در بين مردمان سرزمين کلهر يا باوندبور، در استان کرمانشاهان رسم است که دختران هر طايفه را براى پسران همان طايفه برمىگزينند. زيرا معتقد هستند که دختر خوب نبايد از قبيله خارج شود، شيوهٔ خواستگارى خازمني چنين است
پسر، دختر دلخواه خود را هنگام آوردن آب از چشمه يا کار در مزرعه مىبيند؛ و به او دل مىبندد. آنگاه مادر خود را از اين دلبستگى آگاه مىسازد، مادر پسر هم، براى ديدن دختر به بهانهاى به خانهٔ او مىرود، اگر او را شايستهٔ همسرى پسر خود ديد و پسنديد بىآنکه سخنى بويد به خانهٔ خود برمىگردد، و از خوبى و زيبائى دختر براى شوهر خود تعريف مىکند، شوهر در يک روز خوشيمن روزهاى فرد را خوشيمن مىدانند، همراه چند ريشسفيد به خانهٔ پدردختر مىرود؛ و دختر او را براى پسر خود خواستگارى مىنمايد.
اگر پدردختر، با اين ازدواج موافق باشد، در همانجا به گفتگو مىپردازند و مقدار (شيربهاء و مهريه) را تعيين مىکنند.
شيربهاء، عبارت از مبلغى پول، چند رأس گاو، اسب يا گوسفند است که داماد يا پدر او به خانواده عروس مىپردازد و در پيرامون عروسى سخن مىگويند و روز نامزدى را تعيين مىنمايند.
بامداد روز نامزدي، نخست پدرِپسر، برنج، روغن، نان، گوسفند و غيره به خانهٔ دختر مىفرستد تا در آنجا ناهار به پرند، سپس پدر و مادرِپسر، همراه چند تن از بستگان خود براى شيرينىخورانى و انجام مراسم نامزدى به خانهٔ دختر مىروند. مادرِپسر، يک انگشترى طلا، اندکى شيرينى و نقل نيز همراه خود دارد پس از خوردن ناهار، مادرِپسر، يک انگشترى طلا، اندکى شيرينى و نقل نيز همراه خود دارد. پس از خوردن ناهار، مادرِپسر انگشترى نامزدى را به دختر (عروس) رد مىکند. انگشترى نامزدى را که به گويش محلى کلوانک دزوراني kelvaneke dazurani و انگشت انگشترى مىگويند در اين هنگام، زنان هلهله و شادى مىکنند و کف مىزنند، مبارکباد مىگويند و نقل بر سر عروس مىپاشند.
در خريد رخت عروس، پدر و مادر داماد با پدر يا برادر بزرگ عروس شرکت مىکنند، رخت عروس را، بيشتر از پارچههاى رنگارنگ برمىگزينند، و لباس داماد را هم، در همان وقت خانوادهٔ عروس مىخرد.
پس از انجام مراسم عقد، روز عروسى تعيين مىشود. معمولاً، يکشنبه يا سهشنبه يا پنجشنبه است.
روز پيش از عروسي، زنى نسبتاً پير، از نزديکان داماد (عمه، خاله) به نام پاخسو يا پاوو که همان بنگه است، به خانهٔ عروس مىرود، اگر خانهٔ عروس دور از دهکده آنها باشد، سوار بر اسب نر سفيد يا سرخرنگى مىشود (نبايد ماديان يا يابو و قاطر سوار شود) پاخسو، هنگام رفتن به خانهٔ عروس، رخت عروس و اشيائى را که خانوادهٔ داماد براى عروس خريده است با خود مىبرد، فرداى آن روز، چند تن از نزديکان عروس که حتماً بايد زن باشند، گرد هم مىآيند و ساززن و دهلزن را هم دعوت مىکنند که به خانهٔ عروس بيايند.
پاخسو هم، در ميان اين گروه است، حاضران با آواى ساز و دهل مىرقصند و شادى مىکنند، پاخسو به دست و پا و سر عروس حنا مىبندد و همراه ده تا بيست زن از بستگان عروس؛ عروس را به گرمابه مىبرند، هنگام بردن عروس به گرمابه، روى سر و صورت عروس را با پارچهٔ تورى سفيدرنگى مىپوشانند و يک زن آئينه را جلو صورت او نگه مىدارد که عروس هميشه چشمش به آئينه بيفتد. عقيده دارند عروس سفيدبخت و خوشبخت مىشود، زن ديگرى هم اسفند و کندر دود مىکند.
موقعىکه عروس در گرمابه است، خانوادهٔ عروس اسباب جهاز جياز عروس را به خانهٔ داماد مىفرستد، جهيزيه عروس عبارت است از: يک يخدان، لباس و اشياء ديگر عروس، يک قالي، يک زيلو، چند جاجيم، يک تشک، يک لحاف و چند مشک آب و مشک دوغ و يک خيک روغن.
بامداد روز عروسي، آواى ساز و دهل در خانهٔ داماد طنينانداز است، کسانىکه به ناهار دعوت شدهاند گرد هم حلقه مىزنند و مىرقصند، پول نوازندگان به عهدهٔ ميهمانان است.
عروسکشان
بامداد روز عروسي، ميهمانان مرد داماد، سوار بر اسبهاى خود مىشوند و به خانهٔ عروس مروند، تعدادى از سوارکاران تيراندازى و اسبدوانى مىکنند و به دهکده عروس مىرسند. در خانهٔ عروس از آنها پذيرائى مىشود.
عروسى را که قبلاً رخت عروسى به تنش کردهاند، رخت عروسى عبارت است از: ۱. يک پيراهن بلند، از پارچهٔ مخمل و يا زرى و يا اطلس ۲. يک شلوار جافي، از پارچههاى رنگى معمولاً قرمز و يا زرد و يا سبز انتخاب مىکنند، بالاى اين شلوار گشاد و پائين تنگ است. ۳. يک دستمال سر. ۴. يک کليجه (جليقه) از مخمل يا زرى يا اطلس که با نوارهاى رنگى و قيطان نقش و نگار روى آن دوخته شده و به طرز جالبى تزئين گرديده است. ۵. يک جفت کفش چرمى پاشنه کوتاه، که عروس پوشيده و آماده رفتن به خانهٔ شوهر است، با ديدن سوارکاران اشک شوق مىريزد، زنى آينه به دست مىگيرد و پيشاپيش روى عروس راه مىافتد، پدر يا عمو يا برادر بزرگ عروس دست او را مىگيرد و از خانه بيرونش مىبرد و جلوى در خانه بر اسب تزئين شده سوارش مىکند، زنى از خانوادهٔ عروس پيش مىآيد و دهانهٔ اسب عروس را مىگيرد و درخواست انعامي، مىکند. برادرِعروس يا کس ديگر از خانوادهٔ عروس انعامى به او مىدهد. اسبى که عروس سوار مىشود، همان اسبى است که پاخسو يک شب قبل از عروسى سوار شده بود و به خانهٔ عروس آمده بود، روى زين و برگ اسب را با پارچههاى رنگارنگ مىپوشانند. عروس به در خانهٔ داماد مىرسد، داماد با مادر و خواهران خود پيش مىآيند و شيريني، پول نقره، نقل بر سر عروس مىپاشند.
عروس وارد حجله ولى نمىنشينند، پدر و مادر داماد، هدايائى به او پيشکش مىکنند.
يکى از پسران نزديک داماد، شالى از جنس ابريشم به کمر عروس مىبندد و با صداى بلند مىگويد، هفت پسر و يک دختر آرزو مىکنم، آنگاه عروس مىنشيند.
وقتىکه داماد، با عروس خلوت مىکند، پاخسو در پشت در اتاق ايستاده و منتظر کاميابى داماد از عروس مىشود، ساعتى مىگذرد، صداى شليک دو تير پىدرپى به گوش مىرسد.
داماد از حجله بيرون مىآيد، اين صدا، کاميابى داماد را آگاهى مىدهد.
پاگشائى
سه، يا چهار روز پس از عروسي، پدرعروس، گوسفند، روغن، برنج، نان، قند و چائى و غيره به خانهٔ داماد مىفرستد و در خانهٔ داماد، به خرج پدرِعروس، جشن بزرگى برپا مىکنند.
ناهار، يا شام آماده مىشود، زنان با خواندن آواز کردى و ترانههاى محلى مىرقصند و پا مىکوبند و براى عروس و داماد آرزوى خوشبختى مىکنند، پس از ناهار هرکس به خانهٔ خود مىرود.
مادرِعروس، هنگام رفتن به خانهٔ خود، عروس را هم با خود مىبرد، پس از چند روز، داماد مىرود و او را برمىگرداند.