امروز یکشنبه 18 شهریور 1403

Sunday 08 September 2024

تغییرات و دگرگونی های اجتماعی -انقلاب چیست؟ قسمت چهارم- پیشینه انقلابات


1401/08/01
کد خبر : 30799
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 11 نفر
درمطالعه ای که چند سال پیش صورت گرفت، کرین برینتون کوشید آنچه راکه تحت عنوان «کالبدشکافی انقلاب » از آن نام برده است را روشن سازد. برینتون چهار انقلاب را باتوجه به پیشینه ودرعین حال جریان آنها، مورد تحلیل ومقایسه قرار داده است. این چهار انقلاب عبارتند از : انقلاب انگلستان (۱۶۴۹-۱۶۴۰) ، انقلاب فرانسه ، انقلاب امریکا ، انقلاب روسیه . این چهار انقلاب، رژیمهای قبلی خود را واژگون کرده وکشورهای نامبرده را نه تنها عمیقا متحول ساخته ، بلکه همچنین تاریخ غرب وحتی جهان را دگرگون کرده اند وبالاخره ، این انقلابات منشا یا حداقل آغاز جنبش نوسازی درآن کشورها بوده اند. برینتون از مطالعه مقایسه ای خود درزمینه سوابق ، عوامل،شرایط ومبشرین روند انقلابی نتایجی به دست آورده است که می توان آنها را به صورت زیر خلاصه کرد: ۱) هر چهار انقلاب درجوامعی وقوع یافتند که تاحدی ازپیشرفت وتوسعه اقتصادی برخوردار بودند وکسانی که این انقلابات را به انجام رساندند ، از مجرومترین وفقیرترین قشرهای اجتماعی نبودند وانقلاب آنها نیزناشی از درماندگی وفلاکت بیش ازحد ونتیجه نومیدی آنها نبوده، بلکه برعکس این انقلابات ازاحساس نارضایتی ، حالت انتظار وبی تابی، وهمچنین امید به آینده ، محرومیتها وخواسته ارضا نشده ، محدودیتها وفشارهای غیرقابل تحمل،ناشی می گردد. ۲) جوامع پیش از انقلابی ، منقلب از تضادهای شدید طبقاتی هستند ، ولی این طبقات محروم نیستند که علیه طبقه مرفه یا متمکن به مبارزه برمی خیزند . طبقات مطرود یا پایین ترین اقشار جامعه، ندرتا برضد اریستوکراسی دست به انقلاب می زنند، درصورتی که بین طبقاتی که به یکدیگر نزدیک اند مبارزه درمی گیرد واین مبارزه ، مبارزه ای است سخت وبه عنوان مثال بورژوازی بااریستوکراسی به مبارزه برمی خیزد وآن را واژگون می سازد. ۳) درتمام جوامع پیش از انقلاب روشنفکران به صورت مخالفین خطرناک هیئت حاکمه وطبقه مسلط وصاحبان وسایل تولید درمی آیند . این قشردونقش درمرحله پیش انقلابی به عهده دارند: یکی نقش انتقاد از رژیم حاکم ودیگری به عنوان مبشرین ومبلغین خط مشی وایدئولوژی انقلاب . برینتون دراین مورد اصطلاح جدایی یا متغییر مسیر نخبگان را به کار می برد وبه عقیده وی این یکی از عمومی ترین وبدیهی ترین پدیده های قبل از انقلاب است. ۴) شیرازه دولت ازهم گسیخته شده وسازمان دولتی به دلیل سهل انگاری یا بی لیاقتی وبی کفایتی ، یا به دلیل مشکلاتی که با آن روبه روست ، قدرت وتوان خود را ازدست می دهد. ۵) طبقه رهبران قدیمی ، یاحداقل بخشی از رهبران ، به دلیل زایل شدن فضایل وکیفیاتی که ضامن قدرت وتوان سنتی آنها بود، به تدریج اعتماد به خودرا ازدست می دهند ودراین ضمن اعتماد به حاکمیت (اتوریته ) رانیز ازدست داده ودیگر اساس وبنیانهای حاکمیت قدیمی خود را باز نمی شناسند . بخشی دیگر از رهبران هم به جنبش انقلابی می پیوندند. ۶) دولت درگیر مشکلات مالی بزرگی می گردد که درنهایت قادر به حل آنهانیست، زیرا فاقد سرمایه است ودارای اعتبار ضعیف وناچیزی است وتدابیری نیز که دولت یکی پس از دیگری بدانها متوسل می گردد، ثمربخش نبوده ونمی تواند منشا اثری باشد. ۷) درمقابل اولین جنبشهای توده ای مبتنی برنارضایتی واغتشاش ، دولت برای سرکوبی مردم به نیروهای امنیتی (ارتش وپلیس ) متوسل می گردد، ولی این عمل دولت هم اشتباه است زیرا دیگر نمی تواند این نیروها راکنترل کند. دخالت نیروهای خودرا ترک نموده وبه نیروهای انقلابی می پیوندند وآنها هم که باقی می مانند ، دارای شور وشوق وتوان روحی آنچنانی نیستند که قادر به دفاع ونگهداری از رژیم باشند. ● فرآیند آغازین دراکثر موارد طرح انقلابی ، لااقل ازنظر بسیاری از بازیگران ، ناگهان ویکباره عملی نمی گردد، بلکه برعکس به تدریج به صورت یک جریان متوالی درمقابل حوادث ظاهر شده وگسترش می یابد، درحالی که تنها شاید ازدید بعضی از رهبران است که وقوع انقلاب به صورت ناگهانی یا خیزش صورت می گیرد. غالبا انقلاب با حوادث کوچک وحتی بی اهمیت آغاز می شود. به عنوان نمونه می توان «انقلاب دانشجویی» دانشگاه برکلی رادرسال ۱۹۶۴ذکر نمود که باعث خلق الگو وبخشی از ایدئولوژی انقلابات آتی دانشجویی گردید. این انقلاب بامشاجره ای درارتباط با اشغال گوشه یک پیاده رو برای انجام تبلیغات سیاسی ، درهمجواری محوطه دانشگاه آغاز گردید . به علاوه هدفهای انقلابی همیشه ازقدم اول آشکار نیست : به عنوان مثال جنگ استقلال آمریکا ، درابتدا به منظور کسب استقلال صورت نگرفت، بلکه در آغاز به منظور دفاع از بینشی بود که مهاجرین ساکن درآمریکا ، از امپراطوری بریتانیا داشتند . درواقع درتمام انقلابات فکر انقلاب ، از مدتها قبل درعمل ودراذهان ایجاد گردیده ورفتار انقلابی به صورت بالقوه وناخود آگاه وجود داشته است . رفتار انقلابی از یکسری تصمیمات پی درپی طولانی واعمالی که ظاهرا درابتدا ارتباطی بین آنها وجود ندارد ونیز از انباشت تدریجی عداوتها ناشی می شود. حوادثی که باعث حرکت آغازین انقلاب می گردد، یا به عبارتی دیگر جرقه انقلاب راایجاد می کند، ممکن است با نتایجی که به بار می آورد همسنگ نباشد ویا به عبارت دیگر آنچه که درنهایت موجب تراکم وموجب چنین حوادثی می گردد، شرایط وزمینه های انفجار گونه ای است که از مدتها قبل برهم انباشته گردیده اند. ● ضدانقلاب ازطرف دیگر یک انقلاب درجریان تداوم خود ناگزیر گروه ضدانقلاب راهم به وجود می آورد . بدین ترتیب جامعه شناسی انقلاب لزوما یک جامعه شناسی ضدانقلاب را نیز به همراه خود خواهد داشت . ضدانقلاب ممکن است درآغاز جریان انقلاب ویاقبل از آن ظاهر شود. ضد انقلاب درقالب اختناق سعی می نماید که انقلاب را در نطفه خفه کند. واز راههای دیگری نظیر وعده و وعیددادن وقبول بخشی از برنامه انقلابی وتضمین انجام دادن تغییرات، سعی درنابودی انقلاب می کند. بدین ترتیب ضدانقلاب تحولی تدریجی را جایگزین انقلاب می نماید که به زغم وی موثر ازانقلاب است. ضدانقلاب درمقابل سمبولهای وتصورات ذهنی انقلابی با ایجاد سمبولها وتصاویر ذهنی مخالف به مقابل برمی خیزد، بدین ترتیب که انقلاب قریب الوقوع یادرجریان را خطرناک وخونین جلوه داده ، نتایج آن را شوم تلقی نموده وانقلابیون را تحت عناوین «خرابکاران» و«محرکین» ، «انقلابیون حرفه ای » یا «انقلابیون تخیلی » (ایده آلیست) واز این قبیل ... معرفی می نماید. دراینگونه موارد، سمبولیزم وطرز بیان ضد انقلاب، ضعیفتر وکم اثرتر از سمبولیزم وبیان انقلابیون نیست . از جانب دیگر نباید این تصور راکرد که ضدانقلاب منحصرا شامل حاکمیت موجود می گردد، زیرا اتفاق می افتد که ازبطن گروههایی که انقلاب را ایجاد کرده اند، به دنبال تفرقه های درونی ضدانقلاب پدید آید. دراین حالت جناح میانه رو از ترس اینکه مبادا افراطیون جریان انقلاب را به نفع خودمتغییر جهت دهند، حرکت ضد انقلابی آشکار یا نهانی را آغاز می کند. یا اینکه امکان دارد ضدانقلاب پس از یک انقلاب به وجود آید وسعی کند که اوضاع رابه حالت سابق بازگرداند . ضدانقلاب همچنین می تواند ناراضیان انقلاب ، یعنی کسانی را به دور خود جمع کند که روند انقلاب را ناتمام تلقی می کنند، بدین امید که این بار برای ادامه انقلاب که به نظر آنها راه قطع شده است ، کوشش نمایند. ● نظریه‌ای درباره انقلاب دیدیس مارکس و انگلس به دلیل این که کارگران چیزی جز زنجیرهایشان ندارند که از دست بدهند توصیه می‌کنند که همه ملت‌ها با هم متحد شوند. با این توصیه، که آن را حاصل ذهنیات جوانی مارکس و انگلس می‌دانند، موجزترین نظریه انقلاب ارائه شده است. اما این نظر معروف، که تباهی طبقه کارگر صنعتی سرانجام به ناامیدی و طغیان اجتناب‌ناپذیر می‌انجامد، تنها نکته‌ای نیست که مارکس اختراع کرده باشد. او حداقل در یک مقاله دیگر اندیشه ای کاملا مخالف را مطرح می‌کند. او توصیف می‌کند که تباهی فزاینده کارگران پیش شرط فراگیر طغیان نیست، بلکه بهبود شرایط اقتصادی کارگران که به رفاه روز افزون سرمایه‌داران نمی‌رسد و از این رو تنش اجتماعی ایجاد می‌کند، پیش شرط شورش است. فرض مسلم این است که اگر دستمزدها بطور قابل توجهی افزایش یابد سرمایه تولیدی به سرعت رشد می‌کند. رشد سریع سرمایه تولیدی رشد ثروت، تجمل گرایی، خواست‌های اجتماعی و بهره‌مندی‌های اجتماعی را در پی دارد. بنابراین، اگر چه بهره‌مندی‌های کارگران افزایش یافته است، اما خشنودی اجتماعی که از این بهره‌مندی ‌ها به دست می‌آورند کاهش یافته است؛ زیرا بر مبنای سطح کلی توسعه جامعه، سرمایه‌داران از بهره‌مندی‌هایی برخوردار می‌شوند که کارگران به آن دسترسی ندارند. خواست‌ها و لذت‌های ما از جامعه ناشی می‌شود، از این رو، آنها را با جامعه می‌سنجیم و بر مبنای هدف‌هایی که برای ارضای این لذت‌ها به کار می‌رود ارزیابی نمی‌کنیم. زیرا اینها از طبیعت اجتماعی است و ماهیتی نسبی دارد. تحلیل مارکس از اسن باور همیشگی او که تباهی موجب انقلاب می‌‌شود، نکته اصلی بحث الکسی دوتوکویل است که بررسی او درباره انقلاب فرانسه بیان شده است. توکویل پس از بررسی مفصل انحطاط اجتماعی در سده هفدهم و رشد پویا در سده هیجدهم به این نتیجه می‌رسد که: از این رو، فرانسویان دریافتند که به تناسب بهبودی که صورت گرفته، شرایط زندگی آنها تحمل ناپذیر شده است … انقلاب‌ها همیشه در اثر سقوط تدریجی از حالت بد به حالت بدتر شکل نمی‌گیرد. مردمی که با شکیبایی و تقریبا ناآگاهانه ستم طاقت فرسایی را تحمل کرده‌اند اغلب در لحظه‌اتی که احساس کنند فشار بر آنها کم شده است طغیان می‌کنند. نظام سیاسی‌ای که در اثر انقلاب سرنگون می‌شود معمولا همراه با بهبودی در زندگی مردمی است که درست پیش از انقلاب زندگی کرده‌اند ... بدبختی‌هایی که با شکیبایی تحمل می‌شوند، زمانی که راه فراری برای آنها مطرح می‌شود، دیگر آن بدبختی‌ها که اجتناب ناپذیر به نظر می‌رسیدند تحمل ناپذیر می‌شوند. هنگامی امکان روی دادن انقلاب بیشتر می‌شود که پس از یک دوره طولانی توسعه اقتصادی و اجتماعی عینی برگشت ناگهانی و کوتاه مدتی روی دهد. مهم ترین تاثیری که طی دوره پیشرفت بر ذهن مردم جامعه معینی برجامی‌ماند، انتظار تداوم امکان نیازهاست ـ که رو به افزایش است ـ و در دوره بعدی که واقعیت آشکار با واقعیت پیش بینی شده فاصله می‌گیرد. حالت ذهنی نگرانی و ناکامی به وجود می‌آید. اهمیت حالت واقعی توسـعه اقتصادی ـ اجتماعی کمتر اغز این انتظار است که تداوم پیشرفت گذشته ـ که اکنون متوقف شده است ـ می تواند و باید در آینده هم ادامه یابد. ثبات یا بی‌ثباتی سیاسی در نهایت به حالت ذهنی، یا حال و هوای مردم یک جامعه بستگی دارد. افراد راضی یا بی تفاوت که از نظر کالا، پایگاه اجتماعی و قدرت فقیرند، ممکن است از نظر سیاسی آرام بمانند و طرف مقابل آنها شورش کند، به همان نسبت و شاید هم بیشتر احتمال دارد تنگدستان ناراضی طغیان کنند و راضی با انقلاب مخالفت نمایند. در مقایسه با تامین محسوس و «مناسب» یا «نامناسب» غذا، برابری و آزادی بیشتر حالت نارضایتی ذهنی است که موجب انقلاب می‌شود. چرا هنگامی که جامعه‌ای دچار فقر و تنگدستی است، انقلاب رخ نمی‌دهد. یادآوری می‌کنیم، توکویل می‌گوید بدبختی‌هایی که اجتناب ناپذیر می‌نماید، با شکیبایی تحمل می‌شوند. نکته این است که در حالت‌های فوق‌العاده دشوار مردم این بدیختی‌ها را تحمل می‌کنند، زیرا آنها نیروی جسمی و ذهنی خود را به طور کلی صرف زنده ماندن می‌کنند. چنان که زاوداکسی و لازارسفلد می‌گویند، در کشورهای صنعتی مشغله ذهنی برای ماندن فیزیکی نیرویی است که با اصل اجتماع ـ معنایی و وفاق با عمل سیاسی مشترک که برای برانگیختن حالت انقلابی ذهن لازم است، به شدت در تضاد است. کسانی که با تحمل فقر نگران تنهایی خود یا خانواده‌شان هستند و در بدترین حالت انزوا و نومیدی به سر می‌برند، امکان انقلابی شدن آنها کم است. هنگامی که افراد بر سر دو راهی پاره کردن زنجیر یا زنده ماندن قرار دارند، بیشتر ترجیح می‌دهند که زنجیر را همچنان حفظ کنند و این حقیقتی است که از دید مارکس دور مانده است. زمانی زنجیرها پاره خواهد شد که احتمال از دست دادن زندگی کم باشد، و این وضعیتی است که مردم در آستانه طغیان قرار می‌گیرند. عامل قطعی و اصلی ترس مبهم و ویژه‌ای است که طی دوران طولانی پیشرفت به وجود می‌آید و در زمان کوتاهی به سرعت از بین می‌رود. اگر فرصت مستمر برای ارضای نیازهای همیشگی وجود داشته باشد، این ترس ایجاد نمی‌شود. هنگامی که حکومت وقت این فرصت‌ها را سرکوب کند یا متهم به سرکوبی آنها باشد چنین ترسی به وجود می‌آید.
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/30799
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید