امروز دوشنبه 19 شهریور 1403

Monday 09 September 2024

تجدید نظر در نخستین اشغال


1401/08/01
کد خبر : 31030
دسته بندی : ثبت نشده
تعداد بازدید : 9 نفر
با فرارسیدن سال نو که عقربه زمان از پایان دوره زمامداری دولت بوش خبر می دهد به طور طبیعی محور مشاجره های سیاسی در آمریکا و دیگر پایتخت های غربی به سمت دو موضوع مهم چرخیده است دو موضوعی که در واقع پروژه های اصلی سیاست خارجی دولت بوش و طیف نومحافظه کاران در ۷ سال پس از ۱۱ سپتامبر بوده اند. در همین آغاز سال نو مسئله اصلی دو جلسه نمادینی که در بخارست اروپا با حضور سران ناتو و در سنای آمریکا با شرکت ژنرال پترائوس و رایان کراکربرپا شد این بود که چگونه این پروژه های توانفرسایی که تیم بوش گشود را به پایان رسانند. در گزارش کراکر - پترائوس مسئله نحوه خروج از باتلاق عراق محور اصلی نزاع جناح های سیاسی آمریکا شد و در اجلاس بخارست سران ناتو گرچه به دلیل اوضاع حساس جبهه جنگ از به زبان آوردن واژه «خروج از بحران» امتناع کردند اما هدف ذاتی اجلاس این بود که راهی برای برون رفت از باتلاق این بحران پیدا کند. از میان این دو موضوع درست است که در نگاه ما ایرانی ها، قضیه عراق اهمیتی افزون تر دارد اما به باور بسیاری از ناظران به لحاظ تأثیرات جهانی و منطقه ای ضربات شکست ناتو در افغانستان بسی عمیق تر و افزونتر از شکست بوش در افغانستان خواهد بود. یک علت ساده آن این است که در غائله افغانستان پای ۲۶ کشور غرب درمیان است اما بحران عراق تنها دامن آمریکا وانگلیس را گرفته است. علت دوم آن به موقعیت دشمنان آمریکا و غرب در دو جبهه مربوط می شود. اگر براین باوریم که حریف اصلی آمریکا در دو جنگ، القاعده و طایفه شبه نظامیان سلفی بوده اند پایگاه و ستاد مرکزی این جریان امروز در افغانستان و پاکستان واقع است و جنگجویانی هم که به عراق گسیل شدند بیش از همه از سمت مناطق جنوب آسیا پشتیبانی شده اند. این مقدمه را گفتیم تا این بحث روشن تر شود که تصمیم های اجلاس اخیر ناتو در باره افغانستان برای موقعیت جهانی آمریکا و شرکای اروپایی اش تأثیری بیشتر از گزارش پترائوس دارد. متأسفانه جنجال ناشی از بحث عضویت اوکراین و گرجستان در ناتو و صف بندی دیپلمات های آمریکا و روسیه حول این ماجرا مانع از آن شد که مباحث و مشاجرات سران ناتو پیرامون افغانستان به طور کامل انعکاس پیدا کند. هر اندازه اجلاس سنای آمریکا پیرامون جنگ عراق و گزارش پترائوس بدون جمعبندی و تصمیم مشخص پایان یافت اما اجلاس سران ناتو در بخارست راهبردی جدید برای جنگ افغانستان ارائه کرد که به تعبیر یک تحلیلگر فرانسوی «آخرین پله مشارکت اروپا» در غائله افغانستان به حساب می آید. گذشت زمان این واقعیت را آشکار خواهد ساخت که در صورتی که ارتش ۴۰ هزار نفری آمریکا پس از افزودن نیروهای تازه نفس ناتو که اغلب از مقصد برلین و پاریس به شرق و جنوب شرق افغانستان عزیمت یافته اند ناکام بماند ناتو دیگر هیچ آلترناتیو و راه دیگری برای برون رفت از این فاجعه در دست نخواهد داشت. آنها که از عمق تأثیر بحران افغانستان بر سرنوشت آینده ناتو خبر دارند معتقدند که بازی نهایی برسر موقعیت جهانی آمریکا نه در شرق اروپا یا خاور نزدیک بلکه در امتداد مرزهای راز آلود افغانستان و پاکستان رقم خواهد خورد یعنی همان جایی که آشیانه امن شبکه جنگجویان ضد آمریکا از ۱۱ سپتامبر تاکنون بوده است. در اجلاس بخارست برای نخستین بار پرونده ناکامی ۶ ساله ارتش پرتعداد ناتو گشوده شد و نمایندگان دولت های اروپایی حاضر در این نشست با زبانی صریح ضعف و اشتباهات فرماندهی ناتو و ارتش آمریکا در این جنگ را بیان کردند. البته این بحث و جدل بر سر نحوه مدیریت جنگ پیش از اجلاس میان رابرت گیتس رئیس پنتاگون با طرف های اروپایی درگرفته بود. طرف های اروپایی به این اعتراض رسای افکار عمومی گوش سپرده بودند که استراتژی جنگی بوش در این نقطه به بن بست رسیده و راهی جز فراخوانی سربازان از میادین نبرد نیست. اروپایی ها این نارضایتی خویش را به یک باره در برهه ای که قرار بود ناتو در باره تمدید حضور نظامیانش در افغانستان تصمیم بگیرد علنی کردند. نتیجه آن شد که کاخ سفید همزمان با خبر ناکامی در عراق با شوکی بزرگ در صحنه افغانستان روبه رو شد. به این صورت آمریکا و اروپا کل زمستان سال گذشته و ماه های منتهی به اجلاس بخارست را در جدال لفظی برسر بحران افغانستان سپری کردند. رابرت گیتس در مقام تصمیم گیر اصلی ماجرا، بی میلی اروپایی ها در همراهی با جنگ افغانستان را با شدید ترین تهدید پاسخ داد او حتی به طرف های آلمانی و فرانسوی این پیام را مخابره کرد که در صورت ترک صحنه جنگ باید در انتظار تکرار فاجعه ۱۱ مارس مادرید و بمب گذاری ژوئیه لندن باشند. اجلاس بخارست بر بستر چنین شکاف عمیقی برپا شد که می رفت تا ارتش ناکام ناتو را از درون نیز با یک بحران سیاسی روبه رو سازد. تصمیم هایی که در این اجلاس برای افغانستان گرفته شد در واقع حرکتی در جهت تعدیل و تلطیف این اختلاف بود. از ظاهر تصمیم های اجلاس این گونه برمی آید که سران ۲۶ کشور حاضر در آن به خواسته طرف آمریکایی که همانا اعزام نیروهای جدید به صحنه جنگ است تمکین کرده اند(آلمان و فرانسه هر کدام ۳ هزار نیروی جدید می فرستند) اما با تأمل در متن و فحوای این تصمیم ها روشن می شود که اجلاس بخارست به یک تجدید نظر جدی در اصول استراتژی جنگی بوش در افغانستان دست زده است و مصوبات این نشست در صورتی که در صحنه عمل به اجرا در آید می تواند افغانستان را از مسیر سیاست یکجانبه گرایی که نومحافظه کاران ترسیم کرده بودند خارج سازد. برهمین اساس اروپایی های حاضر در اجلاس از آن جمله وزیران دفاع آلمان و فرانسه معتقدند که نگاه جدید ناتو به افغانستان که بخارست پایه آن را گذاشت رنگی از عقلانیت و واقع بینی دارد و ماهیتاً متفاوت از راهبردی است که بوش دراین شش سال دنبال کرده است. راهبرد جدید ناتو عنوان «امنیت مرتبط» به خود گرفته است. این راهبرد از آن جهت «واقع گرایانه» خوانده شده که ۲محور از مطالبات مهم افغان ها را که در طول این ۶سال از سوی فرماندهی آمریکا نادیده گرفته می شد لحاظ نموده است. این ۲فاکتور از قرار زیراند: فاکتور اول که در راهبرد «امنیت مرتبط» مورد توجه قرار گرفته است پیوند وضع وخیم اقتصاد افغانستان با پدیده جنگ و نزاع است و این که مقدمه واجب هر سیاستی برای گشودن گره کور ناامنی در این کشور این است که برای پدیده مهلک فقر چاره جویی شود. در اجلاس بخارست برای نخستین بار اعضا متعهد شدند که به موازات جنگ، پروسه سازندگی و بهبود وضع معیشت این کشور را پیش ببرند. تصمیم های اجلاس اخیر از جهت دیگر عمل به تعهداتی است که سال ۲۰۰۱ آمریکا وعده آن را به افغان ها داده بود اما به بهانه های گوناگون ۶ سال معلق ماند. فاکتور دوم این راهبرد جدید ناتو به بازسازی ارتش بومی افغانستان برمی گردد. این بند نیز از نخستین مطالبات مردم افغان بود که در این مدت هیچ گاه جامه عمل نپوشید. جوزف یونگ در توصیف این بخش از تصمیم اجلاس بخارست می گوید: ما کاملاً در این زمینه به قطعیت رسیدیم که افغانستان باید خودش، مسئولیت تأمین امنیت داخلی را بر عهده گیرد و در این راستا ما تشکیل گروهی ۸۰هزار نفری از سربازان آموزش دیده افغان را خواستار شدیم و تلاش های خود برای تحقق این مسئله را سه برابر خواهیم کرد. علاوه بر این، ما به گروهی از افسران پلیس آموزش دیده در این کشور (افغانستان ) نیازمندیم. دلیل خرسندی دولت افغانستان از اجلاس اخیر به همین مصوبه برمی گردد که اجلاس بخارست برای نخستین بارآمریکا و شرکایش را ملکف ساخت تا امر حیاتی تشکیل و تجهیز ارتش و پلیس بومی افغانستان را جدی بگیرند. تصمیم اجلاس بخارست در واقع خواسته طیف اروپایی های حاضر در ناتو بود که از ابتدا با این منطق سیاست بوش را به چالش می کشیدند که وظیفه اول خویش را که کمک به دولت سازی در کابل بود کنار نهاد و دولت کرزای را در برابر شورشیان دست خالی رها کرد. اظهارات اره مورن وزیردفاع فرانسه در توضیح این تصمیم اجلاس بخارست گویای این اختلاف نگرش میان اروپا و آمریکا است او می گوید مسئله اول افغانستان سازی است و افغانستان سازی نیز این است که ما به این کشور کمک کنیم تا ارتش خود و نهادهای مدنی و اجتماعی خود را بازسازی کند و به تدریج امور خود را از اوضاع امنیتی گرفته تا اجتماعی و اقتصادی در دست گیرد. البته این فقط دولت نوین کرزای نبود که پس از استقرار در کشور تازه آزاد شده افغانستان با فقدان از نخستین اهرم قدرت یعنی ارتش ملی و نظام مقتدر پلیسی روبه رو شد. به موازات او دولت نوپای عراق نیز دقیقاً با همین مشکل فقدان اقتدار امنیتی دست به گریبان شد و این معضل در دولت سرچشمه ای و احد داشت و آن این که اراده سیاسی آمریکا در برهه تأسیس و شکل گیری حکومت های انتقالی در خاورمیانه براین قرار گرفت که امور نظامی و امنیتی را در انحصار بگیرد. اجلاس بخارست در اصلاح این اندیشه نومحافظه کاران کاخ سفید در واقع بر این گفته منتقدان جنگ عراق و افغانستان مهر تأیید نهاد که چنان که جامعه بین المللی ۵ سال پیش به جای دخالت و اشغال مستقیم ارتش آمریکا راه ارتش سازی بومی را در کابل و بغداد پی می گرفت چه بسا شهروندان عراق و افغان امروز این گونه درچنگ تروریسم لجام گسیخته گرفتار نمی ماندند. البته بیان این فرضیه، بدون لحاظ کردن اهداف اشغال افغانستان و عراق از سوی غربی هاست.
گالری تصاویر

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/article/show/31030
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات
جدیدترین اخبار ها
بروزترین اخبار ها
مطالب مرتبط

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید