زبانشناسان لرها را بهمنطقهٔ فارس مربوط مىدانند و حال آنکه روايات محلى لرهاى اصلى را قبايلى مىداند که از مانرود آمدهاند. بنا به گفتهٔ مؤلف تاريخ گزيده (ص ۵۳۹ و ۵۴۷) در ولايت مانرود دهکدهاى است که آنرا کرد خوانند، و چون اصل ايشان از آن موضع برخاسته است بدان سبب ايشان را لر گفتهاند. کلمه مانرود شباهت زيادى به ماديان رود دارد (بهقول ژوکوفسکى ص ۱۵۸ کلمه ماديان در زبان لرى بهصورت مان و يامون بهکار برده مىشود). بههر حال با ملاحظه بعضى از رويدادهاى تاريخى مىتوان محل ماديان رود را در نزديکى منگره جستجو کرد. مؤلف تاريخ گزيده (ص ۱۵۸) از محلى بين مانرود ـ سمها (Samha) و منگره نام برده و مىنويسد که قبيلههاى گوره Guruh مستقر در کول مانرود بعدها به اسم مناطقى که در آنجا سکونت يافتند معروف شدهاند مانند قبيله جنگروى (مربوط به محل چنگروي) و قبيله اترى Utari مربوط به محل ازترى Aztari در ضمن لازم به يادآورى است که خانواده حاکم اتابک لرستان (لر کوچک) از همين قبيله جنگروى بوده است.
بعضى از اسامى طوايف امروزى با فهرستى که در تاريخ گزيده آمده است مطابقت دارند مانند منگره، انارکي، جودکى و بالاخره تاريخ گزيده از چهار قبيله به نامهاى ساهى (سامي)، ارسان (اسبان ـ ائسان) و بيهى نام برده و يادآور شده است که اين قبايل با آنکه به زبان لرى صحبت مىکنند لر نيستند.
در حدود سال ۵۰۰ هـ.ق. (برابر ۱۱۰۶ ميلادي) بين صد تا چهارصد خانوار فضلاوى کرد از سوريه به ايران مهاجرت کرده و از جانب شمال (از طرف اشترانکوه) بهمنطقهٔ لرستان وارد شدند و در قلمرو خورشيدىها مستقر شدند (نقل از نزهةالقلوب ص ۷۰). در اوايل قرن هفتم هـ.ق. (باربر با قرن سيزدهم ميلادي) طوايف ديگرى به سرزمين هزار اسب اتابک لر بزرگ روى آوردند، که در ميان آنها عدهاى طوايف عرب مانند عقيلي، (در پائين شوشتر محلى به اين نام وجود دارد) هاشمى و بيست و هشت قبيله ديگر (متفرقه) وجود داشتند که در ميان آنها به نامهاى بختيارى (مختاري). جوانکى (مراسلي) گوتوند (در نزديکى شوشتر محلى به اين نام وجود دارد). جاکي، ليراوي، مماستى (ممسني؟) و غيره برمىخوريم. بنابر وايت شرفنامه تمام اين طوايف از سوريه به ايران آمدهاند. با هجوم اين طوايف بهخاک لر بزرگ، يقيناً دگرگونى بزرگى در چگونگى وضع مردم اين سرزمين بهوجود آمده است. احتمال دارد که اين طوايف کرد بودهاند، چنانکه ابن بطوطه در قرن چهاردهم ميلادى در حين مسافرت بهطرف پايتخت لر بزرگ وقتى از رامهرمز و بهبهان عبور مىکرد به بازماندگان اين طوايف مهاجر برخورد نموده است. مدتها يک دهکده کرد در کنار رود جراحى قرار داشته است. شهابالدين العمرى اظهار داشته است که لرها در سوريه و مصر يافت مىشدهاند. و مىگويد صلاحالدين ايوبى (۵۸۹ ـ ۵۶۳) از چالاکى و زبردستى آنها در بالا رفتن از صخرههاى سرسخت به وحشت افتاد و دستور قتل عام آنها را صادر کرد. اين روايت شايد علل آمدن طوايف، مهاجرت يا برگشت آنها را به لرستان تا حدى روشن کند.
ممسنىها
گروه ممسنى شامل چهار طايفه به نامهاى بکش، جاويد، دشمنزيارى و رستم مىباشد.
لرهاى کهکيلويه
طوايف کهکيلويه از سه طايفه بزرگ آقاجري، باوى و جاکى تشکيل شدهاند.
آقاجرى (نام يک طايفه قديمى ترک از آغاجرى است) شامل نُه قبيله بوده است که چهار قبيله آن يعنى افشار، بيگدلي، چغاتائى و قرهبگلو ترک مىباشند (احتمالاً اينها باقيمانده شاهسونها هستند که در زمان صفويه زيرنظر حکومت کهکيلويه تشکيل شده بودند) پنجمين قبيله تيلکوهى است که نام خود را از ناحيهاى در کردستان گرفته است.
باوى دومين طايفه از طوايف کهکيلويه است. ۱. مان O.Mann يادآور شده است يک طايفه عرب در نزديکى اهواز بههمين نام وجود دارد. اما از طرفى در جنوب خرمآباد کوهى به اين اسم وجود دارد. سومين طايفه کهکيلويه جاکى است. اين طايفه صرفاً لر مىباشد که بهدو قسمت يعنى چهاربنچه و ليراوى تقسيم شده و هر قسمت بهنوبه خود به شعب کوچکترى تقسيم مىشوند.
طوايف بختيارى
بهطورى که ساوير Sawyer در سال ۱۸۹۴ اظهار داشته. منطقهٔ بختيارى بهطور کامل مورد بررسى قرار گرفته و نقشه آن به مقياس هشت پا در يک اينچ تهيه شده و تقريباً محل سکونت اکثر طوايف مورد بازديد قرار گرفته و اطلاعات لازم دربارهٔ آنها جمعآورى شده است. با اين حال بهجز فهرستى که لردکرزن در سال ۱۸۹۰ فراهم کرده است تاکنون اطلاعات ديگرى به ما نرسيده است. بختيارىها اصولاً به دو قسمت يعنى چهار لنگ و هفت لنگ تقسيم مىشوند. از اين دو قسمت هفت لنگها نيرومندتر هستند (چهار لنگ قبلاً در قسمت جنوب قرار داشت اکنون بين بروجرد و گلپايگان مستقر است).
طوايف لرستان
طوايف عمده لرستان عبارتند از طوايف بالاگريوه، طرهان، دلفان و سلسلهٔ طوايف بالاگريوه شامل لرهاى اصيل است که داراى شعبات مهمى از قبيل ديرکوند و سگوند مىباشند. احتمالاً ديرکوندها هسته اصلى قوم لر بهشمار مىروند که رؤساى خود را مير مىنامند برخلاف کردها رئسا اعضاء طايفه را بهصورت ارث بين خود تقسيم مىکنند. لرها بهخصوص طوايف بالاگريوه داراى روحيه دموکراسى هستند و قدرت خانها بستگى به قيطولهاى آنها دارد. ولى اين قدرت تا حدى بهوسيله رئساى تيرهها (توشمال) محدود شده است و خوانين مجبور هستند تا حدى به خواستهاى اين رئساى کوچک سر تسليم فرود آورند.