امروز پنج‌شنبه 01 آذر 1403

Thursday 21 November 2024

شعر رمانتیک از فروغ فرخزاد


1401/07/27
کد خبر : 23498
دسته بندی : شعر نو
تعداد بازدید : 367 نفر

دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم

در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودم

عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم
چشمانم را نازکنان سرمه کشاندم

افشان کردم زلفم را بر سر شانه
در کنج لبم خالی آهسته نشاندم

گفتم بخود آنگاه صد افسوس که او نیست
تا مات شود زینهمه افسونگری و ناز

چون پیرهن سبز ببیند بتن من
با خنده بگوید که چه زیبا شده ای باز

او نیست که در مردمک چشم سیاهم
تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند

این گیسوی افشان به چه کار آیدم امشب
کو پنجه او تا که در آن خانه گزیند

او نیست که بوید چو در آغوش من افتد
دیوانه صفت عطر دلاویز تنم را

ای آینه مردم من از این حسرت و افسوس
او نیست که بر سینه فشارد بدنم را

من خیره به آئینه و او گوش بمن داشت
گفتم که چسان حل کنی این مشکل ما را

بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
ای زن، چه بگویم، که شکستی دل ما را

« فروغ فرخزاد »


لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/23498
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید