امروز شنبه 17 شهریور 1403

Saturday 07 September 2024

جرم سیاسی در ایالات متحده امریكا


1401/08/01
کد خبر : 29444
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 13 نفر
«جرم سیاسی» به آن دسته از اقدامات غیر قانونی گفته می شود كه به وسیله حكومت، به نفع حكومت، یا به ضرر حكومت به منظور دست یابی به اهداف اعتقادی صورت می گیرد. (هاگان۲ ۱۹۸۹:۲) اگرچه اقدامات بسیاری را به دلیل انگیزه سیاسی آن ها می توان «جرم سیاسی» نامید (مانند بمب گذاری در مركز تجارت جهانی و بمب گذاری در اوكلاهاماسیتی)، اما مرتكبان این جرایم نوعاً به اتهام جرایم خیابانی، از قبیل قتل، از سوی حكومت تحت پیگرد قرار می گیرند. كلیه جرایم را ذاتاً می توان سیاسی دانست; زیرا رفتارها قانوناً از طریق یك فرایند سیاسی، كه به موجب آن، منافع و دیدگاه های گروه خاصی تأمین می شود، جرم تلقّی می شوند. (ولد۳، ۱۹۵۸) اما جرایم سیاسی را از دیگر انواع جرم می توان متمایز دانست; زیرا این نوع جرایم كل نظام ارزشی یك حكومت را مورد حمله قرار می دهند، نه بخش كوچكی از آن را. به گفته راش (Rush، ۲۶۲: ۱۹۹۴)، این گونه اعمال، به سبب آن كه اقدامی مجرمانه از سوی یك نظام متعارض محسوب می شوند، نمایانگر تهدیدی مستقیم برای قدرت سیاسی حاكم هستند. ● انواع جرم سیاسی ▪ جرایم سیاسی عبارتند از: اقداماتی همانند خیانت، فتنه انگیزی، و جاسوسی. طبق تعریفی كه در قانون اساسی امریكا آمده: «خیانت به امریكا عبارت است از: اقدام به جنگ با آن ها، یا پیوستن به دشمنان آن ها و اعطای كمك و اسباب راحتی به آن ها.» «فتنه انگیزی» عبارت است از: «صدور هرگونه بیانیه كاذب، فضاحت بار و مغرضانه علیه حكومت، رئیس جمهور، یا كنگره به قصد رسوا كردن، ایجاد اختلال، تشویق به بی حرمتی یا برانگیختن نفرت شهروندان نسبت به امریكا. اما قوانین مقابله با فتنه انگیزی نمی توانند برخلاف تعهدات متمّم اول قانون اساسی باشند.» «جاسوسی» عبارت است از: «كسب اطلاعات نظامی از قبل دولت های خارجی.»در كشورهایی كه حكومت استبدادی حاكم است، انتقاد از حكومت جرم تلقّی شده، در نتیجه، جرم سیاسی محسوب می شود. برای مثال، هنگامی كه مردم چین در سال ۱۹۸۹ در میدان «تیانانمن»(Tiananmen) نسبت به نقض حقوق بشر اعتراض كردند، نیروهای حكومتی بلافاصله اعتراض كنندگان را محاصره كردند و به بهانه ارتكاب جرم سیاسی آن ها را اعدام یا محكوم به زندان نمودند. بسیاری از اعتراض كنندگان به خاطر ارتكاب جرم علیه حكومت هنوز هم پشت میله های زندان هستند.۴ در امریكا و دیگر كشورهایی كه حكومت دموكراسی بر آن ها حاكم است، پیگردهای مربوط به جرایم سیاسی، نادر هستند و نوعاً منحصر به اعمالی نظیر جاسوسی و خیانت می شوند.۵ ▪ جرایم دیگری كه ذاتاً جرم سیاسی تلقّی می شوند، عبارتند از: فریب دادن حكومت (نوعی سرقت كه در آن با استفاده از فریب یا نیرنگ، اموال یا چیزی ارزشمند به دست می آید) و اختلاس در پول های مالیات دهندگان (نوعی سرقت كه در آن، حیف و میل اموال یا چیزی ارزشمند رخ می دهد.)كلاه برداری و اختلاس را صرفاً در صورتی می توان جرم سیاسی دانست كه ـ همان گونه كه پیش از این ذكر شد ـ برای دست یابی به اهداف اعتقادی یا حمله به كل نظام ارزشی یك حكومت صورت گرفته باشند و یا حاكی از تهدیدی مستقیم علیه قدرت سیاسی حاكم باشند. با توجه به این كه كلاه برداری و اختلاس اغلب با قواعد بازی منصفانه كه در جوامع سرمایه داری نهفته است، تعارض دارند; بسیاری از این گونه اعمال جرم سیاسی تلقّی می شوند. برای مثال، قوانین ضد تراست، كه هدف آن ها فراهم كردن فرصت یكسان و حمایت از مصرف كننده است، مانع از آن می شوند كه شركت ها و مؤسسات تجاری، بازار را به انحصار خود درآورند یا جلوی تجارت آزاد را بگیرند. (لیون۶ ۱۹۳۳.) نقض قوانین ضد تراست از طریق كلاه برداری را می توان جرم سیاسی دانست; زیرا ناقض آرمان های امریكا در رابطه با فرصت یكسان است; در نتیجه یكی از ارزش های مهم دولت امریكا را مورد تهدید قرار می دهد. «جرم سیاسی» بیش از همه به اعمالی اطلاق می شود كه به نیت كسب منافع سیاسی صورت می گیرند. از این رو، اعمال دیگری كه برای كسب امتیازات غیرمنصفانه انجام می شوند نیز می توانند جرم سیاسی تلقّی گردند. این اعمال می توانند شامل تخلّف، فساد، رشوه خواری، اخّاذی و گرفتن حق السكوت باشند. «تخلّف» اصطلاحی است كلی به معنای نقض یك اصل اخلاقی یا یك قرارداد. «تخلّف» به عنوان یك جرم سیاسی، معمولا شامل عملكرد نادرست مسؤولان حكومت می شود. «فساد» شامل كلیه روش های غیراخلاقی است كه برای كسب امتیازات سیاسی در انتخابات به كار می روند; از قبیل پذیرفتن یا پیشنهاد رشوه، رأی تقلبی ریختن در صندوق انتخابات، دست كاری كردن دستگاه های اخذ رأی و مداخله در روند رأی گیری. فساد می تواند شامل نقض قوانین مالی مبارزات انتخاباتی نیز باشد. «ارتش» عبارت است از: پیشنهاد دادن، دادن یا گرفتن هر چیز ارزشمند برای تأثیر گذاشتن بر مسؤولان دولت یا افرادی كه متصدی مقامات مسؤولیت داری هستند و هدف این است كه آن ها وظیفه خود را طوری انجام دهند كه به نفع رشوه دهنده باشد. «رشوه» می تواند شامل پول، مال، حمایت و سِمت باشد و می تواند به افرادی از قبیل مسؤولان دادگاه، اعضای هیأت منصفه، شهود و قانون گذاران پیشنهاد شود. «ارتش» نوعی اخّاذی است، اما اخّاذی به طور خاص مستلزم تهدید به وارد كردن صدمه جسمی به فرد یا اموال یا حیثیت اوست; یعنی شخص مرتكب اخّاذی می شود اگر به طور غیر قانونی چیز ارزشمندی را به دست آورد، و این كار را با مجبور كردن فردی دیگر به تسلیم كردن مال خود انجام دهد; بدین صورت كه وی را در نهایت به وارد كردن صدمه فیزیكی یا هرگونه آسیب دیگر تهدید نماید. «حق السكوت» اصطلاحی است كه برای نوعی اخّاذی به كار می رود و در آن، فرد تهدید می كند كه اطلاعاتی را كه به طور بالقوّه زیانبخش یا محرمانه هستند فاش خواهد كرد. (راش، ۱۹۹۴) این گونه اعمال می توانند به وسیله شهروندان خصوصی علیه سایر شهروندان خصوصی و بدون هرگونه انگیزه سیاسی یا اعتقادی صورت گیرند. هنگامی كه این اعمال به وسیله شهروندان یا علیه آن ها و با انگیزه های دیگری از قبیل منفعت مالی انجام شوند، جرم سیاسی تلقّی نمی شوند. این قبیل موارد تنها در صورتی جرم سیاسی هستند كه برای دست یابی به اهداف اعتقادی یا حمله به كل نظام ارزشی یك حكومت صورت گیرند و یا حاكی از تهدیدی مستقیم برای یك قدرت سیاسی حاكم باشند. ● مرورتاریخی بسیاری از مخالفت های به ظاهر عادی، شورش، یا مخالفت با وضعیت موجود در برهه های تاریخی گوناگون جرم سیاسی تلقّی شده اند. این جرایم شامل اعتراض به جنگ، نهضت حقوق مدنی و جنبش زنان نیز می شوند. (فردریش۷، ۱۹۹۶; روزف، پونتل و تیلمن۸ ۱۹۹۸; سایمون و هاگان ۱۹۹۹) برای مثال، رهبر نهضت حقوق مدنی، مارتین لوتركینگ پسر، زمانی از جانب اداره تحقیقات فدرال (اف. بی. آی) خطرناك ترین فرد در امریكا به شمار می آمد; زیرا تصور می شد كه نظریه های او تهدیدی علیه نظم اجتماعی است. حزب «پلنگ سیاه» و دیگر اعضای جناح «چپ نو» مورد هجوم سازمان های دولتی قرار گرفتند; زیرا مجرم سیاسی و دشمن كشور تلقّی می شدند. (وانكین و والن. ۱۹۹۹)۹ ● خیانت یكی از نمونه های ننگین خیانت، بندیكت آرنولد۱۰است. آرنولد كه یك میهن پرست امریكایی بود، در طول جنگ های استقلال امریكا، پیروزی های نظامی متعددی را در برابر انگلیس رهبری كرد. اما طرحی ریخت تا قلعه امریكاییان در شهر «وست پوینت» در ایالت نیویورك را در سال ۱۷۸۰ تسلیم انگلیس كند و در ازای آن منافع مالی فراوانی دریافت دارد و مقام و منزلت شخصی و حرفه ای خود را تضمین نماید. هنگامی كه سرگرد جان آندره۱۱ با مدارك دال بر گناه كاری آرنولد دستگیر شد، وعده او به فرمانده ارتش انگلیس، سِرهنری كلینتون مبنی بر تسلیم شهر «وست پوینت» و سه هزار تن از ساكنان امریكایی آن در برابر بیست هزار استرلینگ (قریب یك میلیون دلارِ امروز) ناكام ماند، هرچند آندره بی درنگ به عنوان جاسوس اعدام شد، اما آرنولد شش هزار استرلینگ از دولت انگلیس دریافت كرد و به درجه سرتیپی نایل شد. سپس در خدمت شاه جورج سوم حملات موفقیت آمیزی را علیه نیروهای امریكایی رهبری كرد و در انگلستان به زندگی خود ادامه داد. (هنریتا و همكاران، ۱۹۹۷) امروز واژه «بندیكت آرنولد» مترادف است با خائن بودن. ● فتنه انگیزی و جاسوسی ایالات متحده امریكا در طول تاریخ حیات خود، اقدامات گسترده ای در زمینه فتنه انگیزی تجربه كرده است. اعمال غیرقانونی فتنه انگیزی شامل حمله به كاركنان و اموال دولت هم می شود. در پایان قرن هجدهم، فدرالیست ها جمهوری خواهان دموكرات را به توطئه های فتنه انگیز متّهم كردند; زیرا آن ها مخالف حق شهروندان برای انتقاد عمومی از دولت خود بودند. فدرالیست ها، كه طرفدار یك حكومت فدرال قوی بودند، قانون چهار بخشی اقامت بیگانگان و فتنه انگیزی را در سال ۱۷۹۸ تصویب كردند كه هدف آن سركوب كردن هرگونه مخالفت سیاسی از سوی جمهوری خواهان بود: قانون اول قانون «تحصیل تابعیت» بود كه به موجب آن افراد بیگانه برای آن كه بتوانند تابعیت امریكا را بگیرند، به جای پنج سال باید چهارده سال ساكن این كشور می بودند. قانون دوم قانون «بیگانگان» نام داشت كه به رئیس جمهور اجازه می داد بیگانگانی را كه در زمان صلح برای آرامش و امنیت امریكا خطرناك هستند، از كشور اخراج كند. قانون سوم قانون «دشمنان بیگانه» بود كه اجازه می داد اتباع خارجی وابسته به دشمن در زمان جنگ، دستگیر، زندانی و از كشور اخراج شوند. قانون چهارم «فتنه انگیزی» بود كه تصریح می كرد هرگونه فعالیت خیانت آمیز، از جمله انتشار هر مطلب كذب، فضاحت بار و مغرضانه خطای بزرگی است كه مجازات آن پرداخت جریمه و زندان است. به موجب این قوانین، ۲۵ نفر، كه بیش تر آن ها سردبیر روزنامه های جمهوری خواهان بودند، دستگیر شدند و روزنامه های آن ها تعطیل گردیدند. (مروری بر امریكا در آغاز، ۱۹۹۹) با روی كار آمدن رئیس جمهور جدید، توماس جفرسون، این گونه قوانین به سرعت لغو شدند. وی این عقیده را القا نمود كه حقوق تك تك شهروندان مهم تر از حقوق حكومت است. معمولا در زمان جنگ، دولت برای جلوگیری از هرگونه اعتراض احتمالی، به ایراد اتهام فتنه انگیزی متوسّل می شود. برای مثال، زمانی كه امریكا درگیر جنگ جهانی اول شد، قانون «جاسوسی» مصوّب ۱۹۱۷، مخالفت با احضار به خدمت نظام یا خیانت به حكومت را ممنوع كرد. به موجب این قانون، متخلفّان ممكن بود به بیست سال حبس محكوم گردند. به موجب قانون «فتنه انگیزی» مصوّب ۱۹۱۸ حكومت می توانست در مواردی كه مطالب منتشر شده عامل تحریك شهروندان به مخالفت تلقّی شود، مداخله نماید. قانون «اسمیت» مصوّب ۱۹۴۰ دعوت به سرنگونی حكومت با توسّل به زور یا خشونت را جرم می دانست. در ایالت های امریكا قوانین مشابهی وضع گردیدند و حدود دو هزار مورد محاكمه در ارتباط با جاسوسی و فتنه انگیزی صورت گرفتند. اقدام مشابهی در سركوبی اعتراضات طی جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام صورت گرفت كه به دولت اجازه داد تا تظاهرات ضد جنگ را سركوب كند. (بوش، ۱۹۹۸)
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/29444
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید