحیان کاملی که سرنوشتشان از قبل رقم خورده است، مأموریت دارند بشریت را به سمت پیروی نهایی بر شرارت پیش برانند. پیروزی موردنظر نیز با تحقق باورهای جمهوری خواهی یعنی تأمین عدالت و خیر و رفاه عمومی که متضمن مشارکت در امور مدنی، کمک متقابل، خود تحدیدی و تقسیم و توازن قوا است حاصل می شود. بنیان باورهای جمهوری خواهی را نیز خردباوری عصر روشنگری تقویت می کند که لیبرالیسم را به همراه دارد و مفاهیم حقوق طبیعی و قرارداد فردی و اجتماعی، آزادی و برابری را مطرح می سازد. شاید بتوان مطالب فوق را در این کلمات خلاصه کرد که امریکاییان معتقد به یگان بودن خود و اندیشه هایشان هستند و خود را مأمور گسترش این ارزش ها به ملت های دیگر می دانند و هم چنین به واسطه این اندیشه های ناب خود را تنها ملت لایق برای تسلط بر جهان می دانند. اما این اندیشه چگونه در عرصه عمل و در سیاست خارجی و امنیتی آمریکا متبلور شده است؟ هر چند که از بسیاری از ابعاد رادیکال به نظر می رسد اما استراتژی توسعه لیبرالیسم و دموکراسی (ارزش های آمریکایی) در سطح بین المللی یک جریان مداوم در تاریخ دیپلماسی آمریکا بوده است. همانطور که جین کرک پاتریک عنوان کرده است؛ «هیچ اندیشه مدرنی به اندازه ایده امکان دموکراتیزه کردن دولت ها در هر زمان، مکان و تحت هر شرایطی، در ذهن آمریکاییان تحصیل کرده نهادینه نشده است.» {۷ } بنابراین باید گفت که استراتژی توسعه و گسترش ارزش های آمریکایی در نظام بین المللی تنها یک وسیله و ابزار سیاست خارجی آمریکا نیست، بلکه شاخصه اصلی هویت سیاسی آمریکا وهدف ملی آن است. بر این اساس دو مکتب فکری متفاوت راجع به گسترش دموکراسی و لیبرالیسم (ارزش های امریکایی) و ایجاد تحول دموکراتیک در دنیا، در طول تاریخ سیاست خارجی این کشور، میان سیاست مداران و اندیشمندان ایالات متحده به وجود آمده است. این دو مکتب فکری متفاوت عبارتند از: «الگو بودن» که معتقد است، ایالات متحده جدای از سیاست دنیای قدیم و نظام توازن قوا پایه ریزی شده است. نهادها و ارزش های آمریکایی باید، تا چه حد امکان از طریق عدم ارتباط با دنیای بد قدیمی ، تکامل یافته و حفظ شوند. بر این اساس ایالات متحده از طریق ایجاد یک جامعه نوین و الگو ، می تواند بر تمام دنیا تأثیرگذار باشد، لذا اتخاذ سیاست خارجی فعال و مداخله جو، خود می تواند عاملی برای تخریب روش ها و سنت های لیبرال آمریکایی و کاهش قدرت تأثیرگذاری «الگوی امریکایی» شوند. دومین مکتب فکری «رویکرد تهاجمی»(۵) نام گرفته است. این تفکر علاوه بر اینکه معرفی آمریکا به عنوان الگو را ترویج می دهد، معتقد است که ایالات متحده باید فراتر از یک الگو و مدل باشد و اقدامات عملی فعالی را برای ترویج ارزش های خود در دنیا انجام دهد. {۸} کیسینجر نیز وجود دو رهیافت متفاوت به سیاست خارجی در نزد آمریکاییان را به بیانی دیگر عنوان کرده است. او معتقد است که آمریکاییان دو برداشت متفاوت از نقش خود در نظام بین الملل دارند. «آمریکا به عنوان یک سرمشق و یا مبارز راه آزادی.» {۹} در هر صورت هر دو مکتب فکری «الگو بودن» و «اقدام برای ترویج ارزش های امریکایی»، از ناسیونالیسم موجود در سیاست خارجی آمریکا نشأت می گیرد که ایالات متحده را ابزاری برای تحقق تغییرات دموکراتیک در نظام بین الملل می داند. هر چند که هر دو رویکرد فکری فوق همزمان و با تعامل یکدیگر در بسیاری از تحولات تاریخ سیاست خارجی آمریکا نقش داشته اند، اما هر کدام از آنها دربرهه های مختلف از نفوذ بیشتری نسبت به مکتب دیگر برخوردار بوده است. مطالعات تاریخ سیاست خارجی آمریکا نشان می دهد که نسل اول رهبران سیاسی آمریکا تلاش می کردند که آمریکا را الگویی برای سایر جهانیان معرفی کنند. این در