حسین پناهی دژکوه در ۶ شهریور ۱۳۳۵ در روستای دژکوه واقع در حوالی شهر سوق از توابع شهرستان کهگیلویه در استان کهگیلویه و بویراحمد متولد شد. پدرش علیپناه و مادرش ماهکنیز نام داشت. وی پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل علوم دینی به شهر قم رفت و در حجرهای در مدرسهٔ علوم دینی آیتالله گلپایگانی در قم ساکن و مشغول به تحصیل شد.
وی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامههای خودش ساخت؛ با پخش نمایش دو مرغابی در مه از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی میکرد، خوش درخشید و با پخش نمایشهای تلویزیونی دیگرش طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت. نمایشهای دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، او یکی از نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.
حسین پناهی به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش میبارید و طنز تلخ، بازیگر نقشهای خاص بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعر بود؛ و این شاعرانگی در ذرهذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشر شد. این مجموعهٔ شعر تاکنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ و به شش زبان زندهٔ دنیا ترجمه شدهاست.
فرزندان حسین پناهی
حسین پناهی دارای سه فرزند به نامهای لیلا، آنا و سینا پناهی است.
درگذشت حسین پناهی
در مرداد ۱۳۸۳ صدای پای مرگ در خانه حسین پیچید و آنگونه که خودش میگفت:
پابرهنه با قافله به نامعلوم میروم،
با پاهای کودکی ام، عطر برگهها،
مسحور سایه کوه، که میبرد با خود رنگ و نور را.
پولک پای مرغ، کفش نو، کیف نو و جهان هراسناک کهنه،
آه سوزناک سگ،
سالهای سال است که به دنبال تو میدوم،
پروانه زرد، و تو از شاخه روز به شاخه شب می پری
و همچنان…
پیکر بی جان حسین پناهی چند روز پس از فوت پیدا شد طبق گزارش پزشک قانونی تاریخ درگذشت وی ۱۴ مرداد ۱۳۸۳، در سن ۴۸ سالگی بر اثر ایست قلبی بود. پناهی به وصیت خود نزدیک مادرش و در قبرستان شهر سوق (واقع در استان کهگیلویه و بویر احمد) به خاک سپرده شد.
سینما
۱۳۶۵ گذرگاه
۱۳۶۵ گال
۱۳۶۵ تیرباران
۱۳۶۷ هی جو
۱۳۶۷ نار و نی
۱۳۶۷ در مسیر تندباد
۱۳۶۷ ارثیه
۱۳۶۸ راز کوکب
۱۳۶۹ مهاجران
۱۳۶۹ چاووش
۱۳۶۹ سایه خیال
۱۳۷۰ اوینار
۱۳۷۱ هنرپیشه
۱۳۷۱ مرد ناتمام
۱۳۷۳ روز واقعه
۱۳۷۳ آرزوی بزرگ
۱۳۷۷ قصههای کیش
۱۳۷۷ بلوغ
۱۳۷۹ مریم مقدس
۱۳۸۲ بابا عزیز
تلویزیون
۱۳۸۶ روزگار قریب، بازیگر
۱۳۸۱ فرمان، بازیگر
۱۳۸۱ شبکه، بازیگر
۱۳۸۰–۱۳۸۱، آواز مه بازیگر
۱۳۸۰ روزهای آرزو، بازیگر
۱۳۸۰ تصمیم نهایی، بازیگر
۱۳۷۹ خندان، بازیگر
۱۳۷۹ همسایهها، بازیگر
۱۳۷۹ یحیی و گلابتون، بازیگر
۱۳۷۹ آبدارشاه، بازیگر
۱۳۷۸ مادر، بازیگر
۱۳۷۸ ثقةالاسلام تبریزی (۱۲ روز از تاریخ مشروطه)، بازیگر
۱۳۷۸ امام علی، بازیگر و مشاور فیلمنامه
۱۳۷۵–۱۳۷۸ آژانس دوستی، بازیگر
۱۳۷۴–۱۳۷۵ دزدان مادربزرگ، بازیگر
۱۳۷۴ آشپزباشی و قبله عالم، بازیگر
۱۳۷۴ بیبییون، بازیگر، نویسنده و کارگردان
۱۳۷۴ شلیک نهایی، بازیگر
۱۳۶۷–۱۳۷۳ شاخهٔ طوبی، بازیگر
۱۳۷۰–۱۳۷۱ روزی روزگاری، بازیگر
۱۳۷۰ مثل یک لبخند، بازیگر
۱۳۶۷–۱۳۶۹ هشت بهشت، بازیگر
۱۳۶۷–۱۳۶۹ رعنا، بازیگر
۱۳۶۷ گالشهای مادربزرگ، بازیگر
۱۳۶۳–۱۳۶۶ کوچک جنگلی، بازیگر
۱۳۶۶ تلهتئاتر «ماجراهای رونالد و مادرش»، نویسنده و کارگردان هنری
