ساعاتی بعد ساسان در بیمارستان جانش را از دست داد و این بار پرونده با اتهام قتل مورد رسیدگی قرار گرفت. بررسیها نشان داد ضارب اصلی مردی به نام سیامک است که 37 سال دارد و محل حادثه در واقع محل کار او است. تحقیقات برای دستگیری سیامک آغاز شد و مأموران او را شناسایی و بازداشت کردند.
سیامک در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: من قبول دارم که به ساسان ضربه زدم، اما برای دفاع از خودم این کار را کردم؛ چون ساسان به محل کارم حمله کرد و من را زد و من برای اینکه زنده بمانم دست به چنین کاری زدم. این ساسان بود که به مغازه من حمله کرد و میخواست من را بکشد و من فقط از خودم دفاع کردم.
درحالیکه سیامک سعی میکرد همه چیز را دفاع مشروع نشان دهد، همسر ساسان رازی را فاش کرد. او چند استوری به بازپرس ارائه داد که نشان میداد سیامک از ساسان خواسته به مغازهاش برود و در واقع او را تحریک کرده است.
همسر ساسان گفت: شوهرم با مردی ملقب به فری درگیری داشت. مدتها بود که آنها با هم درگیر بودند. فری از گندهلاتهای محل بود. او میخواست شوهر من را خراب کند تا او نتواند میان مردم سر بلند کند و به همین دلیل با او درگیر میشد، اما شوهر من هم برای خودش کسی بود و به همین راحتی نمیشد او را از میدان به در کرد. تا اینکه یک روز شوهرم گفت شخصی به نام سیامک که از دوستان فری است، استوری گذاشته و به او فحاشی کرده است. شوهر من چون آدم بزرگی بود، آدمهای کوچک را محل نمیداد، اما استوریهای سیامک هم تمامی نداشت؛ او مرتب رجز میخواند و ساسان را به درگیری تشویق میکرد. یک روز هم شوهر من را به موش تشبیه کرده و گفته بود از ترس برای دعوا نمیآیی. همین هم باعث شد شوهرم خیلی عصبانی شود. من از یکی از دوستان شوهرم شنیدم که او برای دعوا رفته است. اصلا فکر نمیکردم شوهرم کشته شود؛ چون او خیلی حرفهای بلد بود دعوا کند. وقتی بدن زخمیاش را در بیمارستان دیدم، باورم نشد اینطور او را زده باشند. سیامک خودش میخواست با شوهرم درگیر شود و بارها او را تحریک به این کار کرد.
بعد از گفتههای این زن، سیامک مورد پرسش قرار گرفت تا درباره استوریها توضیح دهد. این مرد گفت: من اصلا ساسان را نمیشناختم. مدتی بود که متوجه شده بودم با دوستم فری درگیری دارد و به همین خاط چند استوری گذاشتم. این فقط من نبودم که استوری منتشر میکردم، دوستان دیگرم هم این کار را میکردند و من اصلا فکر نمیکردم مقتول بخواهد به این استوریها واکنش نشان بدهد؛ چون لاتهای زیادی علیه او استوری کرده بودند. روز حادثه من در مغازه بودم که یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت آماده باش که ساسان در حال آمدن به سمت مغازه توست. من اصلا آمادگی دعوا نداشتم و باورم هم نمیشد که ساسان واقعا این کار را بکند، اما به من گفتند او با چند نفر به سمت مغازه میآید و قمه دارند. من هم چیزی نداشتم. با برادرم و پسرعمویم تماس گرفتم و درخواست کمک کردم. وقتی پسرعمویم آمد، دیدم در دستش یک تبر دارد. در همان حین ساسان و دوستانش به مغازه حمله کردند. آنها شیشههای مغازه را شکستند و بعد وارد مغازه شدند و هرچه وسیله در مغازه بود، شکستند. ساسان به من نزدیک شد تا با قمه من را بزند و همان موقع بود که تبر را از پسرعمویم گرفتم و با تبر از خودم دفاع کردم و ضرباتی به او زدم. من اصلا نمیدانم چند ضربه زدم. فقط میدانم برای اینکه او را متوقف کنم، ضربه میزدم. من اتهام قتل را قبول دارم، اما خودم هیچ خصومتی با ساسان نداشتم و تا به حال هم نزدیک او نشده بودم.
این در حالی است که پزشکی قانونی در گزارش مرگ مقتول نوشت ضرباتی با جسم برنده و سنگین بر بدن مقتول وارد شده و برخی از ضربات بیش از 30 سانتیمتر بدن مقتول را شکافته است. ضربه کشنده نیز ضربهای بوده که به یکی از شاهرگهای مقتول وارد شده و رگ اصلی بدن او در قسمت گردن را قطع کرده است. بهاینترتیب بازپرس از خانواده مقتول خواست تا در صورتی که شکایتی دارند، عنوان کنند. پدر و مادر مقتول درخواست قصاص متهم را مطرح کردند. پدر مقتول که خودش به دلیل حمل مواد مخدر در زندان به سر میبرد، از طرف نوه چهارسالهاش هم درخواست قصاص کرد و خانواده مقتول اعلام کردند قصد گذشت ندارند. بهاینترتیب پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم بهزودی پای میز محاکمه میرود.
21 آبان 1403
21 آبان 1403
22 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
28 آبان 1403
28 آبان 1403
28 آبان 1403
23 آبان 1403
23 آبان 1403
25 آبان 1403
25 آبان 1403
09 آبان 1403
26 آبان 1403
26 آبان 1403
26 آبان 1403
مشاهده بیشتر
01 آذر 1403
04 آذر 1403
04 آذر 1403
04 آذر 1403
07 آذر 1403
11 آذر 1403
20 آذر 1403
20 آذر 1403
21 آذر 1403
11 آذر 1403
19 آذر 1403
19 آذر 1403
22 آذر 1403
22 آذر 1403
19 آبان 1403
20 آبان 1403
20 آبان 1403
20 آبان 1403