امروز سه‌شنبه 04 دی 1403

Tuesday 24 December 2024

آوار اشک / نصرت رحمانی


1401/07/27
کد خبر : 23501
دسته بندی : شعر نو
تعداد بازدید : 326 نفر


سپس به کار در رادیو پرداخت سپس به روزنامه نگاری پرداخت سپس مسوول صفحات شعر مجله زن روز شد خود او در جایی در زندگی نامه اش می نویسد : نصرت رحمانی هستم
زاده و پروریده تهران...
حرفه ام قلمزنی است همین !
هم اکنون در رشت با خانواده اش به سر می برد


آوار اشک
رهایم ، ای رها در باد
رها از داد و از بیداد
رها در باد
حرفی مانده ته حرفی
غمت کم
جام دیگر ریز
که شب جاوید جاوید است
صبحدم در
خواب
من از ریزش بیاد اشک می افتم
باید بارشی پی گیر
درد ، آوار
بیاد التجا در این شب دلگیر
من از غم های پنهانی
ب ه یاد قصه های شاد
و از سرمستی این آب آتشناک دانستم
که هوشیاری
سرت خوش
جام را دریاب
هی... هشدار
شب است آری ،
شبی بیدار
دزد و محتسب در خواب
می ات بر کف
و بانگ نوش من بر لب
رها در باد
من از فریاد ناهنجار پی بردم سکوتی هست
و در هر حلقه ی زنجیر
خواندم راز آزادی
سخن آهسته می گویی
نمی گویی که می مویی
شب نوش است ، نیشی نیست
جامی ریز
جام دیگری
جامی که گیرم من از ن کامی
رها در باد
کجایی دوست ؟
کو دشمن ؟
بگو با من بگوش تشنه ام ، گوشم
بخوان با من
بنال آیا تو هم از حلقه ی زنجیر
دانستی که در بندی ؟
رها در باد ، با من گفت
شنیدم آری ای بد مست
من
از زنجیر سازانم چه می گویی ؟
برای چکمه و قداره و شلاق هایم قصه می گویی
کجایی پیر
خدایی نیست
راهی نیست
دیگر جان پناهی نیست
سنگی هست
دامی هست
ننگی هست
چاهی هست
من و دشمن به یک راهیم و بر یک نطع
و از یک باده سرمستیم ، وای من
صدای جام ها
جام ها
جام ها و جام
رها در باد
بلایت دور
رهاتر باش ، خیرت پیش
این باد این شبان از تو
رهایم کن ، رها در خویش
چنان در خویش می گریم که گویی گریه درمانی ست
مرگی نیست

منبع: شعر نو

برچسب ها :
# نصرت رحمانی

لینک کوتاه :
https://aftabir.com/index.php/article/show/23501
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید