امروز یکشنبه 18 شهریور 1403

Sunday 08 September 2024

نقش ادبیات در تکوین شخصیت


1401/08/01
کد خبر : 30434
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 11 نفر
در بررسی هر موضوعی ابتدا آن چه مورد تامل و توجه قرار می گیرد، تعریف جامعی از آن موضوع است. ادبیات را می توان زبان محاوره یا محاوره ای نامید یا می توان گفت: ابزاری است که ارتباط ما را با دنیای برون برقرار می سازد و البته می توان ادبیات را این چنین هم تعریف نمود که عبارتست از: گفتارهایی که در قالب ابعاد انسانی و شیرازه اصیل منطقی و عقل گنجانده شوند به نحوی که این نوع ابراز گفتارها بتواند مواد و مصالح ارزنده ای در جهت ساختن شخصیت فرد باشد. در تقسیم ادبیات نیز می توان اذعان داشت که به دو بخش منقسم می گردد: ۱) یکی ادبیات عامه ۲) و آن دگر ادبیات خاص است. ادبیات عامه اغلب در زندگی روزمره افراد نقش بسزایی را ایفا می کند. بدین معنی که هر فردی در جهت تامین امرارمعاش خود یا برطرف ساختن امور زندگی یا احیانا رفع مشکلا ت موجود در جاده زندگی از این نوع ادبیات بهره می برد. اما آن چه که از این مقوله مهمتر است آن که فرد در نوع برقراری ارتباط با مردم بتواند ادبیاتی را معرفی کند که شیوه این نوع ادبیات با روحیات و با فرایند فرهنگ عامه مردم هم بخواند و هم این که سرسازگاری داشته باشد. در نوع دوم که ادبیات خاص است به مانند ادبیات نوع اول فرد مستلزم برخورداری از یک سری ویژگی ها است که تا این ویژگی ها خودی نشان ندهد، عملی کردن این نوع ادبیات و به اصطلا ح کاربرد آن در بطن جامعه میسور نخواهد شد. بدین سان که ابتدا فرد باید از زبانی توانمند و البته سوادی بالا و دید و شناخت اجتماعی برخوردار باشد (برج محاط برفرهنگ پیرامون). در ثانی این فرد طریقه برخورد و عملی نمودن رفتارهای خود را با اشخاص همگن و همساز کند (از صفت تقابل در تعامل برخوردار باشد) و نکته سوم این که فردی خود جوش و خوش مشرب و به بیانی «کاریزماتیک» باشد، یعنی به راحتی بتواند با رفتارها و منش های مردم در هر حد و نصابی کنار بیاید. (قدرت و بازدهی در رفتار و منش) بنابراین ادبیات در نوع دوم که ادبیات خاص به شمار می رود، با این نوع ویژگی هاست که قالب خود را مستحکم می کند. چون که از دید نگارنده این مقوله، ادبیات خاص ادبیاتی نیست که تنها جوابگوی قشر یا اقشار خاصی از جامعه باشد، بلکه ادبیاتی است که بتواند با توانایی و پتانسیل های ویژه و والا ی خود جوابگوی اقشار مختلف در زوایای مختلف جامعه باشد. یعنی در این نوع ادبیات همان طوری که فرد به سهولت با یک دکتر یا مهندس یا معلم ارتباط برقرار می کند به همین منوال نیز بتواند با یک نفر کارگر یا فرد بازاری یا بقال و دیگر قشرهای کاری جامعه با ایجاد ارتباط بهره مند گردد. سوای از این موارد که ذکرش رفت انواع دیگری از ادبیات را نیز می توان نام برد به طوری که در جامعه ما با ادبیات سیاسی، ادبیات فرهنگی، ادبیات اخلا قی، ادبیات اجتماعی، ادبیات اقتصادی و غیره آشنایی کامل داریم، و البته در هر کدا م از این موارد نیز جایگاه ادبیات در ترقی و تعالی سیستم هایی که ذکرش رفت، بسیار موثر و کارآمد است. به عنوان مثال در حوزه های سیاسی بیشتر افرادی که در این حوزه پلکان موفقیت را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته اند، این نوع ادبیات بسیار کارساز بوده است. به بیانی دیگر می توان گفت که برای یک فرد سیاسی مقوله ای به نام ادبیات سیاسی از اهمیت بالا یی برخوردار است. بدین سان که با دارا بودن این نوع ادبیات است که ساختمان شخصیتی فرد شکل می گیرد. با این احتمال می توان گفت که در دیگر حوزه ها نیز به همین منوال است چه اینکه در حوزه های فرهنگی یا اجتماعی و... نیز نوع تعامل با این نوع سیستم ها، بی شک برگرفته از رعایت و نمودن یک نوع ادبیات موثر و موثق است. ادبیاتی که بتواند با سیستم هایی که می تواند با جامعه اقتصادی یا جامعه فرهنگی و اجتماعی و غیره باشد، ارتباطی سازنده و جوابگو را به منصه ظهور برساند. در یک جمع بندی کلی نتیجه این چنین حاصل میآید که ادبیات در تکوین شخصیت افراد نقش به سزایی دارد به طوری که انسان وقتی اجتماعی خلق شده است، بی تردید باید اجتماعی نیز زندگی کند و رسیدن به اهداف زندگی نیز بی گمان نیاز به یک سری پیش زمینه ها را می طلبد که یکی از این پیش زمینه ها شخصیت فرد است و تردیدی نیست که اگر ما بخواهیم شخصیت خود را بسازیم، نیاز مبرم به پشت بند حیاتی ای به نام ادبیات را داریم که با درست بهره گیری از این نوع ادبیات در بطن جامعه است که می توانیم بگوییم در تکوین شخصیت خود کوشیده ایم. نکته دیگر اینکه اغلب مردم راغب به شکوفایی شخصیت خویش هستند و به بیانی ساده دوست دارند که به عنوان یک فرد متشخص از آنها یاد شود، اما از راه های درست و اصولی در جهت تکوین شخصیت خود مهجور و بی اطلا ع مانده اند که به نظر میآید یکی از اساسی ترین راه ها در جهت تکمیل شخصیت فرد اعمال اصولی و سازنده از ادبیات خویش در پیکره جغرافیای انسانی جامعه است و بهتر اینکه آن چه موجبات رضایت خویش و جامعه را فراهم می سازد، طبعا شیوه برخورد با اجتماع است، کمااینکه خیلی از افراد از نظر تئوری جامعه شناس هستند به نحوی که از تحصیلات عالیه نیز برخوردار می باشند، ولی عملا در جهت برقراری ارتباط مشکلات اساسی دارند. مثلا یک دکتر انسان شناس یا مردم شناس با اینکه معلم و استاد دانشگاه است، اما ممکن است نوع ارتباط با جامعه را بلد نباشد (از صفات ذاتی آن به شمار نیاید) و چه بسا افرادی که از سواد کلاسیک برخوردار نیستند، اما جامعه را خوب می شناسند و در برقراری ارتباط با جامعه با مشکلی مواجه نیستند. بنابراین اینکه ما بگوییم مهندس یا معلم یا دکتر و غیره هستیم و انتظار این باشد که مردم به فراخور و روحیات ادبیات ما عمل کنند، این نوع فرهنگ شایسته شخصیت افراد در جهت تکوین آن نیست. لذا به نظر این قلم «به خویش بالیدن هنر نیست»، «برخویش تازیدن هنر است». بدین معنی که هر کسی در هر شخصیتی که باشد باید ایثار و از خودگذشتگی را سرمنشا کلیه امور قرار دهد و در آنجاست که بزرگترین هنر را به انجام رسانده است. آری هنر بر خویش تازیدن و نه به خویش بالیدن و بالطبع این نوع شیوه برخورد باعث تکوین شخصیت خواهد شد. به قول شاعر: افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/30434
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید