یک سال سیاه برای خلیج فارس
سال ۱۸۲۰ (۱۱۹۹ هجری شمسی) یک روز سیاه برای بومیان خلیج فارس بود آنها در شرایطی بسیار سخت و دشوار و در حالی که تمام دارایی های خود را از دست داده بودند مجبور شدند پای میز مذاکره بنشینند و قراردادی با انگلیسی ها امضا کنند که خسارت محض بود. اسم این قرارداد هم «قرارداد صلح عمومی» گذاشته شد در حالی که ابدا صلحی در کار نبود.
امروز می خواهیم درباره یک اتفاق بنویسیم که باعث شد انگلیسی ها پیچ های تخت تسلط خود در خلیج فارس را سفت و محکم کنند آنها با سلسله اقداماتی که در نهایت به قرارداد صلح عمومی منجر شد انحصار تجارت کشتیرانی در خلیج فارس را تا مدت های مدید در دست گرفتند و همچنین با نوعی کشورسازی در جنوب به آشفتگی حاکمیت در خلیج فارس دامن زدند.
اما بیایید به آن روزهای خلیج فارس نگاهی بیندازیم و همین طور ببینیم که در دنیای آن روز چه خبر بود. اما لازم است قبل از آن به واقعه ای بپردازیم که به صورت غیرمستقیم تاثیر زیادی در داستانی که تعریف خواهیم کرد گذاشت.
ناپلئون بناپارت در سودای تصرف کل اروپا
در هزاران کیلومتر دورتر از ایران و خلیج فارس جوانی در فرانسه به قدرت رسیده بود به نام ناپلئون بناپارت که سودای جنگ طلبی و اقتدارجویی او باعث شد که مقدمات جنگ با سایر کشورهای اروپایی را فراهم کند. او در سال ۱۸۰۵ میلادی به کشورهای اروپایی اعلام جنگ داد. یکی از این کشورها روسیه بود.
جنگ های ایران و روسیه بر سر قفقاز
ایران و روسیه در آن زمان با یک نزاع دیرینه روبرو بودند و محل نزاع هم گرجستان و منطقه قفقاز بود که هر دو کشور می خواستند به نوعی مالکیت خود بر آن را تثبیت کنند. آقامحمد خان در دوره پادشاهی خود یک بار به ۱۷۹۵ به گرجستان لشکر کشیده بود و روس ها ضربه سختی از آن جنگ خورده بودند در نتیجه یک تنش بزرگی میان دو کشور بوجود آمد با قتل آقا محمد خان در سال ۱۷۹۷ و به قدرت رسیدن فتحعلی شاه این نزاع ادامه یافت تا در تاریخ ۱۸۰۳ جنگ های جدیدی بین ایران و روسیه در گرفت و سودای روسیه برای رسیدن به آب های آزاد خلیج فارس بود که هرگز محقق نشد.
ناپلئون در برابر روسیه
روس ها در خلال جنگ با ایران با یک تهدید بزرگ در اروپا روبرو بودند و آن هم به قدرت رسیدن ناپلئون بناپارت در فرانسه بود او می خواست تمام اروپا را فتح کند و به همین دلیل در سال ۱۸۱۲ به روسیه حمله کرد و در جنگی به نام نبرد بوردونیو با وجود این که روس ها را شکست داد اما متحمل خسارات فراوانی شد و همین خسارت ها هم باعث تحلیل نیروی ناپلئون و ناتوانی از پیروزی در جنگ های بعدی شد.
اما نزاع بناپارت با اروپا که روسیه هم جزو آنها بود، باعث شد که او برای تحت فشار قراردادن روس ها به ایران که با روسیه در مرزهای جنوبی در جدال بود، پیشنهاد قرارداد نظامی بدهد.
قرارداد بناپارت با ایران برای مقابله با روسیه
این قرارداد در تاریخ معروف به «فین کنشتاین» است که نام یک کاخ در لهستان است که این قرارداد بین نمایندگان ایران و بناپارت آنجا در تاریخ ۴ می ۱۸۰۷ (۱۳ اردیبهشت ۱۱۸۶) امضا شد.
بر اساس این قرارداد، قرار بود فرانسوی ها در ازای اخراج انگلیسی ها از ایران ، حق حاکمیت ایران بر گرجستان را به رسمیت بشناسند و به ارتش ایران نیز جنگ های مدرن را آموزش دهند. این پیشنهاد برای ایران بسیار جذاب بود و میتوانست به ارتش ایران در برابر روس ها نظام و اقتدار بیشتری بدهد.
دود شدن فین کن اشتاین با تیلسیت
اما این قرارداد از آنجا که منشاء آن جنگ بزرگتری بود که ناپلئون بناپارت با اروپایی ها داشت و تب تند این جنگ با نبرد بوردونیو به صورت موقت فروکش کرد و فرانسوی ها در قرارداد تیلسیت با روسیه قراردادی امضا کردند و بر مبنای آن قراردادهای نظامی فرانسه با ایران و عثمانی لغو گردید و در این میان سر ایران بی کلاه ماند.
ناپلئون یک بار دیگر هم با اروپا در افتاد و این بار در جنگ واترلو در سال ۱۸۱۵ شکست خورد و برای همیشه از صفحه سیاست اروپا حذف گردید.
قراردادهای گلستان و ترکمنستان
تقریبا مقارن با همین اتفاقا سلسله جنگ های ایران و روسیه هم با دو قرارداد گلستان و ترکمن چای فیصله پیدا کرد اما همان طور که گفتیم روس ها سودای رسیدن به خلیج فارس را داشتند و از هر فرصتی برای دست اندازی به خاک ایران استفاده می کرد و انگلیسی ها هم این را می دانستند.
نگرانی های انگلیس درباره خلیج فارس
حالا برگردیم به داستان خودمان در خلیج فارس. انگلیسی ها مقارن با اتفاقاتی که در اروپا در جریان بود و جهت حفظ حریم کمپانی هند شرقی و جلوگیری از توسعه طلبی ناپلئون بناپارت تصمیم گرفته بودند که خلیج فارس را مال خود کنند بر همین اساس هم یک برنامه جامع را اجرا کردند که در انتها به قرارداد صلح عمومی در سال ۱۸۲۰ منجر شد. البته آنها از یک تهدید بزرگ دیگری می ترسیدند و آن هم تهدید روسیه علیه ایران بود آنها می دانستند که اگر پای روسیه از سرزمین های شمالی به خلیج فارس باز شود نه خلیج فارس برای انگلیسی ها امنیت خواهد داشت و نه مسیر تجارتی که روسیه برای کمپانی هند شرقی ترسیم کرده بود. پس یکی از اهداف خود را امن کردن خلیج فارس تعیین کردند. در خلیج فارس آن زمان چه خبری بود؟
رقبای محلی انگلیس در خلیج فارس
در اوائل قرن نوزدهم میلادی در خلیج فارس گروه هایی از بومیان دو سوی این شاخ آب، شکل گرفته بودند و تجارت دریایی عظیمی را به راه انداخته بودند یکی از این گروه های بزرگ معروف به قواسم بود. گفته می شود آنها در ابتدای قرن نوزدهم بیش از ۶۰۰ کشتی بزرگ و نزدیک به ۷۰۰ کشتی کوچک با حدود ۱۹ هزار نیرو داشتند. قواسیم در بندر لنگه و راس الخیمه و شارجه و راس مسندم فعالیت می کردند و بزرگترین نیروی کشتی رانی خلیج فارس را تشکیل میدادند.
سیاست راهزن سازی از قواسم
انگلیسی ها با هدف از بین بردن نیروی دریایی قواسیم در ابتدا تلاش کرد این گروه را دزد دریایی معرفی کنند در سال های ابتدایی قرن نوزدهم گزارش های متعددی از انگلیسی با عنوان دزدی دریایی قواسیم منتشر شد در حالی که تردیدهای فراوانی درباره این موضوع وجود دارد.
از بین رفتن قواسم
انگلیسی ها با تهدید و فشار امام مسقط (از حکام محلی ساکن مسقط عمان که برخی بنادر ایران را هم در اجاره خود داشت) را با خود همراه کردند و به کمک آنها در سال ۱۸۱۸ با ناوهای جنگی خود به کشتی های قواسم و بنادر آنها حمله کردند و بعد از یک سال جنگ و خونریزی حدود ده هزار نفر از نیروهای قواسیم را کشتند و کشتی های بجا مانده از این نیرو را میان خود و امام مسقط تقسیم کردند. قواسم هم که دیگر نیرویی نداشت چاره ای جز تسلیم ندید و قرارداد صلح عمومی را امضا کرد.
تسلط بر خلیج فارس
بعد از این تاریخ انگلستان تبدیل به قدرت مسلط تجاری و دریایی در خاورمیانه شد. از نکات جالب این قرارداد این بود که انگلستان برای شیخ نشین های جنوب خلیج فارس که صرفا قبائلی ساکن در جنوب بودند یک پرچم واحد طراحی کرد و از آنها خواست با آن پرچم در خلیج فارس تردد کنند. بعدها این شیخ نشین ها تبدیل به کشوری به نام امارات شدند.
قرارداد یا کشور سازی !!
انگیس در قرارداد خود از شیخ نشین های جنوب خلیج فارس خواسته بود که باهم نزاع نکنند و اگر نزاعی هم در گرفت حق خود می داند که مداخله کند این بند قرارداد به نوعی قیومیت انگلیس بر این شیخ نشین ها را تثبیت کرد. در کل این قرارداد آغاز استیلای انگلستان بر خلیج فارس بود که تا دهه ها ادامه داشت.
دو غایب بزرگ در حوادث خلیج فارس
در همه این اتفاقات ایران و عثمانی دو غایب بزرگ در خلیج فارس بودند و غیب این دو قدرت اصلی باعث شد که انگلیسی ها بتوانند به راحتی برنامه های خود را در خلیج فارس پیاده کنند.
ایران درگیر در مرزهای شمالی بود و پادشاهی هم که در ایران حکومت می کرد فتحعلی شاه بود که در تاریخ ایران به بی عرضگی و ناتوانی شناخته می شود و همین باعث شد که انگلیسی ها به راحتی و بدون هیچ دردسری اهداف خود در خلیج فارس را دنبال کنند و حتی دایره سیطره خود بر بنادر ایران و حتی شهرهای جنوبی با کمک خاندان های محلی و خریدن برخی روسای قبائل گسترش دهند.
ویکی تماس ـ اکبر بیاتی