امروز شنبه 17 شهریور 1403

Saturday 07 September 2024

بنا كردن، سكونت كردن، فكر كردن


1401/08/01
کد خبر : 29671
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 13 نفر
در آنچه در ذیل می‌آید می‌خواهیم دربارهٔ سكونت كردن و بنا كردن فكر بكنیم. این فكر كردن به بنا كردن به هیچ‌وجه به سودای كشف ایده‌های معماری نیست، چه رسد به این كه بخواهد قواعدی برای بنا كردن وضع بكند. این مخاطرهٔ فكری ما، به بنا كردن به منزلهٔ یك هنر، یا فن ساختمانی نمی‌نگرد، بلكه تلاش می‌كند كه بنا كردن را تا قلمروی كه بدان تعلق دارد تعقیب كند، قلمروی كه در آن، آن است كه هست. می‌پرسیم: ۱) سكونت كردن چیست؟ ۲) بنا كردن به چه نحو به سكونت كردن تعلق دارد. الف) سكونت كردن چیست؟ چنین به نظر می‌آید كه ما همیشه با بنا كردن به سكونت كردن می‌رسیم. هدف بنا كردن همان سكونت كردن است. با وجود این، هر بنایی محل سكونت به شمار نمی‌آید. پل‌ها، آشیانهٔ هواپیماها، استادیوم‌های ورزشی، نیروگاه‌های برق، همه بناهای احداث شده‌ای هستند ولی محل سكونت نیستند؛ ایستگاه‌های قطار و بزرگراه‌ها، سدها و سرای بازارچه‌ها، همه ساخته شده‌اند ولی محلی برای سكونت نیستند. با وجود این، همهٔ این بناها هم به قلمرو سكونت ما تعلق دارند. ] البته[ دامنهٔ این قلمرو از این بناها تجاوز می‌كند، و بناهای آن قلمرو وسیع‌تر هم باز به هیچ‌وجه به مسكن محدود نمی‌شود. رانندهٔ كامیون ] در هنگام رانندگی[ در بزرگراه‌ها ] جنین احساس می‌كند كه گویی[ در خانهٔ‌ خود است، ولی سرپناه خود را در آنجا نمی‌یابد؛ كارگر زنی كه در یك كارخانه ریسندگی ] كار می‌كند گویی[ در خانه خود است اما محل سكونتش آنجا نیست؛ سر مهندس نیروگاه ] در هنگام كار گویی[ در خانهٔ خود است ولی در آنجا سكونت ندارد. همه این بناها انسان را در خود جای می‌دهند. او در آن‌ها اقامت می‌ كند ولی در عین حال در آن‌ها سكونت نمی‌كند، چون ] در این موارد[ سكونت كردن فقط به معنای زیر- سر- پناهی به سر بردن است. در شرایط كنونی بحران كمبود مسكن همین امر هم باز مایهٔ آسایش خیال و خشنودی است؛ در حقیقت مجتمع‌های مسكونی چیزی جز سرپناه نیستند، طرح معماری آپارتمان‌های امروزی می‌تواند بسیار خوب باشد، نگهداریشان ساده باشد، به حد مطلوب ارزان باشند، در معرض ]گردش[ هوا، ] تابش[ نور آفتاب باشند،‌اما: آیا به راستی وجود این آپارتمان‌ها می‌تواند به خودی خود ضامن سكونت كردن ] افراد[ در آن‌ها باشد؟ ضمناً آن بناهایی هم كه آپارتمان نیستند از آنجا كه در خدمت سكونت افراداند تعین خود را از سكونت كردن ] بشر [ اخذ می‌كنند. بنابراین به نظر می‌آید كه سكونت كردن هدف همه نوع بنا كردن باشد. ] در نتیجه[ نسبت میان سكونت كردن و بنا كردن درست همان نسبت میان هدف و وسیله است. لیكن، تا زمانی كه حرف ما از این فراتر نرود، سكونت كردن و بنا كردن را به منزلهٔ دو فعالیت مستقل از هم در نظر می‌گیریم، ] و البته شك نیست كه [ جنبه‌ای از این بصیرت ] كاملاً[ صحیح است، ولی در عین حال ] با این كار یعنی با توسل به كلیشه یا[ الگوی هدف و وسیله دیدگان خود را نسبت به نسبت‌های ماهوی كور كرده‌ایم. چون بنا كردن وسیله‌ای یا راهی برای رسیدن به سكونت كردن نیست، اصلاً خود بنا كردن به نقد همان سكونت كردن است. چه كسی این حرف را می‌زند؟ ] اصلاً[ چه كسی ] آماده است[ ملاكی برای تعیین ماهیت سكونت كردن و بنا كردن در اختیار ما بگذارد؟‌مرجعی كه در باب ماهیت یك امر ] یا یك شیء [ با ما سخن می‌گوید زبان است، ] البته[ به شرط آنكه ما هم به نوبهٔ خود در مورد ماهیت خود زبان دقت بكنیم. ] اما [ بدون شك، چندی است كه حرفهای رندانه‌ای – چه به صورت گفتاری چه به صورت نوشتاری، چه از طریق پخش رادیویی- به گونهٔ‌ لجام گسیخته همهٔ جهان را فرا گرفته است. انسان چنان رفتار می‌كند كه گویی خود خالق و سلطان زبان است، در حالی كه، در واقعیت، زبان همچنان فرمانروای آدمیان است. اصلاً چه بسا كه انسان با واژگون كردن همین نسبت سلطه ] ی میان زبان و خود [ سبب شده باشد تا ذاتاً از خود بیگانه شود. اینكه ما مراقب حرف زدن‌های خود هستیم كار بسیار سنجیده‌ای است، اما این كار تا زمانی كه ما صرفاً در حكم ابزار یا وسیله‌ای- حتی برای ادای مطلب- باشد گرهی از كار ما نمی‌گشاید. از میان تمام چیزهایی كه با ما سخن می‌گویند و ما آدمیان به نوبهٔ‌ خود می‌توانیم در به سخن آوردن آن‌ها سهیم و شریك باشیم، زبان والاترین مقام را دارد و همه‌‌جا امر نخستین است. بنابراین بنا كردن (Bauen) به چه معناست؟ لفظ قدیمی آلمانی برای بنا كردن ،“Buan” به معنای منزل كردن است و از ماندن، و در جایی رحل اقامت افكندن خبر می‌دهد. معنای واقعی فعل زمانی bauen دیگر از یاد رفته است. اما رد پنهان آن در واژهٔ ] آلمانی[ “Nachbar” ] كه به معنای همسایه است[ همچنان حفظ شده است. همسایه ] یعنی[ كسی كه در نزدیكی سكونت دارد. فعل‌های beuron, beuren, buren, buri همه بر سكونت كردن و اقامتگاه دلالت دارند. بالاخره آنكه كلمهٔ قدیمی buan نه تنها به ما می‌گوید كه بنا كردن در واقع همان سكونت كردن ] یا اقامت كردن[ است، بلكه افزون بر این سر نخی در اختیار ما می‌گذارد تا ببینیم چگونه باید دربارهٔ مدلولش (یعنی اقامت گزیدن) بیندیشیم. به طور متعارف وقتی از سكونت كردن حرف در میان باشد، معمولاً فعالیت یا رفتاری را تصور می‌كنیم كه بشر در كنار انواع و اقسام فعالیت‌های دیگر انجام می‌دهد. ] مثلا[ در جایی كار می‌كنیم و در جای دیگری سكونت می‌كنیم. اما هیچگاه صرفاً سكونت نمی‌كنیم- چون سكونت صرف عملاً چیزی جز بی‌فعالیتی محض نخواهد بود- ما همیشه حرفه‌ای داریم، تجارت می‌كنیم، مسافرت می‌كنیم، و در بین راه هم اطراق می‌كنیم،‌ گاه این‌جا، گاه آن‌جا. بنا كردن در اصل به معنای سكنا گزیدن است. هرجا كه كلمهٔ بنا كردن همچنان معنای اصلیش را ادا می‌كند، در عین حال این را هم بیان می‌كند كه ماهیت سكونت كردن تا كجا پیش می‌رود. یعنی آنكه beo,bhu, buan, bauen ، همه همان لفظ متعارف ما ] یعنی[ “bin” در اشكال تصریفی مختلف زیر هستند: من هستم ]ich bin[، تو هستی [du bist] و حالت امری آن، باش [sei , bis] بنابراین من هستم (یا) [ich bin] به چه معناست؟‌لفظ قدیمی bauen] بنا كردن[ كه bin به آن تعلق دارد به این پرسش پاسخ می‌دهد: “من هستم” [ich bin] ،‌“تو هستی” [du bist] یعنی: من سكونت دارم [ich wohne] ، تو سكونت داری [du wohnst]. نحوی كه تو هستی و من هستم، نحوی كه مطابق با آن، انسان‌ها روی زمین هستند، همان das Buan اقامت گزیدن است. انسان بودن یعنی: به مثابهٔ موجودی فانی روی زمین بودن، یعنی: مقیم بودن. لفظ قدیمی bauen] یا بنا كردن[ كه می‌گوید بشر هست به این اعتبار كه او مقیم است، ] و می‌بینیم كه [ باز همین لفظ در عین حال معنای دیگری هم دارد: (hegen und pflegen)، محافظت كردن و مراقبت كردن، یعنی كشت كردن و وزارعت كردن (DenAckerbaven)، تاك پرورش دادن (Reben bauen). بنا كردن به این معنای اخیر خود فقط به مفهوم مراقبت كردن است- نظارت كردن بر رشد و نمو چیزهایی كه مطابق با آنچه در دل خود پنهان دارند به بار می‌نشینند و می‌رسند. بنا كردن به معنای محافظت كردن و مراقبت كردن دیگر ] به هیچ‌وجه[ به معنای ساختن و تولید كردن نیست. در حالی كه در كشتی‌سازی یا بنای معبد به یك معنا همهٔ چیزها ساخته می‌شوند. بنا كردن در این معنای خود یعنی برافراشتن و نه مراقبت كردن. این معانی، یعنی بنا كردن به مثابهٔ مراقبت كردن، به زبان لاتینی cultura, coiere و بنا كردن به مثابهٔ برافراشتن بنا، aedificare- هر دو در بنا كردن اصیل، در سكنا گزیدن ملحوظ‌اند. اما بنا كردن به مثابهٔ سكنا گزیدن، یعنی در مقام روی زمینْ بودن، همچنان برای تجربهٔ روزمرهٔ آدمیان از همان آغاز ] به معنای[ “امری از روی عادت” یا “امری خو گرفتنی” است- چنانكه زبان ما هم این مضمون را به نقد بیان می‌كند: “Gewohnte”، ] زمین محل سكونت [das Gewohnte] است. [ به همین دلیل، لابلای اشكال مختلف تحقق سكونت كردن فعالیت‌هایی چون كشاورزی و ساختمان‌ محو می‌شود. بعدها این فعالیت‌ها لفظ بنا كردن و امور مربوط به آن را به انحصار درمی‌آورند. با این گام، معنای حقیقی بنا كردن، یعنی سكونت كردن، به دست فراموشی سپرده می‌شود. در نگاه نخست، این حادثه چیزی جز تحولی در معنای الفاظ ] در سیر تاریخ خود[ به نظر نمی‌آید. اما حقیقت امر این است كه امر مهمی در بطن آن مستتر است: یعنی این امر كه سكنا گزیدن دیگر به عنوان هستی آدمیان تجربه نمی‌گردد؛ دیگر حتی برای یك لحظه هم به ذهن خطور نمی‌كند كه سكنا گزیدن جزو لاینفك وجود آدمی است. اینكه زبان به نحوی از انحاء معنای اصلی یا حقیقی كلمهٔ بنا كردن را كه همان سكنا گزیدن باشد از این كلمه باز پس گرفته است گواه یا شاهدی بر وجود اولیهٔ این معانی است؛ چون اتفاقی كه همیشه برای كلمات اساسی زبان می‌افتد این است كه معنای باطنی یا اصلیشان به سهولت به سود معنای ظاهریشان به دست فراموشی سپرده می‌شود. بشر هنوز به فكر تعمق در راز و رمز این فرآیند نیفتاده است. ] در نتیجه[ زبان هم در حق آدمیان سخن بی‌پیرایه و والای خود را دریغ می‌كند. اما با این كار ندای ازلی خود را مسكوت نمی‌گذارد؛ بلكه صرفاً خاموش می‌ماند و افسوس كه بشر به این خاموشی دل نمی‌سپارد، و به این سكوت اعتنا نمی‌كند. اما اگر به آنچه زبان با كلمهٔ بنا كردن بیان می‌كند ] گوش بسپاریم[ سه چیز می‌شنویم: ۱) اینكه بنا كردن در حقیقت سكنا گزیدن است. ۲) اینكه بنا كردن به مثابهٔ سكنا گزیدن به دو نحو انكشاف و تحقق می‌پذیرد: همچون كشت و زرع چیزهای نامی و همچون برافراشتن بناها. اگر ما دربارهٔ این واقعیت سه‌گانه تعمق و تأمل بكنیم سرنخی پیدا می‌كنیم كه بر مبنای آن می‌توانیم توجه خود را به نكتهٔ زیر معطوف كنیم: مادامی كه به این امر وقوف نداشته باشیمن كه بنا كردن فی‌نفسه نوعی سكنا گزیدن است، نمی‌توانیم حتی به كفایت بپرسیم- چه رسد به اینكه بخواهیم تصمیم بگیریم- كه ماهیت بنا كردن بناها چه می‌تواند باشد. ما چون ] ساختمانی را [ بنا كرده‌ایم سكنا نمی‌گزینیم، بلكه ما ] اهل سكونت هستیم[،‌ و چون به مثابهٔ سكنا گزینندگان سكنا می‌گزینیم، بنا می‌كنیم و بنا كرده‌ایم. پس ماهیت سكنا گزیدن در چه امری نهفته است؟ پس باز به ندای زبان گوش فرا می‌دهیم و آنچه می‌شنویم این است كه: لفظ قدیمی ساكسونی “wuon”، و لفظ قدیمی گوتیك “wunian”،‌همانند لفظ قدیمی بنا كردن [bauen] ، به معنای ] درجایی[ ماندن، و استقرار یافتن یا رحل اقامت افكندن است. اما كلمهٔ گوتیك “wunian” این را كه این ماندن چگونه تجربه می‌شود با صراحت بیشتری بیان می‌كند. “wunian” یعنی در صلح و صفا بودن، به صلح و آرامش رسیدن، و در صلح و آرامش به سر بردن. ] لفظ آلمانی برای كلمهٔ‌[ صلح، Friede است- كه همان day Frye است، و fry یعنی از آسیب و خطر مصون ماندن. Freien اصلاً یعنی آزار نكردن و آسیب نزدن. خود آسیب نزدن در واقعیت فقط معنایش این نیست كه به كسی كه رعایت حالش را می‌كنیم آسیب نمی‌رسانیم. آسیب نرساندن حقیقی امری مثبت است و زمانی واقع می‌شود كه ما امری را ] به حال خود رها كنیم یا آن را[ به دست ماهیت خود بسپاریم، به خصوص وقتی كه امر خاصی را به درون وجود باز می‌گردانیم، ] یعنی[ وقتی آن را به معنای واقعی كلمه در حریم صلح رها می‌كنیم، سكنا گزیدن،‌در صلح و آرامش قرار گرفتن، یعنی در صلح و صفا ماندن در درون امر آزاد یا در حریم آزادی است كه از هر چیزی مطابق با ماهیتش حراست می‌كند. خصیصه اساسی سكنا گزیدن همین آسیب نرساندن و حراست است. این خصیصه ناظر بر همهٔ مراقب و وجوه سكنا گزیدن است. این خصیصه به مجردی كه ما صاحب این بصیرت بشویم كه سكنا گزیدن جزو لاینفك وجود آدمی است. خود را بر ما مكشوف می‌كند- ] آن هم به این معنا كه سكنا گزیدن[ چیزی جز استقرار ] موقت[ فانیان بر روی زمین نیست.
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/29671
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید