میزان بهره هوشی برای توجیه تفاوت سرنوشت آدمهایی که از نظر تحصیلی، امید به آینده و فرصتهای زندگی در وضعیت تقریباً یکسانی قرار دارند، معیار مناسبی نیست. هنگامی که نود و پنج نفر از کسانی را که در دهه ۱۹۴۰ دانشجوی دانشگاه هاروارد بوده و اکنون به میانسالی رسیده بودند مورد بررسی قرار دادند، معلوم شد که تیزهوش ترین دانشجویان آن سالها، در مقایسه با دانشجویان متوسط موفق نبودند و به ویژه از لحاظ درآمد، پرکاری و ثمربخشی در وضعیت پایینتری قرار داشتند. آنها هم چنین از لحاظ رضایت داشتن از زندگی بهترین افراد نبودند و در ارتباط با دوستان، خانواده و روابط عاطفی شادترین افراد محسوب نمیشدند.
بهره هوشی افراد هیچ گونه اطلاعی در این باره نمیدهد که آنها در فراز و نشیب زندگی چگونه عمل خواهند کرد و مسئله همین جاست. هوش و استعداد تحصیلی هیچگونه آمادگی و مهارتی برای جدال با ناملایمات زندگی یا استفاده از فرصتهای مطلوب به دست نمیدهد. اما بهرغم آن که بهره هوشی بالا هیچ نوع تضمینی برای رفاه و تأمین مالی، اعتبار و شهرت اجتماعی یا خوشبختی در زندگی نیست ولی باز هم مدارس و فرهنگ ما بر هوش و استعداد تحصیلی افراد تأکید زیاد دارند و از شعور احساسی (یا هشیاری احساسی - عاطفی) که مجموعهای از خصوصیات شخصیتی است و به همان اندازه در سرنوشت فرد مؤثر است، غافل هستند.
احساسات و عواطف همچون دروس ریاضی یا ادبیات، دارای اصول و فنونیاند که برخی در آن تبحر دارند و عدهای هم در آن ضعیف هستند. این که شخص چقدر در این مهارتهای عاطفی و احساسی خبره باشد، برای او سرنوشتساز است. فردی که فقط از بهره هوشی (IQ) بالا برخوردار است (یعنی فاقد هشیاری عاطفی است)، تقریباً کاریکاتوری از یک آدم خردمند است. وی در قلمرو ذهن، چیره دست است ولی در دنیای شخصی خویش ضعیف میباشد. این امر در مورد زنان و مردان، کمی تفاوت دارد. مردانی که دارای بهره هوشی بالا هستند، از روی علایق و تواناییهای گسترده عقلانیشان - نه احساسی - مورد شناسایی قرار می گیرند. آنها آدمهایی جاهطلب، سودمند، قابل پیشبینی، لجوج، انتقادگر، فروتن، نازک نارنجی و کمرو هستند که در روابط خانوادگی خود راحت نیستند و از نظر احساسی سرد و بیعاطفهاند.
برعکس، مردهایی که از نظر هوش عاطفی قویاند از نظر اجتماعی متعادل، شاد و سرزندهاند و هیچ گرایشی به ترس یا نگرانی ندارند. آنها ظرفیت چشمگیری برای تعهد و سرسپردگی به مردم یا اهداف خود، پذیرش مسئولیت و قبول چهارچوب اخلاقی دارند. آنها در روابط خود با دیگران، بسیار دلسوز و با ملاحظهاند و از زندگی عاطفی غنی، سرشار و متناسبی برخوردارند. آنها با خود، دیگران و دنیای اجتماعی اطراف خود بسیار راحت برخورد میکنند.
زنانی که فقط از بهره هوشی (IQ) بالا برخوردارند، اعتماد به نفس خوبی داشته، در بیان موضوعات عقلانی ارزشمند و اندیشههای خود فصاحت کافی دارند و دارای علایق زیباشناسانه و روشنفکرانه زیادیاند. آنها افرادی درون گرا، مستعد نگرانی، فکر و خیال و گناه هستند و در ابراز خشم خود تأمل میکنند، اگرچه معمولاً آن را به طور غیرمستقیم نشان میدهند.
برعکس، زنهایی که از نظر هوش عاطفی قوی هستند دوست دارند احساسات خود را به طور مستقیم بیان داشته، راجع به خود مثبت فکر کنند. زندگی برای آنها معنا دارد و همچون مردان همنوع خود، آدمهایی اجتماعی و گروهگرا هستند، احساسات خود را به گونهای مناسب ابراز می کنند و به خوبی از عهده فشارهای روانی بر میآیند. توازن اجتماعی این قبیل زنان باعث میشود تا به آسانی با آدم های جدید کنار بیایند، با خود راحت هستند، شاد و آسوده خیال بوده، همواره پذیرای تجارب احساسی و هیجانی هستند. آنها برخلاف زنهای دارای بهره هوشی بالا (از نوع خالص) به ندرت احساس نگرانی و گناه میکنند و کمتر غرق در اندیشه میشوند.
● مهارت هشیاری عاطفی
▪ هشیاری عاطفی را شامل پنج نوع مهارت دانستهاند:
۱) شناخت احساسات خود:
خودآگاهی یا تشخیص احساس در همان زمان که در حال وقوع است، بخش مهم و کلیدی هشیاری عاطفی را تشکیل میدهد. فرد خودآگاه توانایی کنترل و اداره لحظه به لحظه احساسات را که نشاندهنده درک خویشتن و بصیرت روان شناسانه است، دارد و در نتیجه کشتی زندگی را با مهارت بیشتری میتواند هدایت کند و خواهد توانست، شناخت واقعی بیشتری نسبت به شغل یا ازدواجی که می خواهد انجام دهد، داشته باشد.
۲) کنترل احساسات:
کنترل و اداره احساسات و مناسب و به جا بودن آنها در هر موقعیت، مهارتی است که بر پایه خودآگاهی شکل میگیرد. یعنی فرد یاد میگیرد که چگونه خود را از شر اضطراب، افسردگی، کج خلقی و زود رنجیهای شایع رهایی بخشد.
۳) بر انگیختن و به هیجان در آوردن خود:
ایجاد انگیزه و تمرکز بر اهداف و به تأخیر انداختن رضایت و خرسندی و سرکوب کردن هوسها، زمینهساز هر نوع مهارت و موفقیت است.
۴) شناخت احساسات دیگران:
یک مهارت مردمی محسوب میشود و ریشه وحدت و همدلی با دیگران است.
۵) تنظیم روابط با دیگران:
هنر مراوده و ارتباط با مردم، و مهارت کنترل و اداره احساسات دیگران است