۱۳۶۶ گلدانها و آفتاب، نویسنده و کارگردان هنری
۱۳۶۶ گرگه، ا بازیگر
۱۳۶۵ تلهتئاتر «به سبک آمریکایی»، بازیگر
۱۳۶۵ تلهتئاتر «دو مرغابی در مه»، بازیگر و نویسنده
۱۳۶۴ تلهتئاتر «آسانسور»، بازیگر
۱۳۶۴ تلهفیلم «قهرمان کیه»، بازیگر
۱۳۶۳ محله بهداشت، بازیگر
۱۳۶۳ تلهتئاتر «با یک گل بهار»، کارگردان هنری
۱۳۶۳ تلهتئاتر «سایه خیال»، بازیگر
۱۳۶۲–۱۳۶۳ تلهتئاتر «گوش بزرگ دیوار»، بازیگر و نویسنده
۱۳۶۲ طبل توخالی، بازیگر
۱۳۶۱ تلهتئاتر «ایوان مدائن»، بازیگر
۱۳۶۱ تلهتئاتر «عید شما مبارک»، بازیگر
۱۳۶۱ خوابگردها، کارگردان
۱۳۶۱ محله برو بیا، بازیگر
۱۳۶۰ نهضت سوادآموزی، بازیگر
تلهتئاتر
چیزی شبیه زندگی من
دو مرغابی در مه
گوش بزرگ دیوار
خوابگردها
آسانسور
به سبک آمریکایی
ماجراهای رونالد و مادرش
سرودی برای مادران
کتابها
نامههایی به آنا
به وقت گرینویچ
افلاطون کنار بخاری
سالهاست که مردهام
ستارهها
کابوسهای روسی
نمیدانمها
من و نازی
من و نازی (۲)
جهان زیر سیگاری من است
نوید یک روزبلند نورانی
نامههایی به آنا ۲
خروسها و ساعتها
دو مرغابی در مه
راه با رفیق
چیزی شبیه زندگی
بی بی یون
سرودی برای مادران
بیشتر بخوانید:
فریدون مشیری، شاعر نام آشنای ایرانی
هيچ وقت
هيچ وقت نقاشِ خوبی نخواهم شد
امشب «دلی» کشيدم
شبيهِ نيمۀ سيبی
که به خاطرِ لرزشِ دستانم
در زيرِ آواری از رنگ ها
ناپديد ماند.
به ساعت نگاه می كنم:
حدود سه نصفه شب است
چشم می بندم تا مبادا چشمانت را از ياد برده باشم
و طبق عادت كنار پنجره می روم
سوسوی چند چراغ مهربان
وسايه های كشدار شبگردانه خميده
و خاكستری گسترده بر حاشيه ها
و صدای هيجان انگيز چند سگ
و بانگ آسمانی چند خروس
از شوق به هوا می پرم چون كودكی ام
و خوشحال كه هنوز
معمای سبز رودخانه از دور
برايم حل نشده است
آری!
از شوق به هوا می پرم
و خوب می دانم
سالهاست كه مرده ام
سنگ اندیشه به افلاک مزن دیوانه
چونکه انسانی و از تیره سرتاسانی
زهره گوید که شعور همه آفاقی تو
مور داند که تو بر حافظه اش حیرانی
در ره عشق دهی هم سر و هم سامان را
چون به معشوقه رسی بی سر و بی سامانی
راز در دیده نهان داری و باز از پی راز
کشتی دیده به طوفان خطر میرانی
مست از هندسه ی روشن خویشی مستی
پشت در آینه در آینه سرگردانی
بس کن ای دل که در این بزم خرابات شعور
هر کس از شعر تو دارد به بغل دیوانی
لب به اسرار فروبند و میندیش به راز
ور نه از قافله مور و ملخ درمانی
شاعری که اندره مالرو بود
آزاد، جسور، شاد
آن سان که کودکی یتیم در اولین روز مرگ پدرش
گل باران بوسه و سلام و دلداری می شود!
در اولین دیدار
با کلام تو این خواب ها را تعبیر شده خواهم یافت!
با گرما و خیال
یا سرما و عشق
پیش کش آن که عطرش ملکه ی همه عطرهاست
یک لبخند
دو تار مو
وسه سلام
این چنین جهان در چشمان کهنه ام تازه می شود
در نور باران گور ساده ام
خبرگزاری ایمنا
21 آبان 1403
21 آبان 1403
22 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
28 آبان 1403
28 آبان 1403
28 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
25 آبان 1403
25 آبان 1403
09 آبان 1403
26 آبان 1403
26 آبان 1403
26 آبان 1403
مشاهده بیشتر
01 آذر 1403
04 آذر 1403
04 آذر 1403
04 آذر 1403
07 آذر 1403
11 آذر 1403
20 آذر 1403
20 آذر 1403
21 آذر 1403
11 آذر 1403
19 آذر 1403
19 آذر 1403
22 آذر 1403
22 آذر 1403
19 آبان 1403
20 آبان 1403
20 آبان 1403
20 آبان 1403