زریاب خویی از سال ۱۳۴۵ استاد تاریخ در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران بود و در رشتههای ادبیات فارسی، ادبیات عرب، فلسفه، زبانشناسی و معارف اسلامی تدریس میکرد. او صاحب تألیفاتی مانند اطلس تاریخی ایران، تاریخ ساسانیان، و سیرت رسولالله و ترجمههایی مانند تاریخ فلسفه و لذات فلسفه است. همچنین او در دانشنامههایی مانند دائرهالمعارف فارسی، دانشنامهٔ جهان اسلام، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی و دانشنامهٔ ایران مدخلهای بسیاری را نوشتهاست.
عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۷( شناسنامهای ۱۲۹۸) خورشیدی (۱۵ ذیقعدهٔ ۱۳۳۷ هجری قمری) در شهر خوی، از شهرهای آذربایجان غربی، به دنیا آمد. سالهای کودکیش مصادف با دورانی متلاطم در تاریخ ایران بود؛ انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ سبب شده بود که سربازان روسیهٔ تزاری که از مدتها پیش برای پیشبرد مقاصد استعماری آن دولت و برای از میان بردن نهضت مشروطیت به ایران آمده بودند، از شهرهای شمالی و شمال غربی کشور خارج شوند. این سربازان به هنگام خروج از شهرها، بازارها و کاروانسراها را آتش میزدند و زادگاه زریاب خویی نیز از این خشونت و بیرحمی در امان نماند.
در خانوادهٔ وی کسی باسواد نبود ولی عموی او، قرآن خواندن میدانست. تمایل زریاب خویی در خردسالی به خواندن قرآن سبب شد که مادرش او را برای آموزش نزد آموزگار قرآن محلّه بفرستد. پس از دو سال آموزش قرآن، وی تحصیلات ابتدایی خود را در خوی آغاز کرد ولی «به هیچ وجه از آموزگاران نخستین خود دلِ خوشی» نداشت و با اکراه و بیمیلی به مدرسه میرفت.
در این دوران او خود را «در میان خانواده و مدرسه و مردم شهر غریب حس میکند». با وجود این بیمیلیها و محدود بودن دسترسی به کتاب، آموختن خواندن و نوشتنْ «شوقی غریب» را در وی برای خواندن برانگیخت. وی در مقالهٔ زندگانی من، کتابهایی را که در این دوران خوانده، فهرست کردهاست که در آن میان آثاری چون مختارنامهٔ عطار، حیاه القلوب مجلسی، کلیله و دمنه و اسکندرنامه به چشم میخورد.
در سالهای ده تا سیزده سالگی دیدگاه او به تاریخ، ادبیات، و نقد ادبی، با خواندن کتابهای درسی تاریخ و جغرافیای تألیف اقبال آشتیانی، احوال و آثار رودکی نفیسی و سخن و سخنوران فروزانفر و همچنین مقالات مجلاتی چون کاوه و ایرانشهر تأثیر فراوان میگیرد. او در جوانی تحت تأثیر یک روحانی مهاجر از ایروان به نام شیخ قاسم مهاجر بود و از او با دلدادگی یاد میکند. در همین دوران نزد یکی از روحانیون شهر به نام شیخ عبدالحسین اعلمی به یادگیری صرف و نحو، ادبیات عرب،اصول و دیگر علوم حوزوی پرداخت.
مهاجرت به قم
پس از اتمام سه سال دورهٔ اول دبیرستان در خوی، امکان ادامهٔ تحصیل در دورهٔ دوم دبیرستان در آن شهر وجود نداشت و پدر زریاب خویی نیز راضی به فرستادن وی به تبریز یا ارومیه نبود. از سوی دیگر نزدیک شدن به وقت خدمت اجباری نظام و بیزاری زریاب خویی از خشونت و نظامیگری باعث نگرانی بیشتر وی میشد.
سرانجام وی به تشویق شیخ اعلمی تصمیم گرفت که برای ادامهٔ درس و تحصیل در رشتهٔ زبان عربی و مقدمات فقه و اصول به قم برود. وی با اصرار تمام پدرش را به موافقت با این سفر راضی کرد و در اواخر شهریور ۱۳۱۶ به قم وارد شد. وی در زندگانی من، از همزمانی ورودش به قم و وخامت وضعیت سیاسی-اجتماعی و «اوج قدرت پهلوی و بحران سختگیریهای آن»، مخصوصاً پس از واقعهٔ مسجد گوهرشاد، خبر میدهد.
عباس زریاب خویی در طی سالهای اول با آیتالله جعفر اشراقی همحُجره شد و پس از دو سال برای حضور در دروس استادان درجهٔ اول آمادگی یافت. باقیماندهٔ دوران ششسالهٔ حضور ولی در حوزهٔ علمیهٔ قم به تحصیل نزد علمای تراز اول صرف شد؛ وی در جلسههای درس آیتالله خمینی بر «شرح منظومهٔ» سبزواری و «اسفار» ملاصدرا حاضر شد.
با وجود این، نامههایی که زریاب خویی در سال ۱۳۲۱ یا اندکی پیش از آن به دوستانش نوشتهاست از فقر اقتصادی وی و سرخوردگیاش از اوضاع آن دوران در حوزهٔ علمیّه خبر میدهد. علاقهٔ فراوان او به مطالعات در زمینههای خارج و محدود نشدن به متون درسی معیّن، برخی از طلّاب را نسبت به وی بدبین کرد:
«من علاوه بر حضور در جلسات فقه و اصول و حکمت، به مطالعهٔ کتب دیگری میپرداختم که در آن زمان در قم مورد پسند نبود. دوست من آقای حاج شیخ جعفر اشراقی تبریزی کتب اجتماعی و فلسفی و روانشناسی و نیز کتب فقه و اصول اهل سنّت را میخرید و من که مدتی با ایشان همحجره بودن، از این کتابها در حدّ وسع و امکان استفاده میکردم […] مطالعه این کتابها و بازگو کردن مطالب آن در مجامع و محافل طلاّب عدهای را نسبت به من بدبین کرد و من میشنیدم که مرا در خفا به فرنگیمآبی […] متهم میداشتند و حتی شخصی مرا مادّی خوانده بود.»
عباس زریاب خویی در این دوران از شریعت سنگلجی تأثیر بسیار گرفت و حتّی مدّتی را در خانهٔ وی در تهران به سر بُرد و از کتابخانهٔ جامع وی بهره جُست.
در سال ۱۳۲۲ خبر بیماری پدر باعث شد تا زریاب خویی برای مدتی به شهر خوی بازگردد:
«با پایان گرفتن اقامت من در قم و تهران، یک دوره از زندگانی من که سالهای سازندگی روحی و معنوی من بود به پایان آمد.»
کار در کتابخانه مجلس
پس از بازگشت به خوی در ۱۳۲۲، عباس زریاب خویی به مدّت دو سال به تدریس ادبیات در دبیرستانهای خوی مشغول بود. این دوران که به گفتهٔ خود او «پرآشوبترین و رنجبارترین ایام حیات» وی بودهاست، با مرگ پدر و تعهد به تکفل از مادر و برادران همراه بود. در شهریور ۱۳۲۴، همزمان با پایان جنگ جهانی دوم و ناآرامیهای ناشی از ادامهٔ اشغال آذربایجان، نفوذ روسها در آذربایجان فراگیر بود. با وجود این که به گفتهٔ ریاحی، زریاب خویی هرگز اهل سیاست نبود، روسها به «تهمت واهی سیاسی» او را به تهران تبعید کردند.
کافه صور
21 آبان 1403
21 آبان 1403
22 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
28 آبان 1403
28 آبان 1403
28 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
25 آبان 1403
25 آبان 1403
09 آبان 1403
26 آبان 1403
26 آبان 1403
26 آبان 1403
مشاهده بیشتر
01 آذر 1403
12 آبان 1403
12 آبان 1403
14 آبان 1403
15 آبان 1403
15 آبان 1403
17 آبان 1403
17 آبان 1403
19 آبان 1403
16 آبان 1403
16 آبان 1403
16 آبان 1403
19 آبان 1403
19 آبان 1403
19 آبان 1403
20 آبان 1403
20 آبان 1403
20 آبان 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403
01 آذر 1403