تقليد، عنوان کلى همهٔ نمايش‌هاى شادى‌آور غيرمذهبى که در حدود ميانهٔ دوران صفويه (۹۰۵هـ.ق/۱۴۹۹م ـ ۱۱۳۵هـ.ق/۱۷۲۲م) از ادامهٔ مضحکهٔ لوتى‌هاى مطرب دوره‌گرد پيدا شد. کار لوتى‌هاى بازيگر به‌طور معمول، يافتن بهانه‌هائى براى تقليد لهجه و ويژگى‌هاى مردم شهر و روستا و سرگرم کردن تماشاگران بود. براى نمونه، بازى‌ها به اين ترتيب اجراء مى‌شد که چند نفر از شخصيت‌هاى قشرهاى گوناگون مردم را نشان مى‌دادند که به يکديگر برخورد مى‌کردند و پس از احوالپرسى کوتاهى اختلاف ميان آنها پيدا مى‌شد. آن وقت حرف آنها به دعوا و دعواى آنها به مسخره کردن لهجه و ويژگى‌هاى يکديگر مى‌کشيد و داستان با زد و خورد يا فرار و تعقيب به پايان مى‌رسيد. در سال‌هاى آخر دوران صفويه اين دسته‌ها در چند شهر به‌ويژه در اصفهان و شيراز در چند قهوه‌خانه پاتوقى يافتند. در اين قهوه‌خانه‌ها گاهى نمايشى مى‌دادند و گاهى هم به خانه‌هاى مردم قشرهاى ميانه و پائين دعوت مى‌شدند تا در جشن‌هائى مانند عروسى و نام‌گزارى و ختنه‌سوران و مانند اينها شرکت کنند. به اين ترتيب اين دسته‌ها رفته رفته به‌کار خود همه‌گونه تنوع بخشيدند و کم‌کم شخصيتى تازه، به نام سياه در بازى‌هاى آنها پيدا شد. در اين سال‌ها نقش زنان را جوانان تازه سال بازى مى‌کردند، زيرا داشتن رقاص و بازيگر زن در دسته‌هاى ممنوع بود. از سوئى ديگر در چند شهر بزرگ گروه‌هائى از کولى‌ها ماندگار شدند و بازى‌هاى مطربى را رواج دادند. با پايتخت شدن تهران در دوره آقا محمدخان قاجار و سلسلهٔ قاجاريان (۱۲۱۰هـ.ق/۱۷۹۲م ـ ۱۳۴۴ هـ.ق ۱۹۲۵م) بيشتر دسته‌ها به پايتخت تازه روى آوردند و قهوه‌خانه يک يا دو تخت چوبى بود که در گوشه‌اى از باغچه يا در ميان قهوه‌خانه برپا مى‌بستند و فرش مى‌کردند. بازى در قهوه‌خانه‌ها مقدمهٔ پيدايش تماشا‌خانه‌هاى رسمى شد و اصطلاح ”نمايش تخت حوضي“ يا ”روحوضي“ از تقليدهائى که بر حوض خانه‌ها بازى مى‌شد سرچشمه گرفت.


شخصيت‌هاى نمايش‌ها تخت حوضى بيشتر عبارت بودند از حاجي، نوکر آن (سياه)، زن حاجى يا بى‌بي، کلفت (که اگر سياه بود جميل نام داشت) و پسر حاجى يا شلي. در سال‌هاى آخر دوران قاجار و هم‌زمان با آغاز جنبش مشروطه دسته‌هاى مقلد تهران در پاتوق‌هائى مانند باغ ايلچي، قهوه‌خانهٔ نايب علي، قهوه‌خانهٔ قتلگاه، قهوه‌خاهٔ پستخانه، قهوه‌خانه امامزاده زيد و قهوه‌خانه سيدولى برنامه داشتند. موفقيت آنها ميان مردم دورهٔ پرفعاليتى را فراهم کرد در ميانهٔ پادشاهى احمدشاه (۱۳۲۷هـ.ق/۱۹۰۹م ـ ۱۳۴۴هـ.ق/۱۹۲۵م) به تشکيل نخستين تماشاخانهٔ رسمى انجاميد. در همين زمان کم‌کم دسته‌ها دکه‌هائى به نام ”بنگاه شادماني“ ترتيب دادند. اين دکه‌هاى مرکزى براى مراجعهٔ مردم و دعوت از گروه‌ها به خانه بود. اين دسته‌ها در خانه‌ها انواع رقص و آواز، خيمه شب‌بازى و نمايش تخت حوضى را نمايش مى‌دادند. از خسر و شهرياري/کتاب نمايش.


نمايش‌هاى شادى که با عنوان مضحکه معروف شدند، در واقع از بازى‌هاى معرکه، دلقک‌ها، نوروزى‌خوان‌ها، کوسه برنشين و نمايش‌هاى دستجات مطرب مجلسى و دوره‌گرد بيرون آمدند.


در دورهٔ صفويه، همچنان که شبيه‌خوانى اولين زمينه‌هاى نمايشى خود را پيدا مى‌کند، نخستين گام‌ها نيز در مورد شکل‌گرائى ”مضحکه و تقليد“ به‌عنوان يک نوع نمايش‌ کمدى برداشته مى‌شود.


مضحکه از تحول نمايش‌هاى پيش پردهٔ دستجات مطربى پيدا شد که در ميهمانى‌ها به اجراء قطعاتى مى‌پرداختند. با تحولى که در ساختمان اين مضحکه‌ها صورت گرفت، طرح‌هاى اوليهٔ داستانى نيز در آنها وارد شده و بدين ترتيب، تقليد به‌عنوان يک شکل مستقل نمايشى پا به عرصهٔ وجود مى‌گزارد. در اين تقليدها بود که کم‌کم جنبه داستانى قوى‌تر شده و در مقابل، از آوازها کاسته گرديد.


در عصر صفويه، دسته‌هاى مطرب مجلسى و خصوصاً دوره‌گرد، برنامه‌هائى اجراء مى‌کردند که شامل چندين رقص و پيش‌پرده کوچک بود که نحوه‌ٔ اجراء آنها غالباً به‌صورت سؤال و جواب‌هاى رمانتيک و گاه مضحک به آواز بود. قصه‌هاى اين پيش‌پرده‌ها که در واقع اولين منابع تغذيه براى تقليد بودند، بسيار ساده بود، عوامل کميک نيز به‌طور بکر در آنها وجود داشت. مضمون اين قصه‌ها نيز غالباً چنين بود:


لوتى‌هاى بازيگر ”تقليد“ معمولاً با تقليد لهجه و خصوصيات اهالى شهرها و ده‌ها، دو سه نفر را زا طبقه‌هاى مختلف نشان مى‌دادندد که به هم مى‌رسيدند و پس از احوالپرسى کوتاهى اختلافى بين آنها رخ مى‌داد، حرف آنها به دعوا و دعواى آنها به مسخره کردن لهجه‌ها و خصوصيات يکديگر مى‌رسيد و داستان با زد و خورد يا فرار و تعقيب تمام مى‌شد.


بازى‌هاى تقليد، کم‌کم عنوان‌هاى مستقلى هم پيدا کردند و هر يک تبديل به يک شکل نمايشى مستقل شدند. از جملهٔ بازى‌هاى تقليد که عنوانى مستقل يافت از کچلک بازى نام برد که گويا ”حسن کچل“ شکل تغيير يافتهٔ آن باشد. عنوان ديگر از بازى‌هاى تقليد، بقال بازى بود که اشتهار فراوانى نيز يافت.


به‌طور کلى در بازى‌هاى تقليد، موضوع‌هاى تاريخى و اساطيرى و موضوع‌هاى مربوط به زندگانى روزمره و فانتزى و شبه اخلاقى به‌کار رفته و البته تمام شخصيت‌ها در اين ارتباط جنبه‌هاى کميک داشتند. بديهى است که اين موضوع‌ها که از قصه‌هاى عاميانه و تاريخ و اساطير و بازى‌هاى ”خيمه‌ شب‌بازي“ گرفته مى‌شد، با قصه‌هاى فى‌البداهه توسط مقلدان، توامان به اجراء درمى‌آمد.


نمايش‌هاى تقليد، متن مکتوب و تثبيت شده‌اى نداشت. بلکه قصه‌اى تعيين مى‌شد، و بر اساس خطوط کلى آن، بازيگران بداهه‌سازى مى‌کردند. بنابراين اولين مشکل ما در بررسى تقليد به‌عنوان پيش درآمد کمدى ايراني، عدم وجود متن مکتو.ب است. تقليد نيز همچون شبيه‌خواني، به‌عنوان يک شکل نمايشي، ارزش‌هاى آن در بازيگرى و اجراء متبلور شده، و براى متن از پيش نوشته شده، اعتبارى قائل نبوده‌اند. و از آنجا که اطلاعات ثبت شده از اجراءها نيز اندک و ناقص است، شناخت تقليد به مراتب مشکل‌تر از شناخت شبيه‌خوانى است.


بازيگران لوتي... اغلب موضوع را زا زندگى روستائى مى‌گيرند و چون تقليدها هميشه فى‌البداهه اجراء مى‌شود نمى‌توان کسى را واداشت که آنها را ثبت کند، اما من چند تقليد بامزه ديده‌ام که سعى مى‌کنم يکى از آنها را تعريف کنم: ـ نمايش باغى را نشان مى‌دهد در تابستان. دو باغبان ظاهر مى‌شوند با لباسى که عبارت از چند تکه پوست گوسفند است و بخش ميانى بدن آنها را مى‌پوشاند. يکى از آنها باقر نام مسن‌تر است و پولدار و پدر دختر زيبائى که در اندرون آن دارد. ديگرى نجف باغبانى جون و فقير و ساغى و مثل همه‌ٔ ايرانيان زيرک است. اينها همسايه‌ هستند و دربارهٔ خوبى ميوه‌ها و محصول باغ‌هاى آن صحبت مى‌کنند. نزاع کوچکى بين آنها درگير مى‌شود، دعوا شديدتر مى‌شود با مشت و بيل به جان هم مى‌افتنند و تماشاگر مى‌خندد بالاخره باقر اعتراف مى‌کند که حق با نجف است و صلح مى‌شود.


تقليد به‌عنوان يک شکل نمايشي، راهى طولانى را پيموده تا مضمون و قالب خاص خود را پيدا کرده است. راه‌يابى عناصر تقليد در شبيه‌خوانى و تغيير شکل آن به‌سوى ”شبيه‌ مضحک“، خود باعث ايجاد ارزش‌هاى جديدى در هنر نمايش و ادبيات نمايشيى شده و همان‌طور که قبلاً هم ذکر کرديم، شبيه مضحک در واقع از تأثيرگذارى نمايش‌هاى شادِ تقليد در تعزيه به‌وجود مى‌آيد. چنانکه در دوران ناصري، در تکيهٔ دولت که جايگاه اجراء ”شبيه“ بوده، گاه و بى‌گاه جولانگاه مقلدينى چون ”اسماعيل بزاز“ هم مى‌شده است.


ايران‌شناسان ديگرى همچون ”گوبينو“، ”آلفونس سيلير“ و ”حقورديف“ از نمايش‌هاى تقليد در مقالات خود نام برده و يکى دو نمونه از آنها را نيز بازگو کرده‌اند. يکى از عواملى که در شکل‌گرائى تقليد به‌عنوان يک قالب نمايشى اثرات بسيارى داشت، دلقک‌ها و نمايش‌هاى آنها بوده است.