در جنگ نان و حلوا تقسیم نمی کنند: طبیعت جنگ ،جنگیدن است.
در خانه هر چه مهمان هر که: وقتی مهمان سر زده آمد باید آنچه حاضر است بسازد.
درخت گردو به این بزرگی درخت خربزه الله اکبر: به مناسبت مقایسه ی غلط گویند.
درد خروار آید و منقل رود: مشکل و سختی که یکباره آمد کم کم رفع می شود.
درد را کی میکشد که می زاید: زحمت شاکی می شکد که کار انجام می دهد.
در حوضی که ماهی نیست قورباغه سپهسالار است: در جایی که آدم شایسته ای نیست هر ناشایستی لایق شود.
در دیزی باز است حیای گربه کجا رفت: از نبودن مانع نباید سوء استفاده نمود.
در مثل مناقشه نیست: منظور از مثل یاد شده شخص مخاطب نیست.
دزد آمد و هیچ نبرد: همه چیز جای خودش است.
دزد نگرفته پادشاه است: کسی را به دلیل ندیدن نمی توان مقصر دانست.
دست از سر کچل کسی برداشتن: کنایه از رها کردن کسی.
دست به سر کردن: کسی را با حیله و نیرنگ از خود دور کردن.
دست به دهان رسیدن: مختصر ثروتی داشتن و امورات خود را پیش بردن.
دست به یخه شدن: با هم درگیر شدن.
دست راست و چپ را نشناختن: بسیار کودن و ابله بودن.
دست دست را می شناسد: امانتی را که از کسی گرفتند باید به همان شخص پس داد.
دستش چسبناک است: دزد است.
دستش نمک ندارد: به هر کس خوبی یا کمک کند آن شخص منظور ندارد.
دست و پای خود را گم کردن: هول شدن.
دست و پنجه نرم کردن: کنایه از زور آزمایی کردن است.
روده بزرگ روده کوچک را خورده است: بسیار گرسنه بودن.
روزه ی کله گنجشکی گرفتن: تا نیمروز روزه دار بودن و سپس غذا خوردن.
دل به دل راه داشتن: احساس نزدیکی دو نفر به یکدیگر.
دلش مثل سیر و سرکه می جوشد: تشویش و اضطراب دارد.
دماغی چاق داشتن: سالم و تندرست بودن : ثروتمند بودن.
دماغ کسی را به خاک مالیدن: او را سخت تنیه کردن.
دم به تله دادن: گیر افتادن.
دم بخت بودن: دختری که موقع شوهر کردن او فرا رسیده باشد.
دم در آوردن: پر رو شدن.
دمش را گذاشت روی کولش و رفت: ناامید شد و شکست خورد.
دندان را تیز: طمع زیادی به چیزی داشتن.
دهن بین بودن: زود باور بودن.
دهنش چفت و بست ندارد: بی جهت هر ناسزایی گفتن.
دیوار موش دارد موش گوش دارد: موقع راز گفتن نیست.
ذکر خیر کسی را کردن: به خوبی کسی یاد کردن.
رو دست خوردن: گول خوردن : به دام افتادن.
روزگار کسی را سیاه کردن: او را بدبخت کردن.
روز وانفسا: روز قیامت و صحرای محشر.
روزه ی بی نمازی: عروس بی جهاز و قور مربی پیاز : همه چیز ناقص است.
روزه خوردنش را دیده ایم نماز کردنش را ندیده ایم: کار یدش را دیدیم اما کار خوبش را ندیدیم.
روی سر کسی خراب شدن: به زور به مهمانی کسی رفتن : خود را بر کسی تحمیل نمودن.
روی شاخش است: کارم حتمی است.
روی کسی را سفید کردن: موجب سربلندی و خشنودی کسی شدن.
ریش خود را به دست دیگری دادن: تسلیم دیگری شدن : اختیار خود را به کسی دادن.
ریش خود را در آسیاب سفید کرده: با تجربه و آزموده نیست.
ریش و قیچی هر دو را به دست داشتن: اختیار کامل داشتن.
ریگی در کفش داشتن: صادق و راستگو نبودن.
زمین دهان باز کرد و مرا در خود فرو برد: از بسیاری خجالتی چنین آرزویی کردن.
زن از غاره سرخ شود مرد از غذا: زن با آرایش و مرد با جنگیدن خوشرنگ می شوند.
زن نانجیب گرفتن آسان و نگه داشتن او مشکل: هر جور زن هرجا پیدا می شود.
