تکوين هر فضاى آموزشى نمايانگر پيدايش نوعى فعاليت تخصصى در جامعه است که انجام آن به فراگيرى آموزشهاى معين و با برنامه نيازمند است. بهعبارت ديگر همزمان با تقسيم اجتماعى کار و فعاليتها و تکوين نهادها و تأسيسات اجتماعي، انجام برخى از فعاليتها بدون فراگيرى آموزشهاى لازم ميسّر نبود. در جامعههاى کهن، نهاد و تأسيسات اداري، مذهبى و بازرگانى از مهمترين عوامل نضج فضاهاى آموزشى بودند. از اينرو جهت مراکز آموزشى اغلب در کنار تأسيسات اداري، مراکز مذهبى يا بازرگانى شکل مىگرفتند و به اين ترتيب هر کدام از دستگاههاى حکومتي، مذهبى يا بازرگاني، نيروهاى موردنياز خود را براى اداره امور تعليم مىدادند.
نهادها و دستگاههاى حکومتى و مذهبي، نقش عمدهاى در پيدايش فضاهاى آموزشى در ايران باستان داشتهاند. اطلاعات موجود از ويژگىهاى کالبدى مراکز آموزشى پيش از اسلام بسيار اندک است. يکى از قديمىترين آنها که گويا متعلق به اواسط هزاره دوم ق.م بوده در شهر ايلامى شوش کشف شده است. در محل مدرسه آثارى از جمله تشتى که براى ساختن گل رس براى الواح گلى مورد استفاده قرار مىگرفته، کشف شده است.
با وجود آنکه اظهار شد در هزاره اول پيش از ميلاد در قلمرو مادها خط وجود داشته است اما در آن دوره هنوز نهاد و تأسيسات ادارى تا آن حد که منجر به پيدايش مراکز آموزشى مهمى شود، نضج نگرفته بود.
در دوره هخامنشيان به واسطه وسعت فراوان قلمرو حکومتى به دبيران کارآزمودهاى نياز بود تا در طى دورهاى معين تعليمات لازم، از جمله خواندن و نوشتن را در مراکز آموزشى فرا بگيرند و چون آموزش به طبقه و گروه خاص تعلق داشت، مراکز آموزشى نيز بيشتر در فضاها و ميدانهاى نزديک کاخهاى سلطنتى و ساختمانهاى دولتى جاى داشتند. بر پايه برخى از گزارشها در اغلب موارد تعليمات علمى همراه تربيت جسمى بود.
خصوصيات مراکز آموزشى در عصر پانصد ساله حکومت پارتيان آشکار نيست، زيرا ساسانيان در از ميان بردن آثار مکتوب اشکانيان سخت تعصب به خرج دادند.
در دوره ساسانيان به سبب گستردگى و اهميت نهاد و تشکيلات ادارى و کثرت تعداد دبيران چنان شد که طبقه واحدى پديد آمد. از طرفى دستگاه و تشکيلات مذهبى نيز بسيار گسترش يافت، عموم مراکز آموزشى که تحت نظر دستگاه مذهبى اداره مىشدند. در محل يا مجاور آتشکدهها قرار داشتن.
علاوهبر امور ادارى و مذهبي، رشته پزشکى نيز در دوران باستان بسيار مورد توجه قرار داشت و مراکز آموزش پزشکى گاه وابسته به دستگاه مذهبى بود و گاه بهطور مستقل فعاليت داشتند. بر پايه مندرجات ونديداد، پزشکان به سه گروه نخست پزشک کار (جراح) دوم داروپزشک سوم پزشک دعا (روحانى دعاخوان) طبقهبندى مىشدند.
مدرسه جندى شاپور در روزگار ساسانيان در زمينه پزشکى و فلسفه سخت پرآوازه بود . در اين مدرسه پزشکان يونانى نيز طب بقراط را تدريس مىکردند. علاوه بر اين پزشکان هندى همراه برزويه طبيب در جندى شاپور تدريس مىکردند.
مراکز علمى متعددى نيز در مناطق تابع ايران وجود داشت. در حدود قرن چهارم در رها مدرسهاى به نام مدرسه ايرانيان تأسيس شد. مدرسه نصيبين در اواسط قرن پنجم بهوسيله يکى از اُسقُفان ايرانى نژاد، تجديد حيات يافت و عده شاگردان او را حدود هشتصد تن نوشتهاند.
در هنگام ظهور اسلام، هيچ نهاد مستقل آموزشى در عربستان وجود نداشت زيرا تعليم و تربيت بر پايه آموزش شفاهى استوار بود و تنها اندکى که تعداد آنان را ميان ده تا هفده نفر گفتهاند باسواد بودند آموزش قرآن کريم و احکام دينى نيز در آغاز بيشتر بهصورت شفاهى بود.
محل آموزش در مسجد بود. به اين ترتيب که حلقههاى درس در اوقاتى غير از وقت نماز جماعت و اوقات وعظ تشکيل مىشد.
در روزگار بنىاميه حتى تا هنگام خلافت نخستين خلفاى عباسى مسجد و سپس خانهٔ علما محل بحث و تدريس بود. اما نخستين مرکز علمى و فرهنگى به نام بيتالحکمه در بغداد تأسيس شد. با اين حال هنوز مساجد، مرکز آموزش بود. بهطورىکه گاه در يک مسجد چندين حلقه درس تشکيل مىشد. تا اينکه از اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم علما و امرا اقدام به تأسيس دارالعلومهائى کردند.
در قرن پنجم هجرى به دستور نظامالملک چند مدرسه بزرگ به نام نظاميه در شهرهاى مهم از جمله نيشابور، بغداد، اصفهان، بصره، بلخ، هرات، مرو، آمل و موصل ساخته شد.
ديرى نگذشت که بر تعداد مدارس در شهرهاى مختلف افزوده شد تا اينکه حمله مغولان و تيموريان مايه ويرانى مدارس موجود گشت و مراکز علمى به نابودى کشيده شد.
پس از سپرى شدن روزگار پرآشوب مغولان و تيموريان رفتهرفته در ايران مدرسههاى کهن بر پا يا مدارسى تازه ايجاد گرديد.
در روزگار صفويان مدارس و فضاهاى آموزشى به شيوهٔ روزگار گذشته برافراشته شد از جمله شاردن سياح معروف تعداد مدارس اصفهان را پنجاه و هفت باب و يکى از جهانگردان عثمانى که در اواسط قرزن يازدهم به تبريز آمده بود تعداد مدرسههاى شهر را چهل و هفت باب ذکر کرده که همه آنها نيز آبادان بود.
در روزگار نادرشاه، به علل مختلف براى گسترش مدارس دينى و مذهبى اقدامات چندانى صورت نپذيرفت.
در روزگار کريمخان در جهت پيشرفت کشاورزى و صنعت اقداماتى صورت گرفت و کريمخان به دانشمندان احترام مىگذارد.
در روزگار قاجاريه ظاهراً مدارس علوم دينى چندان گسترشى نيافت حتى محمد مهدى اصفهانى در ضمن شرح مدارس اصفهان در عهد قاجار ذکر نموده که تعداد بسيارى از اين مدارس ويران گشته يا در حال ويرانى است.
تأسيس مدارس اروپائى و مدارس جديد
در روزگار محمدشاه نخستين مدارس جديد به سبک اروپائى بهوسيله کشيشان آمريکائى و فرانسوى در ايران باز شد. در حدود سال ۱۲۵۴ هـ.ق مدرسه يکباب آمريکائى در اروميه تأسيس شد که در آن از علوم جديد و آهنگرى و غيره تدريس مىگرديد. مدرسه فرانسوى درسال ۱۲۵۵ در تبريز گشايش يافت.
- مدرسه دارالفنون:
بهدستور اميرکبير مدرسه دارالفنون تأسيس شد و در آغاز سال صفر ۱۲۶۸ هـ.ق اين مدرسه بهوسيله ناصرالدين شاه گشايش يافت. در مدرسه دارالفنون صد نفر از شاهزادگان و اعيانزادگان و غيره براى تحصيل پذيرفته شدند.
در دارالفنون زبان فرانسه، تاريخ، جغرافيا، طبيعي، رياضى و هفت رشته مهندسي، داروسازي، پزشکى و جراحي، توپخانه، پياده نظام، سواره نظام و معدنشناسى تدريس مىشد.
- مدرسه تبريز:
در سال ۱۲۷۵ هـ.ق مدرسهاى شبيه به دارالفنون (منتهى با غلبه دروس نظامى آن) با کمک فارغالتحصيلان دارالفنون تهران تأسيس گرديد.
- مدرسه مشيريه:
مدرسه مشيريه در روزگار صدارت ميرزا حسن خان سپهسالار مشيرالدوله براى تدريس زبانهاى خارجى و جغرافيا ايجاد گشت.
- مدرسه همايونى:
در سال ۱۳۰۰ هـ.ق، مدرسه نظامى اصفهان به نام مدرسه همايونى گشايش يافت. ديرى نگذشت که باز مبلغان مسيحى اقدام به ايجاد مدارسى در ايران نمودند از جمله در سال ۱۲۵۶ هـ.ق مدرسه مبلغان لازاريست و در سال ۱۲۸۲ هـ.ق مدارس دخترانه خواهران سنونسان فرانسوى در اروميه و سلماس و تبريز و اصفهان و در سال ۱۲۸۹ هـ.ق مدرسه پسرانه آمريکائى در تهران و در سال ۱۲۹۲ هـ.ق مدرسه دختران سن ژوزف ايجاد شد.
- مدرسه علوم سياسى:
در سال ۱۳۱۷ هـ.ق و در سال ۱۳۳۹ مدرسه عالى حقوق و در سال ۱۳۰۵ هـ.ش مدسه عالى تجارت و در سال ۱۳۱۸ هـ.ق مدرسه فلاحت مظفرى و در سال ۱۳۱۳ هـ.ق دانشگاه تهران ايجاد گرديد.