امروز سه‌شنبه 04 دی 1403

Tuesday 24 December 2024

نقش مردم در اداره امور شهر


1401/07/27
کد خبر : 14527
دسته بندی : اجتماعی
تعداد بازدید : 243 نفر

چکیده


افراد هیچ جامعه ای بدون وجود تعامل و ارتباط متقابل ، قابلیت زیست اجتماعی را ندارند. منظور از ارتباط و تعامل اجتماعی ، ارتباط و وابستگی متقابل انسانها و جهت گیری رفتار آنهاست . چالش های متعدد و بحران زای زندگی به ویژه در کلانشهرها از جمله نبود تعادل نسبی در روند زندگی اجتماعی ، افزایش مطالبات شهروندان ، عدم مطابقت نیازها و خواسته ها با منابع مالی و کم اطلاعی شهروندان از حقوق و تکالیف شهروندی و تضعیف روابط و مناسبات اجتماعی ، مدیریت شهری را با معضلات روز افزونی مواجه ساخته است.به دلیل گستردگی ابعاد و تغییر در ماهیت مسائل شهری و پیچیدگی این مسایل و اهمیت حفظ تعادل میان نیازهای اجتماعی،اقتصادی و محیطی حال و آینده از طریق توسعه انسانی پایدار،تغییر الگو در مدیریت شهری اجتناب ناپذیر است.  به طور قطع هر چه یگانگی و همبستگی اجنماعی جامعه بیشتر و نقش و مشارکت مردم در اداره امور بیشتر باشد ، نظم اجتماعی بیشتر برقرار می شود.
وقتی از نقش مردم و یا به عبارت دیگر شهروند در اداره امور شهر صحبت می کنیم ، می بایست از حقوق و تکالیف آنها آگاهی یابیم . به طور کلی وظایف شهروندان را می توان در چند مورد خلاصه کرد: آشنایی با حق و حقوق خود در جامعه شهری، آشنایی با وظایف و تکالیف مدیریت شهری و توانایی ها و محدودیت های شهری در اداره شهر و هماهنگ ساختن سطح توقعات خویش با این وظایف و امکانات.
برای حل مشکلات فعلی و آینده شهرها ، مشارکت فعال نیروی مردمی راه حل نهایی است که متاسفانه این نیرو دست نخورده و این گونه مشارکت ها غیر فعال باقی مانده است. تجربه نشان داده که بکارگیری استعداد های مردمی موجب بروز ابتکار و خلاقیت ها می شوند که در شرایط عادی تصور نمی شود. برای استفاده از این امکانات بالقوه سپردن کارهای اجرایی و عملی به شهروندان ضرورت دارد.هدف این پژوهش مروری برنقش و اهمیت مشارکت شهروندان در اداره امور شهر وارائه برخی راهکارهاست.

بسمه تعالی

از گذشته های دور محله های شهرها در شکل دهی و ساماندهی امور شهری جایگاه ویژه داشته اند.اهالی محله در گذشته جهت مدیریت ،آبادانی،پاکسازی و ایجاد امنیت مشارکت میکردند و در تمام مسایل مربوط به محله نقش شهروندان حایز اهمیت بود.با تحولات سریع دوران معاصر،تغییر زیر بناهای معیشتی و روابط اجتماعی ،این فعالیت ها را در هم ریخت و به مرور این نقش از مردم برداشته شد.در چنین وضعیتی شهروندان خود را منفعل و جدا از محله و شهر احساس میکردند و مسایل شهر در غیاب شهروندان اداره می شد.روند تفکیک شهروندان از بدنه مدیریت شهری و دور شدن آنها از کانون های تصمیم گیری در مورد مسایل شهر ادامه یافت تا زنگ هشدار به منظور افزایش مشارکت شهروندان در مسایل مربوط به کلانشهرهای بزرگ دنیا از جمله تهران به صدا در آمد.چالش های متعدد و بحران زای زندگی به ویژه در کلانشهر ها از جمله نبود تعادل نسبی در روند زندگی اجتماعی، افزایش مطالبات شهروندان،عدم مطابقت نیاز ها و  خواسته ها با منابع مالی و ظرفیت های اداری،کم اطلاعی شهروندان از حقوق و تکالیف شهروندی،تضعیف روابط و مناسبات اجتماعی،مدیریت شهری را با معضلات روزافزونی مواجه ساخته است.این وضعیت در حالی نمود بیشتری پیدا می کند که مدیریت واحد شهری برای راهبری امور معنوی و مادی در حیات شهری هنوز محقق نشده است.تجربه تاریخی-فرهنگی ما در گذشته و اداره شهرها در دنیای مدرن،حاکی از آن است که مشارکت از پایین به بالا،یکی از بهترین راهکارها برای کاهش مشکلات شهری است.
مطالعات اجتماعی نشان می دهد که افراد هیچ جامعه ای بدون وجود تعامل و ارتباط متقابل قابلیت زیست اجتماعی را ندارند.پای بندی به تداوم این تعامل مشترک با دیگران ممکن است در طول زمان دستخوش تغییر شود به گونه ای که جامعه به وضع بحرانی و مرز فروپاشی برسد.اگر چه شرایط جامعه ما به این مرحله نرسیده اما وقوع آسیب های اجتماعی فراوان که تا چندی پیش کم تر خبری از آن ها شنیده می شد و هم چنین پیچیدگی روابط افراد و مشکلات ناشی از آن باعث شده تا محققان اجتماعی از فرسایش سرمایه اجتماعی سخن گویند.سرمایه اجتماعی به طور مشخص وزن روابط اجتماعی افراد است و منظور از روابط اجتماعی،ارتباط و وابستگی متقابل انسان ها و جهت گیری رفتار آن هاست.از سویی اداره و مدیریت شهری بدون اعتماد و مشارکت اجتماعی شهروندان در امور شهری و به کارگیری نظام مند سرمایه اجتماعی در خدمت توسعه شهری،ممکن نخواهد بود.این مهم افزایش تعلق و نظم اجتماعی شهروندان را به همراه اورده وتعامل وارتباط فراگیر مردم و مدیران شهری را موجب می شود و علاوه بر پویایی اجتماعی محلات شهری سبب گسترش مناسبات و روابط اجتماعی در بین شهروندان شده و در کل ظرفیت ها ومهارت های افراد را در حل مشکلات افزایش داده و آنان را از حمایت های اجتماعی بهره مند می سازد.به طور قطع هرچه یگانگی و همبستگی اجتماعی جامعه بیشتر باشد،نظم اجتماعی بهتر برقرار می شود و هنجارها مورد احترام بیشتری قرار می گیرند.
شهروندی در مفهوم امروزین واجد مقام و موقعیتی عالی است که از حیث ماهیت بر بستر جامعه و نظام مردم سالار می روید.شهروند قدرت خود را از متصل بودن به فعالیت های دولتی و اجتماعی می گیرد و کیفیت تعامل دولت وجامعه است که پدیده شهروندی را پایه ریزی میکند.بنابراین از سویی شهروند بر مبنای نظام مردم سالار شکل می گیرد و از سوی دیگر،ویژگی های رفتاری و ارزشی او به تداوم دموکراسی مدد می رساند.وقتی از نقش مردم و یا به عبارت دیگر شهروند،در اداره امور شهر صحبت می کنیم می بایست از حقوق و تکالیف آنها آگاهی یابیم. در قبال وظايف مصرح در قانون براي مسئولين کشوري و شهري که در برگيرنده حقوق شهروندي نيز هست، متقابلاً شهروندان نيز در ارتباط با شهر و مديريت شهري داراي وظايف و تکاليفي هستند که عمل به اين وظايف و تکاليف در ارتباط دو سويه با حقوق آنها در مديريت شهري باعث ارتقاء فضيلت جامعه شهري و تامين سعادت و ايمني اجتماعي شهري مي شود. به طور کلي وظايف شهروندان را مي توان در چند مورد خلاصه کرد: آشنايي با حق و حقوق خويش در جامعه شهري؛ آشنايي با وظايف و تکاليف مديريت شهري و توانايي ها و محدوديت هاي مديريت شهري در اداره شهر و هماهنگ ساختن سطح توقعات خويش با اين وظايف و امکانات. پس از آشنايي با دو مقوله فوق هر شهروند بايد براي احقاق حق خويش و بالطبع بهبود وضعيت جامعه شهري خود اقدام کرده و مديريت شهري را وادار به انجام وظيفه و اعاده حق شهروندي خويش کند؛ سعي و تلاش براي مشارکت در اداره شهر؛ افزايش حس تعلق خاطر خود به محله و شهر محل سکونت خويش؛ تشويق و ترغيب همشهريان خود به مشارکت در اداره امور شهر از اين جمله اند.
در مورد نحوه و ميزان مشارکت شهروندان در اداره امور شهر دو ديدگاه وجود دارد. به طور کلي اهم مطالبي را که در خصوص مشارکت شهروندان در اداره امور شهر بايد مورد لحاظ قرار داد عبارتند از: تصميماتي که سيستم شهري ( مديريت شهري) مي گيرد و بر حقوق شهروندان تاثيرگذار است. با توجه به مورد فوق براي تحقق حقوق شهروندان با لحاظ نيازهاي آنان، بايد مردم در برنامه ها و تصميمات متخذه براي شهر خود مشارکت داشته باشند. مشارکت یعنی مشارکت در خدمتگزاری، برنامه ریزی، اجرا و نظارت در کلیه برنامه های مورد نظر برای شهر، چرا که استفاده از مشارکت مردمی برابر است با رفع یا کاهش تنگناها و معضلات مدیریت شهری. استفاده از مشارکت شهروندی باعث صرف انرژی، زمان هزینه و امکانات کمتر و انجام کارهای بیشتر در شهر می شود. مداخله شهروندان در اداره امور باعث آشنایی مستقیم آنان با مسایل شهر شده و این خود منجر به تصحیح نظر و تصور مردم از مدیریت شهری می شود. مشارکت شهروندی باعث ایجاد حس اعتماد شهروندان نسبت به مدیران می شود و متقابلاً مدیران شهری نیز باید با ایجاد رابطه مستقیم با مردم این حس را تقویت کنند.
اصولاً مشارکت شهروندان در اداره امور شهر نتایج مثبتی را به دنبال دارد که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد: کاهش محدودیتها و مشکلات مدیریت شهری به خصوص شهرداری هایی که با کمبود یا فقدان نیروی متخصص و منابع مالی مواجه می باشند چرا که جلب مشارکت مردم باعث رفع بخشی از نیاز مدیریت شهری به منابع انسانی و مالی می شود. صرفه جویی در هزینه ها و کاهش صرف انرژی، بدین معنی که با استفاده از مشارکت شهروندان این امکان فراهم شود که با صرف انرژی، هزینه و امکانات کمتر اقدامات بسیاری را در شهر انجام داد. مشارکت شهروندان در اداره شهر باعث افزایش همکاری های اجتماعی و نیز افزایش حس تعلق آنان به شهر می شود. جلب مشارکت مردم منجر به ایجاد و یا تقویت پایه های جامعه مدنی می شود.
در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه حداکثرگرا و دیدگاه حداقل گرا. حداکثرگرایان معتقدند که باید تمام وظایفی را که دولت در قبال یک شهر دارد به مجموعه مدیریت شهری به خصوص شورای شهر و شهرداری تفویض شود. بر اساس این دیدگاه شورای شهر دارای این قابلیت است که وظایف دولت را در محدوده خود به عهده گیرد. بر خلاف دیدگاه حداکثرگرا معتقدان به دیدگاه حداقل گرا بر این باورند که مسایل شهر به مسایلی در حد خدمات شهری محدود می شود و لذا میزان مشارکت مردم را نیز در همین سطح تعریف می کنند. در نقد این دو نظر باید گفت که یک شهر بر اساس دیدگاه حداکثرگرا نمی تواند حوزه اختیارات دولت در محدوده خود را به صورت کامل به عهده گیرد چرا که برخی از برنامه ها، اهداف و نظارتهای در نظر گرفته شده از سوی دولت در ارتباط با کل جامعه است و حتی اگر ما از شوراها مفهوم دولت شهر را مدنظر داشته باشیم در این صورت نیز به دلایلی خلاف تجربه و واقعیات جامعه عمل کرده ایم چرا که اولاً به تجربه ثابت شده است که عملاً امکان تحقق چنین دولت- شهری وجود ندارد، ثالثاً هیچ شهری توان و امکانات لازم برای پذیرش مسئولیتهای دولت در قبال یک شهر را ندارد. از سوی دیگر رویکرد حداقل گرا هم کافی نیست چرا که مسایل شهری پیوندی ناگسستنی با موضوعات فرهنگی و اجتماعی و قابلیتهای توسعه دارد. بنابراین باید جدا از این دو دیدگاه چارچوب مشارکتی را که به حقوق شهروندی نزدیک باشد برای شهروندانی که در یک شهر زندگی می کنند تعیین و ترسیم کرد در این میان بهتر است که حوزه مشارکت شهروندان در شهر تعریف شود. در حال حاضر در ایران دستگاه های اجرایی بر اساس دیدگاه حداقل گرا فعالیت می نماید و شوراهای شهر نیز به دیدگاه حداکثرگرا رغبت بیشتری نشان می دهند در صورتی که باید برای سیستم مدیریت شهری رویکردی اتخاذ شود تا برآورنده نیازهای عمده جامعه باشد. لذا در طرح های مدنظر برای شهر باید ضمن لحاظ نظرات شورای شهر، بین نیازهای گوناگون و بعضاً متناقض جامعه هماهنگی ایجاد شود. بر اساس چنین رویکردی برای تعریف میزان و چگونگی مشارکت شهروندان در اداره امور شهر باید به نقش و جایگاه شوراها به عنوان نماد اصلی مشارکت پذیری مردم توجه کرد و همچنین بین عملکردهای شهر از نظر نیازها و اولویت های آن رابطه و نیز هماهنگی خاص ایجاد کرد. بر این اساس باید به نوعی اصل کثرت در وحدت و وحدت در کثرت را در نظر گرفت. یعنی باید برای ایجاد تعادل در مشارکت شهروندان بین نیازهای متکثر مردم وحدت ایجاد کرده و همچنین بر اساس اولویت ها به همه نیازهای آنان پاسخ داد در غیر این صورت یعنی در صورت پذیرش یکی از دیدگاههای حداکثر و حداقل گرا مدیریت شهری کارآمدی لازم را برای افزایش مشارکت شهروندی از دست می دهد.

مروری بر پیشینه موضوع

در چند دهه اخیر مطالعات زیادی در کشورهای مختلف حول محور تمرکز زدایی، خودمدیریتی، منطقه مداری و اختیارسپاری به منظور ارائه الگویی مناسب تر جهت توسعه یافتگی ونیز به منظور تشویق شهروندان به مشارکت حداکثری صورت گرفته است. در این میان، مطالعات بر روی تمرکز زدایی به منظور راهبردی در جهت ایجاد تعادل در ساختار حکومت،استفاده بیشترین منابع و ظرفیت های سطوح خردتر در یک جامعه و تقویت پاسخ گویی مسئولان در برابر شهروندان از اهمیت خاصی برخوردار است.
دکتر شهلا کاظمی‌پور نیز سپردن مدیریت شهری به مردم را از دیدگاه جامعه شناسی بررسی کرده و می‌گوید: اگر قرار باشد شهرها و محلات توسعه یابند شرط اول مشارکت مردم است. این بحث علمی و آکادمیک است که می‌گوید هر چه مشارکت مردم بیشتر باشد طرح‌ها بهتر به نتیجه می‌رسند، مقاومت مردم در مقابل طرح کمتر می‌شود و بودجه‌ها هدفمندتر هزینه می‌شوند؛ البته در سپردن مدیریت شهر به مردم، همه افراد جامعه مدنظر نیستند بلکه کسانی که صاحب‌نظر و پیشکسوت هستند می‌توانند در این امر دخیل باشند.
در همه کشورها و شهرهای بزرگی که مردم در اداره شهر مشارکت ندارند همیشه نوعی خلأ وجود دارد و بهتر است که این خلأ هر چه زودتر از بین برود.
دکتر کاظمی‌پور معتقد است مشارکت مردم در اداره شهر باعث افزایش همبستگی اجتماعی و  کاهش آسیب‌های اجتماعی می‌شود. زمانی که تمامی آحاد جامعه در تصمیم‌گیری‌ها صاحب‌نظر باشند بر تصمیمات اتخاذ شده و شیوه اجرا نیز حساسیت بیشتری نشان می‌دهند و شهروند واقعی همانطور که ما انتظار داریم بر مبنای تعریف واقعی شکل می‌گیرد.
دکتر ماجدی، عضو جامعه مهندسان شهرساز نیز معتقد است: طبق قانون اساسی چنانچه در هر شهری، شورای محله، شورای ناحیه، شورای منطقه و درنهایت شورای شهر داشته باشیم، قانون مناسب برای تشکیل شوراها وضع شود و از سطوح پایین در محلات شوراها تشکیل شود، این امر کمک شایانی به سپردن امور شهر به مردم می‌کند.
او می‌گوید: باید اداره هر محله توسط مردم انجام شود و نمایندگان شوراهای محله‌ای که در یک ناحیه شهر واقع هستند اعضای شورای ناحیه را انتخاب کنند، آنها هم شورای منطقه شهرداری را تعیین کنند و با همین کیفیت اعضای شورای شهر هم توسط شورای مناطق انتخاب شود. این کار گام مثبتی است درجهت اجرای قانون اساسی و سپردن کار مردم به مردم.
مهندس محسن بهرام غفاری، مدیر اجرایی شورای مرکزی سازمان نظام مهندسی کشور، معتقد است: شیوه درست مدیریت شهر در عصر حاضر، شیوه مشارکتی است و قطعا حضور مردم در این امر ضروری است. او می‌گوید: هر چقدر مردم در متن مدیریت حضور پیدا کنند احساس تعلق و مسئولیت بیشتری به شهر خود پیدا می‌کنند و تشخص بیشتری حس خواهند کرد.

بحث و نتیجه گیری

برای حل مشکلات فعلی و آینده شهرها مشارکت فعال نیروی مردمی راه حل نهایی است که متاسفانه این نیرو دست نخورده و این گونه مشارکت ها غیر فعال باقی مانده اند، تجربه نشان داده که به کارگیری استعدادهای مردمی موجب بروز ابتکارها و خلاقیت ها می شوند که در شرایط عادی تصور نمی شود. برای استفاده از این امکانات بالقوه- استعدادهای مردمی- سپردن کارهای اجرایی و عملی به شهروندان ضرورت دارد لذا

الف) اگر تلاشهایی برای تعمیق دیدگاههای محلی و کمک به آنها در جهت دستیابی درست به مشکلات و راه حل های آنها از سوی حکومتها صورت گیرد آنگاه نیازها و خواسته های محلی به صورت واقعی و به درستی به مرکز انتقال یافته و حکومت مرکزی نیز می تواند استراتژی دقیق تری برای توسعه شهرها برگزیده و ابلاغ نماید

ب) با ابلاغ استراتژی و سیاست های واقعی تنظیم شده و بر اساس خواسته های موجود و تقویت تصمیم گیری محلی اولاً توسعه و ارائه خدمات بهداشتی، آب سالم، جمع آوری فاضلاب، آسفالت و نظایر آنها با هزینه کمتر قابل تامین خواهد بود و ثانیاً به دلیل مشارکت های مستقیم شهروندان در توسعه خدمات زیربنایی و روبنایی شهر و تمایل به حفظ سرمایه هایی که خود ایجاد کرده اند یا در برپایی آنها سهیم بوده اند، بهره برداری از تاسیسات نیز به صورت بهینه و با هزینه کمتر صورت خواهد گرفت و خدمات پایدارتر و با دوام تر عرضه خواهد شد

ج) تغییر نگرش و حرکت به سمت زدودن تصمیم گیری های متمرکز به هیچ عنوان نشان دهنده کاهش اعمال قدرت حکومت نمی باشد بلکه در این حالت فعالتر و پویاتر در نظر گرفته می شود. در حقیقت با ارجاع مشکلات شهرها به شهروندان و کمک گیری از آنها برای حل مشکلات، دولت با حفظ حاکمیت اعمال تصدی را به مردم واگذار می کند و خود از مقابل مردم به کنار آنها منتقل می شود. در چنین حالتی دولت به جای اینکه مورد بازخواست قرار گیرد و پاسخگو باشد- آنچنان که اکنون وجود دارد- خود بخشهای مختلف را مورد بازخواست قرار می دهد و پاسخ می طلبد. یکی از مشخصه های ویژه مقطع کنونی کشور ما عدم رضایت هر دو طرف سیستم های خدماتی یعنی دستگاه های دولتی و مردم است که اولی از امکانات و فقدان بودجه کافی برای ارائه خدمات ناخرسند است و دومی از گران بودن خدمات و بعضاً کیفیت پایین آن ناراضی اند. بی شک استفاده از نیروی مردمی باعث رفع چنین توهماتی و ایجاد حس اطمینان و اعتماد متقابل می شود که از ثمرات آن هر دو طرف برخوردار خواهند شد.
رمز موفقیت شهرداری مشارکت واقعی مردم در مدیریت شهر است.باید یک باور عمومی قوی در جامعه ایجاد کرد تا مردم بتوانند و بخواهند در مدیریت شهری که در آن زندگی می کنند سهیم باشند و خواسته ها،نیازها و انتظاراتشان را از مدیریت شهر طلب کنند.این یعنی گام بلندی در شهروندمداری و سرآغاز یک تحول در خدمت رسانی به مردم و تکریم ارباب رجوع.
باید سعی در برآوردن خواسته های روزمره شهروندان داشت تا به نوعی از مدیریت شهروندان بر شهرداری رسید.در تمام فعالیت های شهرداری باید اولویت اول با نظر شهروندان باشد.با همکاری مردم می توان اصول محله گرایی و طلب مشارکت آنها را در بطن مدیریت شهر عملیاتی کرد و اعتماد عمومی را به شهرداری برگرداند.

منابع
1. سیف،حمیدرضا"جامعه مدنی و راههای رسیدن به آن"،1379، نشر جوانان موفق.
2. فیروزبخت، علی،"مدیریت جامع شهری بر مبنای مشارکت مردمی"1388.
3. قالیباف، محمدباقر"حکومت محلی یا استراتژی توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران"1376،انتشارات امیرکبیر
4. کوئن، بروس".درآمدی بر جامعه شناسی" ،1381 ترجمه محسن ثلاثی، نشر توتیا.
5. گودرزی پور، صدرالله"نقش و اهمیت حقوق شهروندی در مشارکت محله ای شهروندان"،1388،خلاصه مقالات همایش محله گرایی  و تأثیر آن در همبستگی اجتماعی منطقه 15،ص 37-36.
6. محقر، علی، شفیعی، حسن"مدیریت محلی و توسعه پایدار محلی شهری" 1388.مجموعه مقالات همایش توسعه محله ای(3)، ص53-45

مهدی افزونقه ـ علیرضا جعفری


لینک کوتاه :
https://aftabir.com/index.php/article/show/14527
PRINT
شبکه های اجتماعی :
PDF
نظرات

مشاهده بیشتر

با معرفی کسب و کار خود در آفتاب در فضای آنلاین آفتابی شوید
همین حالا تماس بگیرید