با توجه به اهمیت مکتب نهادگرائی در میان مکاتب فعال اقتصاد کنونی و نوع نگرش و بینشی که این مکتب به پدیدههای اقتصادی دارد، آشنائی با ادبیات نهادگرائی، میتواند برای دانش پژوهان رشته اقتصاد، بسیار آموزنده باشد. این مکتب با داشتن روششناسی تجربی و توسل به پژوهشهای تجربی و استقرائی بجای نگرش تحلیلی و انتزاعی و با بررسی پدیدههای اقتصادی در چارچوب رویکرد تکاملی و داشتن مشی عمل گرایانه، سعی در تحلیل نهادها به عنوان بستر و قالب انجام فعالیتهای اقتصادی دارد. نوع نگاه متفاوت و جالب توجه این مکتب به دولت، بنگاه اقتصادی، قوانین و مقررات، توسعه اقتصادی و ...، باعث گردیده است تحلیلهای این مکتب، تمایز و تفاوت قابل ملاحظهای نسبت به سایر گفتمانهای رایج اقتصادی داشته باشد. جدای از این، بین رشتهای بودن این مکتب و استفاده آزادانه آن از یافتههای سایر علوم، خصوصاً حقوق، جامعهشناسی، مدیریت و علومسیاسی، سرآغازی برای حذف مرزهای رشتههای علوم انسانی و رسیدن به نوعی جامعنگری در علوم انسانی میباشد. در این جستار، ابتدا با بررسی مفهوم نهاد از تعاریف نهادگرایان جدید و قدیم و معرفی نهادگرائی جدید و قدیم و اصول تفکر نهادگرائی، به معرفی روششناسی نهادگرا و همچنین روش تحلیلی اقتصاد و حقوق پرداخته خواهد شد و سرانجام به بیان نگرش این مکتب به مفاهیم مهم اقتصادی مثل دولت، بنگاه اقتصادی، توسعه و مقررات و... پرداخته خواهد شد.
آشنائی با مکتب نهادگرائی به عنوان یکی از مکاتب مطرح و جدید در ادبیات اقتصادی، با توجه به نگاه متفاوت آن به اقتصاد و مفاهیم اقتصادی، میتواند بسیار مفید و آموزنده باشد. در خصوص اهمیت این مکتب، همین مقدار کافی است که بگوییم، آمریکائیها، آغاز تفکرات اساسی اقتصادی خود را به اندیشههای نهادگرایانه پیوند میزنند. این نگرش که از دهههای پایانی قرن نوزدهم در آمریکا تولد یافت، پس از طی چندین دهه فترت، با تجدید ساختار دوباره و با ادبیات جدید ولی با استفاده از همان ایده اولیه، توانسته است جایگاه خوبی در ادبیات اقتصادی معاصر پیدا نموده و همچنین بر فضای علمی بسیاری از جوامع علمی و آکادمیک حاکم گردد و جوایز نوبل متعددی را برای طرفدارانش به ارمغان بیاورد. نهادگرائی، به خصوص نهادگرائی جدید، با روششناسی استقراءگرایانه و مشی تجربی و واقعگرایانه و با نگاه بین رشتهای خصوصا اقتصاد و حقوق، سعی دارد پدیدههای اقتصادی را در قالب نهادها و عملکرد نهادی مورد بررسی قرار دهد. از دیگر ویژگیهای برجسته این مکتب جدید، توانائی انطباق و هماهنگی آن با سایر نگرشهای مرسوم در علم اقتصاد، خصوصاً مکتب نئوکلاسیک و در جهت توضیح دهندگی بهتر پدیدههای اقتصادی میباشد. در این جستار، ابتدا با بررسی مفهوم نهاد از تعاریف نهادگرایان جدید و قدیم و معرفی نهادگرائی جدید و قدیم و اصول تفکر نهادگرائی، به معرفی روششناسی نهادگرا و همچنین روش تحلیلی اقتصاد و حقوق پرداخته خواهد شد. پس از این، به بیان نگرش این مکتب به مفاهیم مهم اقتصادی مثل دولت، بنگاه اقتصادی، توسعه و مقررات و... میپردازیم و نوع برخورد این مکتب با پدیدههای مختلف اقتصادی بیان میگردد و سرانجام به جمعبندی مقاله پرداخته میشود.
● تعریف نهاد مطابق رویكرد نهادگرائی
در معرفی و شناخت نهاد، تعریف یكسان و اجماعی كه مورد توافق همه دانشمندان نهادگرا باشد، وجود ندارد و هر كس مطابق تفكر و سلیقه خود به تعریف جداگانهای از نهاد پرداخته است. به عنوان مثال كامونز نهاد را "هر گونه عمل دسته جمعی كه اعمال فردی را كنترل میكند" مینامند (Steven G. Modema, pp. ۴۱۸-۴۵۳). دون پورت نهاد را به معنای "هرگونه تفكر پذیرفته شده یا عرف متداول جامعه و یا نوع تفكر مقبول و یا عادات [برای انجام امور]" بیان مینماید (Steven G. Modema, pp. ۴۱۸-۴۵۳) . در دیگر تعاریف، نهاد " نظام سازمان یافته روابط اجتماعی است كه متضمن ارزشها و رویههای عمومی معین است و نیازهای معینی از جامعه را برآورده میسازد" و یا "فرایندهایی است كه صورتهای رسمی یا غیررسمی رفتار كارگزاران اقتصادی را شكل میدهند و بر اندیشهها و برنامههای آنان تأثیر میگذارند" ذكر گردیده است (J. Campbell, ۱۹۹۷; p. self, ۱۹۹۳). داگلاس نورث از نهادگرایان برجسته و برنده جایزه نوبل، نهاد را این گونه معرفی مینماید: "نهادها قوانین بازی در جامعهاند یا به عبارتی سنجیدهتر قیودی هستند وضع شده از جانب نوع بشر كه روابط متقابل انسانها با یكدیگر را شکل میدهند [راهنمای كنش متقابل انسانها] و سبب نظاممند شدن انگیزههای نهفته در مبادلات بشری میگردند". بنابراین نهادها با ارائه ساختارهایی برای زندگی روزمره، عدم اطمینان را كاهش داده و تعیین كننده عملكرد اقتصادها در بلند مدت میباشند (داگلاس سی نورث، ۱۳۷۷، صص ۱۹-۲۱).
بنابراین نهادها ساختاری را فراهم میآورند تا ابناء بشر در طی زمان و به كمك آنها نظم آفریده و تلاش نمایند تا بیثباتی در معاملات خود را كاهش دهند. پس از معرفی مفهوم نهاد در ادبیات نهادگرائی به بیان نهادگرائی قدیم و جدید میپردازیم.
● نهادگرائی و قرائتهای قدیم وجدید آن
همانطور كه بیان گردید، نهادگرائی نوعی تجزیه و تحلیل اقتصادی است كه نقش نهادهای مختلف را در تبیین وقایع اقتصادی مورد تأكید قرار میدهد.
مكتب نهادگرائی كه از ایالات متحده نشأت گرفته و هم اكنون هم تا حد زیادی در آنجا متمركز است و به نوعی تفكر آمریكایی به حساب میآید و آمریكاییها آغاز تفكرات اساسی اقتصادی در كشور خود را با نوعی اندیشه نهادگرایانه پیوند میزنند (یدالله دادگر، ۱۳۸۳، صص ۳۵-۳۶). اگر چه نهادگرائی اولیه در انتقاد به رویكرد فائق اقتصادی ظهور نمود و نهادگرایان اولیه از منتقدان جدی نئوكلاسیكها به حساب میآمدند، اما نهادگرائی جدید تا حد زیادی نظریههای خود را محدود به اجرایی و عملیاتی شدن نموده و جنبه عمل گرایانهتری در تحلیلهای اقتصادی داشته و با مکتب نئوکلاسیک سازگارتر است.
اگر بخواهیم مكتب نهادگرائی را آنطور كه هست بشناسیم، بایستی شرایط ظهور و بروز این مكتب (یعنی زمان بین جنگهای داخلی ایالات متحده تا جنگ جهانی اول) را مورد بررسی قرار دهیم. در این زمان، شرایط زندگی نیروی كار در نتیجه كاركرد نامطلوب اقتصاد سرمایهداری وخیم بوده و فاصله فقیر و غنی و اختلافهای درآمدی کاملا مشهود بوده است. ربا خواری و رانت جویی توسط دلالان مرسوم بوده و امنیت شغلی كارگران نامناسب گزارش شده است و شرایط اقتصادی به گونهای بوده كه دولت برای سركوبی كارگران ناراضی از ارتش استفاده مینمود. در كنار این مشكلات، ایجاد بنگاههای بزرگ و انحصاری روز به روز وسیعتر میگردید (یدالله دادگر، ۱۳۸۳، صص ۴۲۴-۴۲۶). اوضاع مذكور، نگرش بسیاری از اقتصاددانان را نسبت به كارایی تفكر اقتصادی نئوكلاسیك و نهاییگرایی ناامید ساخت. ظهور رویكرد نهادگرائی توسط اقتصاددانان جوان آمریكایی، در واقع انقلاب و طغیانی بود علیه رویكرد نصگرایی كه با نگرش قیاسی و استنتاجی خود مشغول بسط و تبلیغ نگرش نئوكلاسیك در اقتصاد بود (Steven G. Modema, pp. ۴۱۸-۴۵۳).
به اعتقاد نهادگرایان، رویكرد نئوكلاسیك رفتار انسانها را در مدلهای مرسوم خود بسیار ساده انگارانه در نظر گرفته است، درحالی كه در عالم واقع، انگیزههای كنشگران اقتصادی بسیار پیچیدهتر و رجحانهایشان درونیتر از آن است كه در مدلهای انتزاعی نئوكلاسیك فرض شود. به اعتقاد نهادگرایان، مدلهای مکتب نئوکلاسیک دارای الگوهای فرض شده است که در صورت تحقق کامل آنها، مکتب نئوکلاسیک به شکل کاملی توضیح دهنده رفتارهای اقتصادی خواهد بود، ولی به عنوان مثال، در جامعهای که هزینههای مختلف مبادلاتی وجود دارد، نهادها اهمیت یافته و بایستی آنها در تحلیلهای اقتصادی وارد نمود. البته بایستی خاطر نشان نمود رویكرد نهادگرائی هیچ گاه معتقد به براندازی و حذف مكتب نئوكلاسیك نبوده و فقط آن را در تحلیل مسایل اقتصادی ناكافی میداند (داگلاس سی نورث،۱۳۷۷، صص ۳۲-۳۷، صص ۵۰-۷۰؛ Steven G. Modema, pp. ۴۱۸-۴۵۳).
مکتب نهادگرائی، حوزه بررسی خود را بسیار فراتر از اقتصاد مرسوم در نظر گرفته و اقتصاد را تنها شامل بازار نمیداند، بلكه بازار را نوعی نهاد تعریف میكند كه خود متشكل از تعدادی نهادهای فرعی است و با سایر مجموعههای نهادی مثل فرهنگ، دولت، مقررات و ایدئولوژی و... ارتباط دارد. اصل اساسی تفكر نهادگرائی بر این حقیقت استوار است كه بازار به تنهائی تضمین كننده توزیع و تخصیص بهینه منابع نمی باشد بلكه این ساختار سازمان نهادی و قدرت در جامعه است كه تخصیص منابع را صورت میدهد و یا بجای اینكه قیمت و توزیع كالاها و خدمات را تابعی از نظام عرضه و تقاضا در یك بازار مفهومی صرف بداند، نظام عرضه و تقاضا را تابعی از ساختار قدرت، ثروت و نهادها میداند.
بنابراین اقتصاد نهادی یك نظریه تحول اجتماعی یا كنترل اجتماعی است. نوعی جهتگیری فعال به سمت نهادهای اجتماعی از طریق تمركز بر تأثیر نهادها بر عملكرد اقتصادی و فرایندهای تحول نهادی و یا به عبارت دیگر نوعی تمركز بر شكلگیری و كاركرد نهادها به عنوان علت و پیامد ساختار قدرت و رفتار اجتماعی شده افراد و گروهها و به عنوان شیوهای است كه اقتصادها از طریق آن سازماندهی شده و كنترل میشوند. این نگرش به تقلید از مکتب سلف خود، یعنی مكتب تاریخی آلمان معتقد است، واقعیتهای اقتصادی میباید در لوای تاریخ آنها و از طریق روشهای عملگرایانهای همچون توصیف آماری، شیوه استقرایی و [در قالب یک کل منتظم] مورد مطالعه قرار بگیرند (محمد حسین تمدن جهرمی، ۱۳۸۳).
تعاریف و مطالبی كه تا اینجا بیان گردید، بیشتر منعكس كننده نظریههای نهادگریان قدیمی میباشد. نكتهای كه حتی در تعاریف فوق هم مشهود است، كلی بودن و منتظم نبودن تعاریف نهادگرائی قدیمی است كه هر خوانندهای را بدون اینكه به هدف خاصی هدایت نماید، درگیر جملات كلی و متشتت مینماید. این اشكال، باعث گردید، نهادگرائی جدید، با پیگیری همان ایده اولیه، یعنی بررسی نقش نهادها در اقتصاد، ولی با تعاریف محدودتر و عملیاتی تر در الگوهای اقتصادی و در قالبهای نزدیك به نئوكلاسیك، تجدید ساختار نماید (Peter Clein, ۲۰۰۰). این نگرش تا آنجا پیش میرود كه داگلاس نورث در مذمت نهادگرایان اولیه بیان میدارد: "آنها ضد نظریه بودند." نهادگریان قدیمی چیزی ندارند جز مشتی از مشاهدات كه این مشاهدات یا بایستی با یك نظریه سازماندهی شود و یا باید نصیب آتش گردد (علی نصیری اقدم،۱۳۸۴). نهادگرائی جدید با تاكید محدودتر و ضابطهمندتر بر شعار اولیه نهادگرائی، بیشتر به بررسی رابطه حقوق و اقتصاد و بررسی نظام حقوقی، به عنوان نهادی كه شكل دهنده بستر و نحوه انجام فعالیتهای اقتصادی است، تاكید میورزد. ایشان معتقدند جامعه بوسیله نظامهای پیچیده حقوقی كه حقوق مالكیت را تعریف و طراحی مینماید، اداره و كنترل میشود و بر تخصیص منابع تأثیر میگذارد (Peter Clein, ۲۰۰۰). به طور خلاصه بایستی گفت نهادگرائی جدید، در واقع نوع تكامل یافتهای از نهادگرائی اولیه است كه به همراه تولد و سنتز رشته جدیدی بنام "اقتصاد و حقوق" در دانشگاه شیكاگو عینیت یافته و به نوبه خود به شاخههای مختلفی تحت عنوان نگرش تكاملی و قراردادطلبانه و... تقسیم شده است (یدالله دادگر، ۱۳۸۳، صص ۴۲۴-۴۲۶). این مکتب در علوم مختلف با تركیب نمودن اقتصاد، حقوق، تئوری سازمان، علوم سیاسی، روانشناسی و جامعهشناسی، و در جهت درك نهادهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی، تولید طیف وسیعی از نظریهها و عقاید را نموده است، این مكتب جدید، كاملاً بین رشتهای عمل نموده و آزادانه در دریافت مطالب از سایر علوم و استفاده از آنها در تئوری پردازیهای خود استفاده مینماید (یدالله دادگر، ۱۳۸۳، صص ۴۲۴-۴۲۶).