زن نانجیب گرفتن مشکل و نگه داشتن او آسان: زن خوب هر جا پیدا نمی شود.
زیر اندازش زمین است و رواندازش آسمان: فقیر و بی چیز است.
زیرآب کسی را زدن: کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن.
زیر کاسه ای نیم کاسه ای بودن : نقشه ای پنهانی در کار بودن .
زیره به کرمان بردن : بردن چیزی به محلی که در آنجا فراوان باشد.
زینب ستم کش است : خانمی که بیشتر از دیگران کارهای سخت و طاقت فرسا انجام می دهد.
سال به سال دریغ از پارسال : روزگار و موقعیت بهتری در پیش نیست.
سالی که نکوست از بهارش پیداست : شروع هر کار نمایانگر پایان کار است.
سبیل کسی را چرب کردن : به کسی رشوه یا هدیه دادن.
سبیل کسی را دود دادن : کسی را تنبیه کردن – خجل و ناراحت ساختن.
ستاره ی سهیل است : دیر دیر دیده می شود – غیبتهای طولانی دارد.
سر به جهنم زدن : بسیار گران تمام شدن.
سر به سر کسی گذاشتن : اورا ناراحت کردن – با او شوخی کردن.
سر به صحرا زدن : از فرط ناراحتی دیار خود را ترک کردن.
سر به هوا بودن : بازیگوش بودن .
سر پل خر بگیری : محل بررسی وگیر افتادن .
سر پیری و معرکه گیری : کسانی که در زمان پیری کار جوانان را انجام می دهند.
سرد وگرم روزگار و چشیدن : تجربه آموختن – آزموده شدن .
سر شاخ شدن : درگیر شدن .
سرش تو لاک خود بودن : کاری به کار کسی نداشتن – در فکر خود بودن.
سر کسی را گرم کردن : کسی را مشغول کردن .
سر کسی شیره مالیدن: کسی ا گول زدن : اغفال کردن.
سرکه ی مفت شیرین تر از عسل است: هر چیزی که رایگان باشد گواراست.
سر کیسه را شل کردن: سخاوتمند بودن : پول خرج کردن.
سرم را بشکن و نرخم را نشکن: چانه نزن و قیمت جنس را پایین نیاور.
سر و گوش آب دادن: کسب خبر و اطلاع کردن.
سری که درد نمی کند دستمال نبند: بی مورد برای خود ایجاد مشکل و نگرانی نکن.
سگ زرد برادر شغال است: به لحاظ بدی هر دو مثل هم اند.
سگ صاحبش را نمی شناسد: ازدحام و شلوغی زیاد.
سگ کیش کردن: کسی را بزور به جایی بردن.
سیر تا پیاز را برای کسی نقل کردن: مطلبی را به طور تفصیل برای دیگری شرح دادن.
سیر به پیاز می گکه پیف پیف چقدر بو میدهی: دو مجرم مثل هم یکدیگر را سرزنش می کنند.
شاخ و شانه کشیدن: به خود بالیدن : تظاهر به زورمندی کردن.
شال و کلاه کردن: آماده شدن : لباس پوشیدن برای بیرون رفتن از منزل.
شاهنامه آخرش خوش است: باید به پایان کار توجه داشت.
شب آبستن است تا چه زاید سحر: حوادثی در پیش است باید در انتظار آن بود.
شب دراز است و قلندر بیدار: وقت بسیار است ، شتاب و عجله شایسته نیست.
شتر با بارش گم شد: به محل بسیار شلوغ گویند.
14 مهر 1403
14 مهر 1403
14 مهر 1403
15 مهر 1403
15 مهر 1403
15 مهر 1403
16 مهر 1403
23 مهر 1403
23 مهر 1403
23 مهر 1403
16 مهر 1403
16 مهر 1403
17 مهر 1403
17 مهر 1403
18 مهر 1403
22 مهر 1403
23 مهر 1403
23 مهر 1403
مشاهده بیشتر
12 مهر 1403
14 مهر 1403
14 مهر 1403
14 مهر 1403
14 مهر 1403
14 مهر 1403
28 تیر 1403
28 مرداد 1403
08 خرداد 1403
21 مهر 1403
08 مرداد 1403
08 مرداد 1403
27 مرداد 1403
14 تیر 1403
16 مهر 1403
23 مهر 1403
09 خرداد 1403
16 مهر 1403
31 خرداد 1403
23 مهر 1403
09 مهر 1403
16 مهر 1403
29 شهریور 1403
09 مهر 1403