از خيلى قديم، کاهنان ادعا داشته‌اند که از غيب خبر دارند. بعضى مدعى بوده‌اند که نفوس آنها به سبب صفائى که يافته است نقش همه اسرار طبيعت ار مى‌پذيرد بعضى ديگر مى‌پنداشته‌اند که جنيان آنها را از چيزهائى که روى دادنى است پيش از وقت خبر مى‌دهند. در هر حال اطلاع از اسرار غيبى و وقوف بر آنچه در پردهٔ غيب هست از مزايائى است که کاهنان کهن از ديرباز همواره مدعى آن مى‌بوده‌اند. چنانکه رمالان و فال‌گيران و دعانويسان و طلسم‌بندان و جن‌گيران امروز هم که وارث معارف آن ”قدسى مآب“‌هاى پارينه‌اند به حق خود را واجد آن مراتب مى‌دانند و عوام نيز براى آنها اين مزيت را به‌جاى مى‌آورند و نسبت به اين دعوى‌ها اعتقاد مى‌ورزند. در هنگام درماندگى و دودلى که عقل از هر تدبير و چاره‌اى فرو مى‌ماند، آرزوى نيل به مراد چنان در پيش چشم اينان جان مى‌گيرد که از بيچارگى هر نقشى را که مى‌تواند از دنياى غيب نشانى دهد راهنماى خويش مى‌گيرند.


اين دنياى غيب، دنيائى است که در آنجا رنگ‌ها و نيرنگ‌هاى جهان ما، تغيير مى‌پذيرد. در قصه‌ها و افسانه‌هاى کهن، کسانى که از بخت همايون يا طالع ناميمون خويش، قدم به اين دنياى غيب نهاده‌اند همه يا با ارواح و جنيان سر و کار داشته‌اند يا به مدد طلسم‌هاى خاص بدان ديار راه يافته‌اند. اين پندار که طلسم و دعا پروانه ورود به دنياى غيب به‌شمار است تقريباً در همه جاى جهان بيش و کم ميان عامه رواج دارد.

استخاره

در ميان انواع فال، آنچه بين مسلمانان خيلى مورد توجه به‌شمار آمده است گذشته از رمل و جفر، بايد از آنچه استخاره خوانده مى‌شود ياد کرد. داستان توسل محمد على ميرزا به استخاره در موقعى که از غيب براى تخريب مجلس شوراى دستورى مى‌خواست، در تاريخ اسلام بى‌نظير نيست. از خيلى قديم خلفاء و امراء و سلاطين، در موارد ترديد و دودلى دست به استخاره مى‌زده‌اند. چنانکه حجاج يوسف، خوانخوار معروف، به‌موجب آنچه از ديوان عجاج شاعر مشهور عرب برمى‌آيد در بيشتر کارهاى خويش با خداوند استخاره مى‌کرده است. خلفاء بنى‌اميه نيز از تمسک به استخاره غافل نبوده‌اند. هم معاويه در انتخاب پسر خود يزيد به وليعهدى خويش استخاره کرد و هم سليمان بن عبدالملک به دستاويز استخاره از وليعهد کردن پس خويش ايوب چشم پوشيد.


در انواع استخاره، نيت درست و به‌جاى آوردن طهارت و نماز غالباً توصيه شده است و در آن به هر حال شرط است که تفأل و پرسش در باب چيزهائى که ناروا است يا واجب است نباشد. در بيشتر انواع استخاره نيت و جواب عربى است. نه اخر عربى زبان خدا و زبان غيب به شمار است.

ورق

فال ورق، مثل بازى ورق، خود چندين گونه است و به‌نظر مى‌آيد که از اروپا به ايران آمده است. در خود اروپا ظاهراً اين نوع فال در قرون جديد رواج يافته است.

فال پاکت

عبارت‌هائى است چاپ شده که درون پاکت‌هاى سربسته گذاشته‌اند و کودکان فروشنده به خريداران عرضه مى‌کنند. غالباً پيشگوئى‌هائى مبهم است با انشائى سر و دست شکسته و اميدبخش.

فال نخود

فال نخود که آن را حصيات و نيز ظاهراً فال سنگ يا فال سنگک هم مى‌خوانند بر تنظيم اشکال شصت و چهارگانه‌اى که از روى چيدن چهل و يک سنگريزه يا نخود حاصل مى‌شود مبتنى است. اين نوع فال در شهرهاى ايران و نيز در بين بعضى عشاير فارس رواج و تداولى دارد و من حتى در بغداد و بيت‌المقدس هم بعضى انواع آن را ديده‌ام.

فال خاک

در آنجه فال خاک يا فال کوت خوانده مى‌شود توده‌هاى خاک را، بدون شماره و بدون توجه، جاى جاى بر روى زمين مى‌ريزند و سپس آنها را سه بسمه مى‌شمارند. اگر آنچه باقى ماند يک باشد فال خوب است اگر دو باشد بد و اگر سه باشد ميانه است.

فال سهره

فال سهره يا فال بلبل، آن است که مقدارى وقعه، از آنگونه که در استخارهٔ ذات‌الرقاع شرحش گذشت، در گوشه‌اى از قفس، نزديک سهره يا بلبل آموخته‌اى مى‌گذارند، و پرندهٔ ظريف براى هر مشترى که نيازى به فالگير داده است، با نوک خود يکى از آن رقعه‌ها را برمى‌گيرد، که در واقع جواب نيت او است.

فال وجب

در آنچه فال وجب خوانده مى‌شود فال گيرنده بعد از نيت دست چپ خود را از انتهاء انگُشت وسطى تا نزديک شانه با وجب دست راست خويش اندازه مى‌گيرد. پس از آنکه با سه وجب طول دست راست خويش را پيمود، دوباره از منتهى‌اليه آخرين وجب، اين بار کوتاه‌تر يا بلندتر از پيش برآيد و يا برابر افتد حکم برخير بودن يا شر بودن فال و يا ميانه بودن آن مى‌کند.