اين مسوت نيز جلوهٔ ديگرى است از حرفهٔ پهلوانى و عيارى که آثار متعددى از آن، در زورخانه و عمليات ورزش باستانى مشاهده مىشود.
از ديرترين روزگاران، حرفهٔ شاطري، به سبب اهميت برقرارى ارتباط ميان بعد مسافات در موقعيت جوامع آدمي، چه در زمان صلح و با هنگام جنگ، ارزش فوقالعاده داشته است.
فرستادن قاصدى پياده و تيزپا به مأموريت، نسبت به سوارى چشمگير که از هر راهى نمىتوانست برود و به آسانى از عهدهٔ اختفاى خود برنمىآمد، خطرى کمتر دربرداشت. شاطران، از ميان کسانى انتخاب مىشدند که در عين قدرت دوندگي، نيروى بدنى کافى براى مقابله با دستبرد دشمن داشته باشند.
در قديمالايام تند دويدن کارى بود بس خطير، از اينرو احتياج به آموزش و پرورش در اين فن، داوطلبان را وادار مىساخت تا زير دست استادان شاطرى کارآموزى کنند.
آداب و آئين شاطران هم، بعد از اسلام بر همان نسق عبارات بوده است. تقوى و طهارت و صداقت و امانت و جوانمردى را در کسورت خود اشعار مىداشتند.
بهطور کلى با آنکه شاطرى کسوتى غير از عيارى بوده، معذلک در عمل داراى خصوصيات و شيوههاى مشتريک با عيارى بوده است، چه شاطران هم در اين حرفه، در رديف ديگرى در خدمت همان مراجعى بودند که عياران ناگفته نماند که شاطران هم گاه همچون عياران براى کشف وضعيت و کسب خير به پشت اردوى دشمن مىرفتهاند.
شاطران و عياران بيش از هر دوره، در دوران تسلط اعراب بر ايران، مشترکالمسلک و متحدالامال بودند، چون شاطران هم در آنزمان به عيارى گرائيده و در جنگهاى موضعى و شورشهاى ضد اعراب با يکديگر همداستان مىشدند. بهخصوص در بغداد، در دوران ضعف حکومت خلفاى عباسي، دولتى در دولت بهوجود آوردند و از داخل به سستى بيشتر ارکان حکومت خلفاى عباسى به نفع ايران کمک کردند.
علت آنکه از شاطران در داستانهاى عاميانه با در تواريخ پيش از عهد صفويه نسبت به عياران کمتر ياد شده براى آن است که ايشان در مواقع عادى که مملکت در ثبات سياسى و اجتماعى بوده در سازمانهاى منظم و تشکيلات دولت خدمت مىکردهاند و اوضاعى وجود نداشته که از خود قدرتى نشان بدهند ولى در مواقع تسلط بيگانگان آنان به جرکه عياران درمىآمدند. چنانکه همکارى شاطرها و عيارها در مدت نه سال در بغداد، يکى از نشانههاى عدم لزوم حرفهٔ شاطرى در زمانهاى غيرعادى مىباشد.
در ادوار مختلف تاريخ ايران رواج و کثرت حرفههاى شاطرى و عيارى در يکديگر نسبت معکوس داشته است. هرگاه شاطر پيشگى رواج مىيافته، عيارى از اعتبار مىافتاده و بالعکس هرگاه عيارپيشگى رونق مىيافته شاطرى نقش خود را از دست مىداده است.
بهطورى که تواريخ و تذکرهها نوشتهاند از زمان صفويه به بعد تربيت شاطر و شاطرپيشگى اهميت فراوان داشته است. داوطلبان اين حرفه پس از احراز شرايط لازم که عبارت بود از داشتن سلامت کامل و قدرت بدنى و چالاکى و ايمان به مذهب شيعه اثنى عشرى و داشتن معرف معتبر، در اين حرفه پذيرفته مىشدند. آنگاه دورهٔ نسبتاً طولانى کارآموزى را شروع مىکردند که طى آن رياضت دوندگى و فنون خستگى ناپذيرى و تحمل گرسنگى و تشنگى براى بالا رفتن قدرت مقاومت بدنى در برابر شدايد فنون خستگى ناپذيرى و تحمل گرسنگى و تشنگى براى بالا رفتن قدرت مقاومت بدنى در برابر شدايد تعليم داده مىدشه است. داوطلبان شاطري، وقتى مراحل آموزش را تمام مىکردند، با يک آزمايش به رتبهاى از مقام شاطرى نايل مىشدند. اين آزمايش که جنبهٔ مقدماتى داشت در طول خيابان و يا جادهاى به مسافت ۱۰ کيلومتر صورت مىگرفت و شاگردان مىبايست اين راه را با سرعت، در حال دويدن، بروند و برگردند.
يک مسابقه دو نامحدود هم معمول بود. در اين وقت شاطران با گيوههاى سبک و مچپيچ تا زير زانو و قباى بلند دورچيندار که پس از احراز مراتب مقامهاى اين حرفه به آنها زنگ بسته مىشد و کلاهى تقريباً بوقىشکل و کمربندى سخت به کمر آمادهٔ آزمايش مىشدند. همچنين کولبارى نان بر دوش و مشکى کوچک آب به کمر حمايل مىکردند و بعد هم منتظر فرمان حرکت (دو و مقاومت) در يک سر جاده مىايستادند، در حالىکه هر کدم تير کوتاه سفيدى بهدست داشتد تا در طول ن جاده که مثلاً در حدود ۱۵ کيلومتر طول داشت، شبانه روز تا جائى که توانائى در بدن دارند بدوند.
وقتى فرمان حرکت داده مىشد، همه با تيرهاى سفيد که بهدست داشتند با هم شروع به دويدن مىکردند. براى هر دونده دو نفر تير مىداد، يکى در مبداء تير سفيد مىداد و ديگرى در مقصد، ۱۵ کيلومتر آنسوتر، تير سفيد را تحويل مىگرفت و تير سياه مىداد و دونده مىبايست تير سفيد را به مبداء برساند و تير سياه را بگيرد و مجدداً برگردد و در نقطهٔ مقصد تحويل بدهد.
در اين مسابقه يا آزمايش دو امتياز قائل مىشدند. يکى براى طول مدت زمانى که در اين مسافت دويده بودند و ديگر تعداد دفعاتى که مىرفتند و برمىگشتند که آن نيز از روى عدد تيزهاى مبادله شده تعيين مىگشته است.
مدت زمانى که شاطرها در حال دويدن بودند اغلب از سه تا چهار روز طول مىکشيد. چنانچه گرسنه يا تشنه مىشدند، مىبايست بدون توقف، از انبان نان و خورشتى که بر دوش و از مشک آبى که به کمر بسته بودند، سد جوع و رفع عطش کنند.
وقتى شاطران در اين حرفه ممارست نشان مىدادند و به کمال مرتبهٔ آن نايل مىگشتند، زنگ حيدرى به بازو و دامن و کمر خود مىبستند که اين به علامت چابکى و قدرت عمل آنان بود.
شاردن و تاورنيه که در عهد صفويه سالها در ايران بودهاند، هر يک در سفرنامههاى معظم خود به تفصيل از اهميت شاطرپيشگى در ايران و مسابقات و جشن شاطرى در حضور شاهان صفوى مطالب شيرينى نوشتهاند که در کتاب نقش پهلوانى تأليف نگارنده بهطور کامل آمده است.
شاطرپيشگى در دوران قاجاريه هم، مانند عهد صفويه رواج فراوان داشته است.