● سال صفر:
حالا دیگر دل خوش میخواهد فكر كردن به حاشیههای زندگی. شكل و شمایل خانه، خیابان، شهر... به معماری جاهایی كه دوست داریم مثل: سینما، كتابخانه، استادیوم فوتبال و ... این كه دیگر حاشیه در حاشیه است. حالا كه میخواهم اندرفضیلت معماری زیبای این بناها چیزی بنویسم، یادم میآید كه تعدادشان سالهاست كه ثابت، حتی رو به كاهش است.
آن یكی خر داشت پالانش نبود یافت پالان، گرگ خر را در ربود
● سال ۱۹۲۰:
ائتلافی متشكل از ده تولیدكننده فیلم به نام “تراست” تولید و پخش فیلم را در آمریكا در انحصار خود دارد، همینطور بیست هزار سینمای این كشور را. در همین زمان سه كمپانی تازه تأسیس فاكس، پارامونت و مترو گلدوین مهیر در تلاش هستند به این بازار راه یابند. برای این كار بجای رقابت بر سر آن بیست هزار سینما، تصمیم می گیرند كه دو هزار كاخ سینمایی بسازند. كاخ هایی فراتر از سینما، با معماری باشكوه در مناطق پر رفت و آمد شهر.
تركیب عناصر معماری گذشته و ساختمانهای معاصر، از جمله طرحهای كلاسیك فرانسه و اسپانیا و گچ كاری آرت دیكو(Art Deco) ، طاقنماهای عظیم، پلكان باشكوه و تالارهای بزرگ و ستوندار (به سبك تالار آینه كاخ ورسای)؛ عظمت این سینماها در مقابل مغازه های كوچك اطرافشان خیره كننده است.
در بیرون تابلوهای الكتریكی از كیلومترها دورتر دیده میشوند. سالنهای انتظار تماشاییتر از معماری خیالانگیز بیرون است. فضایی كلیسایی با معماری سنتی سینما آمیخته است. چلچراغهای باشكوه، پرده های كلاسیك و پیانیستی كه برای جمعیت در سالن سینما می نوازد. در زیرزمین این سینماها یك زمین كامل بازی برای كودكان وجود دارد كه در آنجا به رایگان از كودكان نگهداری میشود.
اتاقهایی برای سیگار كشیدن وجود دارد و در سالنهای انتظار، نمایشگاههای نقاشی برپا است. كنترلچیها مؤدبانه تماشاگران را هدایت میكنند و به سالخوردگان و كودكان كمك میكنند. در داخل سینما چارچوبهای عظیم فولادی هزاران تماشاگر را بر روی یك یا دو بالكن نگه میدارد. طراحی آكوستیك باعث میشود تا صدای اركستر همراهی كننده فیلمهای صامت حتی در آخرین ردیفهای بالكن نیز به خوبی شنیده شود. به این ها اضافه كنید فضای مطبوع و خنكی كه مردمان عادی تجربه نكردهاند. ورود به دنیایی خیال انگیز و رویایی نه با شروع فیلم كه با ورود به كاخ سینما آغاز میشد. ساختمان سینما جزئی از جادوی سینما شده بود. سرزمینی كه برای توده مردم و مهاجران وسوسهكننده بود. آنها هالیوود را ساختند.
● سال ۱۹۹۰:
من جرا‡ت كردهام كه با دوچرخهام از محلهمان دور شوم. در گرمای تابستان اهواز، پرسه هایم راه به بیهودگی میبرد. نگاهم به ساختمان بزرگ و زیبایی دوخته می شود. دور تا دورش میچرخم تا متوجه می شوم كه كتابخانه است. دوچرخه را گوشهای میبندم و وارد میشوم. خنكای باد كولر و سكوت و خلسهای كه مرا به دنیای شگفت انگیز كتاب ها میبرد.
● سال ۲۰۰۶:
دوربین از بالا به نگین سفید و زیبایی نزدیك میشود. استادیوم جام جهانی مونیخ است و افتتاحیه جام جهانی فوتبال. دوربین وارد استادیوم میشود و آرام در ورزشگاه میچرخد. من كه نه طرفدار آلمانم نه اكوادور، چرا اینقدر هیجان زده شدهام؟ چه حسی باید داشته باشم وقتی می شنوم هالیوودی كه ساخته بودند حالا فقط از فروش گیشه۳۸۰۰۰ سینمایش در آمریكا، بیش از ۹ میلیارد دلار در سال درآمد دارد و این تازه بخشی از دنیای بزرگ تجارت سرگرمی است.
● برای سالهای دور:
فكر میكنم باید روی سخنم با برنامه ریزانی باشد كه تصمیمگیری برای آنها آسانتر است از نوشتن این مطلب برای من اگر آن حس خوب كودكانه برایتان جذابیتی ندارد، به درآمد سینماهای آمریكا و تصویر آلمان بعد از جام جهانی فكر كنید.