حالی است که رویکرد تهاجمی عمدتاً در سیاست های آمریکا در قرن بیستم خود را نمایان کرده است. بیشترین نفوذ و تأثیرگراری این مکتب فکری در قرن بیستم را نیز می توان در دکترین بوش که گسترش دموکراسی به وسیله اتخاذ سیاست های فعال و حتی مداخله جویانه را در استراتژی کلی آمریکا قرار داده است، مشاهده نمود. این تغییر رویکرد در سیاست خارجی آمریکا به طور خاص پس از جنگ جهانی دوم دیده می شود. به نظر می رسد که رهبران سیاسی آمریکا به نوعی مهندس اجتماعی جهانی که دنیا را بار دیگر بر اساس آرمان ها، ارزش ها و منافع مورد نظر آنها تنظیم کند، اعتقاد دارند مدعی اند که ایالات متحده قدرت لازم برای ایجاد سیاسی اجتماعی در خارج از مرزهای حاکمیت خود را داراست. البته شاید بتوان اینگونه استدلال کرد که تغییرروش در سیاست خارجی آمریکا در قرن بیستم، ناشی از عامل قدرت باشد. همانطور که تئوری رئالیسم پیش بینی می کند، متناسب با وضعیت نظام بین الملل (فشارها و انگیزه های بین المللی که از طرف ساختار بر اجزا وارد می شود) و تغییرات به وجود آمده در قدرت نسبی دولت ها، منافع سیاسی آنها نیز تغییر می کند. به عبارت دیگر، تغییر رویکرد در سیاست خارجی آمریکا از الگو محوری به سیاست خارجی تهاجمی برای گسترش ارزش های امریکایی، ناشی از افزایش فوق العاده قدرت نسبی آمریکا است. لازم به ذکر است که هرچند قدرت ملی در اتخاذ سیاست خارجی مداخله جویانه نقش فراوانی دارد، اما به نظر می رسد علاوه بر عامل قدرت، وجود انگیزه های ناسیونالیستی و ایدئولوژی داخلی نیز که در مکتب تهاجمی وجود دارد، از عوامل مهم مؤثر بر این تغییر رویکرد می باشد. نسل های اول رهبران سیاسی آمریکا با رویکردی کالوینیستی به سیاست{۱۰}(۶) نسبت به توانمندی ایالات متحده برای ایجاد تغییرات دموکراتیک مورد نظرشان در جهان تردید داشتند و به همین دلیل سیاست خارجی و مأموریت گسترش لیبرالیسم آمریکایی در جهان را محدود کرده و صرفاً به داخل آمریکا پرداختند. اما در اواخر قرن نوزدهم، ویژگی های انگاره «باور به استثنایی بودن لیبرالیسم امریکایی» شروع به تغییر کرد. ظهور جنبش های اصلاحی متعدد در آمریکا، که واکنش سیاسی جامعه به جنگ های داخلی بود، موجب تغییر هنجارها و اعتقادات موجود در نزد سیاست مداران نسبت به ماهیت پیشرفت و توانایی تأثیرگذاری قدرت ایالات متحده برای ایجاد نظم سیاسی – اجتماعی کامل و ایده آل گشت. {۱۱} بدین ترتیب از لحاظ تئوریک می توان گفت که ناسیونالیسم آمریکایی (که به شدت متأثر از انگاره باور به استثنایی بودن لیبرالیسم آمریکای است) منشأ شکل گیری اولویت های سیاسی آمریکا بوده و متغیری است که چگونگی واکنش دولت در برابر محرک ها و محدودیت های به وجود آمده از سوی نظام بین الملل را تعیین می کند. از طرف دیگر تئوری های رئالیستی نوکلاسیک معتقدند که سازوکارهایی که قدرت نسبی از طریق آنها بر رفتار دولت تأثیر می گذارند، آنگونه که تئوری های رئالیسم ساختاری بیان می کنند ساده و ملموس نیستند و باید همراه با متغیرهای سطح واحد مورد برسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرند. {۱۲} استراتژی گسترش دموکراسی ایالات متحده نیز با این رویکرد قابل بررسی است. طبق نوشته های کنت والتز، موضوع تئوری سیاست بین الملل، مطالعه فشارهایی است که ساختار بر دولت ها وارد می کند نه بررسی چگونگی واکنش دولت ها به فشارهای ناشی از ساختار. {۱۳} بنابراین می توان استدلال کرد که تغییراتی که در استراتژی سیاست خارجی و امنیتی آمریکا اتفاق می افتد، بر اساس رویکردهای مختلفی که نسبت به انگاره «باور به استثنایی بودن لیبرالیسم امریکایی» وجود دارد، یک فرایند سیاسی داخلی است که مربوط به چگونگی واکنش دولت ها در برابر محرک ها و محدودیت های وارده از سوی ساختار است. هم چنین با نگاهی به دکترین بوش می توان گفت که، اگر قدرت دولت ها مهمترین عامل در سیاست خارجی آنها باشد، یک جانبه گرایی بوش محیط مناسب برای ترویج تفکرات تهاجمی برای گسترش دموکراسی و ارزش های آمریکایی را فراهم کرده است. لذا قدرت و ایدئولوژی متقابلاً به یکدیگر قوام می بخشند و تعامل این دو عامل است که سیاست خارجی و امنیتی را شکل می دهد. ● رویکرد نومحافظه کاران به سیاست خارجی به لحاظ عملی نومحافظه کاری به شدت به سنت های تهاجمی نزدیک است و رفتار آنها معمولاً توجیهی،غالباً جنجالی و گه گاه توطئه آمیز می باشد. {۱۴} به نظر می رسد نو محافظه کاری یک جریان انحرافی موقتی و زودگذر در سیاست آمریکا نیست، بلکه جریان فکری کاملاً سازگار و همسو با ایدئولوژی ناسیونالیسم آمریکایی است که ریشه در انگاره «باور به استثنایی بودن لیبرالیسم آمریکایی» دارد. خاستگاه فکری این جریان را در اندیشه فیلسوف محافظه کار آلمانی الاصل یعنی «لئواشتراوس» دانسته اند. او نقاد بزرگ مدرنیته و اندیشه و عقل مدرن وهوادار حقایق و ارزش های اخلاقی و سیاسی مطلق بود و فلسفه سیاسی بسیار محافظه کارانه ارائه کرده است. به اعتقاد اشتراوس، دموکراسی غربی ضعیف کارایی ندارد و به کارگیری زور برای بقای دموکراسی، از جمله نگرش های او است. وی معتقد بود که اگر قرار است دموکراسی های غربی قوی و پایدار بمانند، باید این دموکراسی را به تمام دنیا گسترش داد. {۱۵} نومحافظه کاران تحت تأثیر تفکرات اشتراوس، عاشق دموکراسی قدرتمند امریکایی، ملیت امریکایی، اسطوره مذهب، قدرت نظامی و امنیتی هستند. آنها با الهام گرفتن از کتاب «درباره جباریت»(۷) نوشته اشتراوس در سال ۱۹۴۸، مدعی اند که تصمیم دارند تمامی نظام های استبدادی دنیا را به زیر کشند. رسالت تاریخی آنها ارزش های مطلق جهانی است که امروزه زمان تحقق آن فرا رسیده است. نومحافظه کاران به حزب خاصی تعلق ندارند (هر چندکه بیشتر در قالب حزب جمهوریخواه نمود داشته اند) و در هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات دیده می شوند. این افراد به صورت عمده در جریان های روشنفکری و ضد شوروی سابق در دهه ۱۹۷۰ رشد کرده اند و متأثر از گروه «طرفداران اسرائیل» هستند. به طور مثال «الکساندر هیگ» که از نومحافظه کاران است، در اولین دوره ریاست جمهوری ریگان در مقام وزیر امور خارجه ایفای نقش نموده و یکی از طرفداران گسیل نیرو به لبنان بود. از طرف دیگر «جیمز وولسی» نیز که از جمله افراد شناخته شده این گروه به شمار می آید، در اولین دوره ریاست جمهوری کلینتون، ریاست سیا و جامعه اطلاعاتی آمریکا را بر عهده داشت. دولت بوش بارها به طور آشکار تلاش خود برای عملی کردن آرمان «آمریکا به عنوان عامل دموکراسی در دنیا» را اعلام نموده و تأکید کرده است که آمریکا تنها کشوری است که الگوی دموکراسی، آزادی و تجارت آزاد می باشد. {۱۶} در این رویکرد گسترش دموکراسی بخشی از هویت ملی آمریکا فرض می شود. به نظر می رسد که سه عامل مهم در تفکرات نومحافظه کارانه وجود دارد که سیاست تهاجمی در آنها متبلور شده است. این سه فاکتور عبارتنداز: خوشبینی لیبرال: اعتقاد به اینکه قدرت آمریکا ذاتاً بی خطر است و به استفاده از قدرت و جایگاه آمریکا در جهان در استراتژی امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۰۲ مشاهده کرد. در این سند آمده است که: «می توان از قدرت آمریکا برای ایجاد شرایطی که تحت آن، تمامی ملت ها و جوامع بتوانندحق بهره گیری از آزادی سیاسی و اقتصادی را برای خود انتخاب کنند، استفاده کرد». هم چنین در این استراتژی آمده است: «هیچ کدام از مردم روی زمین خواستار ظلم و ستم و بردگی نیستند یا مشتاق حمله شبانه پلیس مخفی به منزلشان نمی باشند».{۱۷} این خوشبینی از این اعتقاد ناشی می شود که ارزش ها و نهادهای آمریکایی که هویت ملی آمریکایی با آنها تعریف می شود، اساساً جهانی اند و تمام مردم دنیا آنها را می پذیرند. به اعتقاد این نوشتار چنین عقاید و باورهایی، دقیقاً در سیاست خارجی و امنیتی امریکا بعد از سال ۲۰۰۰ به طور مستقیم تأثیر داشته و موجب اتخاذ سیاست های تهاجمی برای گسترش ارزش ها و نهادهای آمریکایی در دنیا شده است. بی خطر بودن قدرت آمریکا: از طرف دیگر نومحافظه کاری منعکس کننده این باور نیز هست که اساساً قدرت آمریکا مطلوب و خیر و نیروی نجات دهنده در سیاست بین المللی است و سیاست خارجی ایالات متحده نیز از ویژگی های استثنایی برخوردار می باشد. سخنان بوش دقیقاً پژواک این عقیده نومحافظه کاری است: «پرچم آمریکا، در هر جایی که به احتزار درآید، تنها برای نشان دادن قدرت آمریکا نیست بلکه تبلور آزادی امریکاییان است. آرمان ملت ما همواره مهمتر از اهداف نظامی آن بوده است».{۱۸} این تفکر نومحافظه کاران که آمریکا را به مثابه یک «مسیح سیاسی» در نظام بین الملل تلقی می کند، دو تأثیر مهم بر سیاست خارجی و امنیتی آمریکا داشته است. اولاً، این تفکر موجب شده است که این برداشت در ذهن امریکاییان ایجاد شود که دولتمردان از قدرت آمریکا برای سلطه استفاده نمی کنند. آرمان های آمریکا خیر است و به عنوان مامور الهی برای تغییرات لیبرال، تمامی اقدامات آمریکا براساس خیرخواهی و در جهت منافع دیگر ملت ها می باشد. از طرف دیگر وجود این تفکر در سیاست خارجی آمریکا، به ایالات متحده این اجازه را می دهد که به طرزی مشروع تمام موانع احتمالی موجود در سر راهش (مانند موانع حقوقی، اعتراض گسترده دیگران و …) را دور بزند و براساس برداشت های خود از وضعیت جهانی اقدام نماید. البته لازم به ذکر است که از دیدگاه نومحافظه کارانه ارزش ها و منافع مورد نظر ایالات متحده کاملا منطبق با ارزش ها و منافع بین المللی است. این تفکر را می توان در اظهارات کاندولیزا رایس مشاهده کرد: «تعقیب منافع ملی از سوی آمریکا می تواند شرایط مطلوب برای توسعه آزادی، تجارت و صلح را ایجاد کند. پیگیری منافع ملی توسط آمریکا در دوران بعد از جنگ جهانی دوم دقیقاً این شرایط را فراهم کرد و منجر به ایجاد جهانی امن، سعادتمند و دموکراتیک گشت. این وضعیت بازهم می تواند اتفاق بیفتد.» {۱۹} ● کارآمدی قدرت آمریکا برای ایجاد تحولات دموکراتیک: نومحافظه کاری هم چنین مدعی است که قدرت آمریکا می تواند به عنوان ابزاری موثر و کارآمد برای تغییرات دموکراتیک در نظام بین الملل مورد استفاده قرار گیرد. آنها معتقدند که فرصت طلبی و برتری تکنولوژیک قدرت نظامی ایالات متحده، شرایط لازم برای از میان برداشتن هرنوع مانع در برابر توسعه دموکراسی و ارزش های آمریکایی را فراهم کرده است. در این بخش تلاش شد تا نشان داده شود که سیاست های آمریکا ناشی از دو عامل سطح سیستمی (قدرت نسبی آمریکا در نظام بین الملل) و ایدئولوژی داخلی است. هم چنین مشخص شد که ایدئولوژی نومحافظه کارانه شباهت های فراوانی که با ویژگی های رویکرد تهاجمی در سال های بسیار دور تاریخ آمریکا دارد. نومحافظه کارانه در وضعیت کنونی نظام بین الملل که جهان دارای وضعیت آنارشی بین المللی ناشی از تخریب نظام کهن و فقدان شکل گیری نظم نوین است، فرصت مناسبی فراهم آورده اند تا اهداف خود را جامه عمل بپوشانند. آنها تلاش می کنند که در پرتو «خطرسازی»های امنیتی فضای بین المللی را امنیت زده کردو اقدامات تهاجمی خود را توجیه کنند.
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/30114
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید