امروز شنبه 17 شهریور 1403

Saturday 07 September 2024

حضور اجتماعی بانوان


1401/08/01
کد خبر : 30083
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 13 نفر
یکی از مسایلی که زنان را در قرن بیست و یکم، بویژه در کشورهای صنعتی و حتی در حال توسه، دچار نوعی سردرگمی و از خود بیگانگی کرده، نگرش نادرست نسبت به حضور و مشارکت اجتماعی است؛ به طوری که گروهی از آنان بدون توجه به تفاوتهای روانشناختی و فیزیولوژیکی میان دو جنس زن و مرد، تصور می کنند حتی قادرند به مراتب بهتر از مردان در عرصه های اجتماعی فعالیت کنند و به عبارتی خود را قبل از اینکه یک زن ببینند، یک مرد می دانند. طرفداران تفکر فمینیستی از نوع «رادیکال» آن معتقدند با از میان برداشتن ساختار هر گونه تمایز و تفاوتهای جنسیتی، می توان تفاوت زن و مرد را در عرصه های قانونی، اشتغال و همچنین روابط شخصی در محیط خانه و خانواده دستخوش تغییر و تحول قرار داد، حال آنکه «فمینیستهای افراطی» به عنوان مخرب ترین جنبش زنان، بدون داشتن جنبه اصلاحی، به شکلی متعصبانه مخالف تمامی ارزشها و سنتهایی هستند که از دیرباز در جوامع گوناگون حتی در غرب مورد احترام بوده است. از همین رو، طرفداران این طرز تفکر پیشنهاد می کنند که باید تمامی ارزشهای اخلاقی و اجتماعی، حتی آن چه به طبیعت انسانی بازمی گردد، دچار تغییر شود. این گروه تا آن جا پیش می روند که حتی هر گونه نارضایتی و سرخوردگی زنان در زندگی را به گردن مردان می اندازند. در حالی که فمینیست های «پست مدرن» با تکیه بر روان شناسی رفتارگرایانه ضمن تأکید بر حفظ ویژگیهای زنانه اعتقاد دارند. نوع روابطی که از بدو تولد میان و دختر و پسر در محیط خانواده تفاوت ایجاد می کند، موجب سلطه بر زنان است نه ازدواج کردن یا ایفای نقش مادری، پس این گروه زن را بی نیاز از همسر و فرزند نمی دانند، بلکه معتقد به تشابه صددرصد حقوق زن و مرد در خانواده هستند. به این ترتیب به نظر می رسد به مرور زمان طرفداران فمینیسم از مشی اولیه این جریان فکری فاصله گرفته اند و «لیبرال فمینیست»هایی که از فردگرایی لیبرالی متأثر بودند و به سرشت زنانه و مردانه کاملاً یکسان معتقد بودند، را قبول ندارند. به همین دلیل نیز گروهی از آنان تنها راه رهایی «زن خانه دار» را در آن می بینند که خانه را به قصد یافتن کار و فعالیت صرفاً اقتصادی ترک کند و به این ترتیب هویت خود را در بیرون از محیط خانه و خانواده جستجو کند. جالب آن که بسیاری از بانوان روشنفکر و فرهیخته در جامعه جهانی، حتی در کشورهای صنعتی نیز همچنان بر این نکته تأکید دارند که زنان با حفظ مظاهر زن بودن و مادربودن خویش، به شیوه ای غیررقابتی و با تکیه بر توانمندیهای واقعی و منطقی شان می کوشند وظایف و مسؤولیتهای اجتماعی را که بر عهده آنان گذاشته شده، به نحو مطلوب انجام دهند. ایرنه کلیرمنت دکستییخو، در کتاب «زن را بشناسیم» اشاره می کند که رابطه زن با مادرش و در حقیقت همان «طبیعت مادر» عامل مهمی برای موجودیت اوست. او از قول یک زن متخصص جوان و مستقل چنین نقل می کند: «وقتی دریافتم احتیاج ندارم از مادرم ببرم؛ زیرا از طریق او حکم حلقه زنجیری را دارم که از یک سو با گذشته و از سویی با آینده در ارتباطم، نمی توانی تصور کنی چه تسکینی پیدا کردم.» دکتر تونی گرنت، نیز در کتاب «زن بودن» با اشاره به این نکته که مرد و زن هر دو از زن زاییده می شوند، ولی مرد به مراتب بیشتر از زن نیاز دارد تا خود را از شخصیت مادرش جدا کند، متذکر می شود: «فاصله گرفتن مردان از شخصیت مادر خویش نوعی اعلام موجودیت و خودمختاری و راهی برای دستیابی به عزت نفس است. در صورتی که زنان این گونه نیستند...» به اعتقاد وی، از آنجا که تمام مردان باید طی دوران رشد روانی خود برای این جدایی، جد و جهد کنند، اغلب این طور به نظر می رسد که مردان برای برتری جویی بر زنان مبارزه می کنند، حال آن که این امر تنها برای رسیدن به استقلال و کنترل یافتن بر سرنوشت خویش است.» با وجود این، آنچه ممکن است مورد غفلت خیلی از زنان واقع شود، نقش حمایت کننده مرد از زن است؛ زیرا مردان بالغ و واقعی، هرگز در فکر رقابت و ستیزه جویی با زنان نیستند. با این حال نباید فراموش کرد که زنان نیز برای آن که بتوانند به خواسته های منطقی خویش جامه عمل بپوشانند، بهتر است به روشهایی که زمینه ساز تعامل و تعادل در خانواده و جامعه می باشد، متوسل شوند و این روشها را به عنوان یکی از مهارتهای زندگی امروز هر چه بیشتر فرا بگیرند.
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/30083
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید