پس از فراهم آوردن وسايل عروسي، پدر داماد با چند تن از پيرمردان خويشاوند خود براى ”خَرج‌بُري“ که تعيين مِهر و هزينه عقد و عروسى است به خانه پدر عروس مى‌روند. پس از کمى صحبت و گفتگوهاى گوناگون پدر داماد سخن را به ”خَرج‌بُري“ مى‌کشد و مى‌گويد: ”من فلان قدر مِهر، دو چراغ گردسوز، يک آينه و قرآن“ پيشنهاد مى‌کنم.


مقدار مِهر بستگى به توانگرى پدر داماد و خود داماد دارد. اگر آنها ثروتمند باشند پدر عروس از آنچه که پدر داماد قرار گذاشته را نپذيرد. يکى از پيرمردها ميانجى مى‌شود و با افزودن مهر و مقدار هزينه باعث توافق آنها مى‌گردد. گاهى ضمن خرج‌برى به سبب موافقت نکردن دو طرف کار به گفتگوهاى تند و تيز مى‌کشد و حتى عروسى و زناشوئى به‌هم مى‌خورد.


پس از اينکه دو طرف با يکديگر توافق کردند يکى از پيرمردها پيشنهاد هزينه عروسى را مى‌کند و به پدر داماد مى‌گويد: ”براى روز عقد دو رى برنج، يک گوسفند، يک مَن روغن، بيست تومان پول نقد، دو من قند و پنج سير چاى به خانه عروس بفرستيد“.