[p]
به گزارش ایسنا، متن گفتوگوی آیتالله هاشمی رفسنجانی درباره شبهای قدر که در مرکز اسناد آیتالله منتشر شده در زیر میآید. یادآور میشود این گفتوگو در چند بخش انجام شده است.
در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در خدمت آیتالله هاشمی رفسنجانی، استاد و مفسّر قرآن کریم هستیم. خیلی محبت کردید که وقت خود را در اختیار برنامه ما گذاشتید.
من هم از شما متشکرم و از خداوند برای شما توفیق بیشتر میخواهم تا معارف اسلامی را بهتر معرفی کنید.
آقای هاشمی الان در اولّین شب از لیالی قدر هستیم. خیلی خوشحال میشویم که بر اساس فرهنگ قرآن، معنایی از شب قدر به ما ارائه بدهید.
بسمالله الرحمن الرحیم. یکی از الطاف خداوند برای بندگانش در جهت تکامل و نزدیکتر شدن به خداوند، این است که فرصتهای زمانی و مکانی برای انسانها جهت خودسازی و تکامل در نظر گرفته که یکی از بهترین آنها شب قدر است. البته شب قدر در یکی از بهترین ماهها که ماه رمضان است، قرار دارد و کلیت ماه رمضان هم از همان نوع است. کلمه قدر معانی زیادی دارد و در قرآن هم با آن معانی استعمال شد و شاید بهترین کلمهای که معنای شب قدر باشد، بعد تقدیری و برنامهای این شب است. یعنی برنامه زندگی برای یک سال در مفهوم شب قدر خوابیده است. البته معانی دیگری نیز دارد که به تدریج خواهیم گفت. محبت و رحمتی از خداوند به بندگانش میباشد که در اختیار بشریت است و هر کس میتواند، استفاده میکند. آن چه از روایات و سیر ائمه(ع) و رفتار بزرگان دین و دانشمندان به دست میآید، این است که آنها چنین انتظاری از شب قدر دارند.
سابقه زمانی شب قدر از کی بود؟ یعنی از لحاظ تاریخی از کی شب قدر وجود داشت؟
بیشتر صاحبنظران شب قدر را مربوط به اسلام میدانند. یعنی همزمان با طلوع اسلام چنین موهبتی هم به وجود آمد اما منابعی هستند که میگویند ادیان دیگر نیز چنین شبهایی دارند. البته ممکن است چیزی به نام قدر در ادیان دیگر نباشد اما با همان توضیح سابق خداوند چنین فرصتهای زمانی و مکانی را به پیروان ادیان دیگر داده که برای خودسازی ویژگی دارد. روایتی از حضرت اباذر هست که از پیامبر(ص) سؤال میکنند و این روایت نشان میدهد که در گذشته هم بود. این روایت در تفسیر برهان آمده که اباذر از پیامبر(ص) میپرسد: «این شب قدر مخصوص پیامبران است که با رفتن آنها این شب هم برداشته میشود؟» حضرت میفرمایند: «نه، این شب میماند.» الان استدلالم به کلمه انبیا است. نگفته مخصوص زمان شماست. گرچه روایات دیگری داریم که با صراحت میگویند: «شب قدر با این خصوصیات مخصوص اسلام است.» بنابراین باید بگوییم که در گذشته مفهوم شب قدر همراه هر دینی بود، منتهی با این لفظ و ویژگیها نبود. قدر مسلّمش این است که شب قدر در اسلام قرار داده شد و همیشه پیامبر(ص) و دیگر بزرگان آن را مورد توجه قرار میدادند.
چرا شب قدر در ماه رمضان است؟
این که چرا هست و این که آیا هست، فرق میکند. منظور شما چیست؟
این که شب قدر در ماه رمضان است، دلیل و مسمّای خاصی دارد؟
اول باید ثابت کنیم که آیا هست؟ از ترکیب چند آیه به این نکته میرسیم. آیهای داریم که میگوید: «انا انزلنا فی لیله القدر» این آیه در سوره قدر است. یعنی ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. آیه دیگر در سوره بقره داریم که میگوید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» یعنی از خصوصیات ماه رمضان این است که قرآن در آن نازل شده است. در سوره دخان هم همین مضمون هست و اسم ماه رمضان نیست و میفرماید: «در شب ماه مبارکی که قرآن نازل شد و در آن شب امور از همدیگر تفکیک میشوند و هر چیزی جای خود را پیدا میکند.» این مفهومی است که برای شب قدر قایل هستیم. وقتی این آیات را با اجتهاد تفسیری نگاه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که شب قدر در ماه رمضان هست و این خصوصیات را هم دارد.
در روایات برای شبهای دیگر هم قول داریم؟
بله ولی بیشتر از طریق روایات به شب قدر در ماه رمضان رسیدیم. روایات صریحی در اهل سنت و شیعه وجود دارد. بعضیها معتقدند شب قدر سیّال است و میتوان هر شبی را قدر کرد. بعضیها نیمه شعبان، بیستوهفتم رجب و چند مناسبت دیگر را هم شب قدر میدانند. اما در شیعه نزدیک به اتفاق، شب قدر در ماه رمضان است و در این زمینه روایات زیادی داریم. الان درصدد خواندن روایات نیستیم. چون آن قدر زیاد است که همه مخاطبین ما روایتی را خواندهاند. در شیعه معمولاً روی سهشب، بیستوسوم، بیستویکم و نوزدهم تکیه میکنند و ترتیب هم به همین شکل است که من گفتم. یعنی بیشتر روی بیستوسوم و در درجه بعد روی بیستویکم و کمتر روی نوزدهم تکیه میکنند.
یعنی سند، برای شب بیستوسوم بیشتر است؟
بله، قویتر است. اهل سنت عمدتاً روی بیستوهفتم تکیه کردند. البته زمانهای دیگری را هم گفتند. بنابراین بر اساس روایات و سیره ائمه(ع) و بزرگان زمان پیامبر(ص) که مقیّد بودند در لیالی قدر شبزندهداری و عبادت کنند، ما هم بیشتر روی این سه شب تکیه کردیم.
حکمتش چیست که روی یک شب قطعی نکردند؟
میتوان این گونه فکر کرد که اگر یک شب معین بود، ما هم در همان شب این برنامهها را با خیال راحتتر اجرا میکردیم. وقتی شب قدر در چند شب و حتی بیشتر از این سه شب گم میشود، مثل بیستوهفتم، شب اول و شب آخر ماه رمضان، نیمهشعبان و شبهای دیگری که در روایات هست، کسانی که میخواهند با استفاده از شب قدر به خدا نزدیکتر شوند، بیشتر به این شبها میپردازند. کسانی هستند که حال، وقت و آمادگی دارند و بیشتر میپردازند. چون هر چه انسان بیشتر به برنامههای گفته شده در شب قدر بپردازد، سعادت بیشتری به دست میآورد.
یعنی باعث شده که قدرش را بیشتر بداند؟
برای پیداکردنش بیشتر بگردیم.
جناب آقای هاشمی، بیدار ماندن و خواب ماندن در شب قدر چه مقدار اهمیت دارد؟
داریم روی فرضی با شب قدر سر و کار پیدا میکنیم که لحظاتش را ارزشمند و فرصت میدانیم. خداوند این فرصت را برای بشریت قرار داد و حد استفاده آن حتی در خواب هم میباشد. روایاتی داریم که خواب در ماه رمضان عبادت و نفس، تسبیح حساب میشود اما وقتی خواب عبادت است، بیداری و پرداختن به کارهای خوبی که میشناسیم، بیشتر سازنده است. البته باید سعی کنیم که حال داشته باشیم. کسالت و این که متوجه نباشیم داریم چه کار میکنیم، از کیفیت کار ما کم میکند. اول چیزی که مهم است، این است که سعی کنیم خود را آماده کنیم تا در شب قدر یا هر وقت دیگر با نشاط، عشق و علاقه عبادت کنیم. گاهی انسان خیال میکند عبادت در حال کسالت و چرت که نمیفهمد چه میگوید، همان خاصیت را دارد. خوب است ولی آن خاصیت را ندارد. خاصیت موقعی است که انسان بفهمد مثلاً در نماز و دعا چه میگوید. در موقع خواندن قرآن روی مطالبش تفکر و اندیشه کند. بنابراین بین خواب و بیداری تفاوت هست. حالت بیداری بهتر است و در بیداری هم نوع کارهایی که میکنیم، تفاوت دارند.
مخصوصاً این که درباره تدبر در شب قدر توصیه شد که در بیداری حاصل میشود.
اگر وارد این بحث شویم که در حالت بیداری برای عبادت چه کار کنیم، موضوع متفاوتی است.
شب قدر در قرآن بیشتر آمده یا روایات؟
هر دو به همان کیفیتی که گفتم، آوردهاند ولی در روایات متواتری صریحاً آمده که شب قدر اولاً خواهد بود و ثانیاً از نعمتهای الهی است.
یعنی نمیتوانیم به زمان پیامبر(ص) محدود کنیم؟
نخیر، چون محدود نبود. ما هم حق نداریم محدود کنیم.
عدهای معتقدند که شب قدر فقط برای آن دوره خاص و برای شخص پیامبر(ص) است که شما میفرمایید بحث استمرارش تا آینده هم خواهد بود.
بعضیها حتی میگویند در زمان پیامبر(ص) هم یک بار بود. این حرفها نادر است. عامه مفسران، مورخان و دانشمندان چنین نمیگویند. نباید روی آن حرف حساب کرد.
یک سؤال خصوصی دارم. خودتان شب قدر را چگونه میگذرانید و چه برنامههایی دارید؟
من هم مثل بقیه مسلمانان عمل میکنم. اگر کاری داشته باشم، مخصوصاً وقتی مسئولیتی داشته باشم، باید مسئولیتم را انجام دهم. فرض کنید برنامهای به خاطر مسئولیت مربوط به مردم و نظام است که باید انجام دهم. از آن که بگذریم که معمولاً سعی میکنیم آن شب کم باشد، وقت خود را به کارهایی اختصاص میدهم که بر اساس روایات بهتر است در چنین شرایط زمانی انجام شود. خودم بیشتر به مطالعه قرآن میپردازم. در طول سال نکاتی درباره قرآن به ذهنم میآید که یادداشت میکنم تا در فرصتهای معیّن روی آنها تحقیق کنم. همیشه مجموعهای منتظر است که من فرصت پیدا کنم. شاید بیشترین کاری که میکنم، تحقیق در قرآن است. بعد از آن دعاهای مأثور مخصوص شب قدر را میخوانم؛ یعنی دعاهایی که مشخصاً مخصوص آن زمان است.
منظور از دعاهای مأثور چیست؟
دعای مأثور، یعنی دعاهای روایت شده. مثلاً زیارت عاشورا در زمانهای معینی بیشتر فضیلت دارد. یا دعای کمیل را در شب جمعه میخوانیم یا دعای ابوحمزه را معمولاً وقت سحر میخوانند. البته همیشه میتوان خواند. این که عبادتی را برای زمان معینی گفتند، مطمئناً در آن زمان فضیلت بیشتری دارد. البته شاید دلیلی دارد که ما نمیدانیم. به همین جهت آداب و رسوم ادعیه شبهای مخصوص را در همان زمان انجام میدهیم. به هر حال نماز شب و اگر بتوانیم نماز طولانی ۱۰۰ رکعتی را میخوانم. هر مقدار وقتم اجازه دهد، استفاده میکنم. عبادات مستند و قابل قبول به اندازه کافی برای شبهای قدر و همه شبهای ماه رمضان وجود دارد.
در اقصی نقاط دنیا کسانی که آقای هاشمی رفسنجانی را میشناسند، ایشان را به عنوان یک شخصیت سیاسی و حکومت میشناسند ولی خیلی جالب است که بدانند ایشان صبغه فرهنگی هم دارند. فعالیتهای پررنگی مخصوصاً در تفسیر قرآن دارند. دفترچهای که در دست من است، دستنوشتههای دوران زندان ایشان است. تورق میکردم و گویی تاریخ را ورق میزدم. چون برای ۳۰ سال پیش است. جناب آقای رفسنجانی، درست میگویم؟
مربوط به سال ۱۳۵۴ به بعد میباشد.
میخواستم بپرسم که چه شد در زندان سراغ تفسیر قرآن رفتید و چه شد که این دستنوشتهها به شکل تفسیر راهنما چاپ شد؟
اولاً بگویم که من این دفترچه را خیلی دوست دارم. چون در زمانی که در زندان بودم، کار با این دفترچه فضای زندان را برایم زیبا و دوستداشتنی کرده بود و دلم نمیخواست از آن حال منفک شوم. از جوانی همیشه دنبال این بودم که فهرست کاملی از مطالب قرآن تهیه کنم که جایش هنوز هم در کتابخانههای دنیا خالی است. یعنی اگر شما مطلبی، مثلاً درباره همین قدر از قرآن خواستید که چیست و قرآن درباره آن چه میگوید، یا نظر قرآن راجع به شب چیست، بتوانید مراجعه کنید و همه مطالب را یکجا ببینید و استفاده کنید. جای این کتاب برای ما طلبهها که میخواستیم تحقیقات قرآنی کنیم، خالی بود. خودم را برای این کار آماده کرده بودم ولی فرصت نمیشد. آخرین زندانی که گرفتار شده بودم، سه سال بود که مربوط به سالهای آخر زندان بود که نزدیک پیروزی انقلاب آزاد شدم. با جمعی از بهترین علما و دوستان مبارز در اوین بودم. بند خوبی بود. خلوت بود. مراعات حال علما را میکردند. فرصت شد و کار را شروع کردم. همه وقت زندانم، جزو اوقات معمولی، صرف مطالعه و نوشتن مواد کلیدی قرآن میشد. مجموعه نتبرداریها ۲۴ دفترچه شد. به زحمت اینها را از زندان بیرون دادم. چون ساواکیها معمولاً به نوشتههای ما شک میکردند. فکر میکردند رمز و پیامی در آن هست. معمولاً در ملاقاتهای حضوری با همسرم، به شیوههای مختلف، نوشتهها را از زیر عبا به او میدادم و او میبرد. اواخر که حساسیتها کم شد، بقیه را آوردم.
سحر که بیدار میشدم، تا ظهر تقریباً همه کارم این بود. هیچ کاری قبول نمیکردم. عصرها هم برای مطالبی که میخواستم یادداشت کنم، با علما بحث میکردم. الحمدلله تمام شد و در بیرون روی آن کار شد. سرانجام دفتر تبلیغات قم همکاری کرد و از یادداشتها تفسیر راهنما را نوشت که ۲۰ جلد است. الان هم مشغول هستند. هدف اصلی من نوشتن فهرستی به نام کلید قرآن بود که تا به حال ۸ جلد آن را با نام «فرهنگ قرآن» چاپ کردیم و فکر میکنم حدود ۳۰ جلد شود. کاری است که محصول قرآن است. همه موجودی آن همین دفترچههایی است که سرمایه ارزشمندی برای من است. هنوز هم گاهی که میخواهم قرآن را مطالعه کنم، این دفترچهها را میخوانم. چون با دقت زیادی تهیه شده است.
برای همه ما سرمایه است. برایم خیلی جالب بود. همیشه فکر میکردم که منظم زندگی میکنید و الان به عینه دیدم. جالب بود که در شرایط سخت زندان چقدر منظم کار کردید. صفحات به گونهای است که اگر کسی ببیند، فکر میکند در نهایت آرامش و طمأنینه در فضایی آرام نگارش یافته. این نسخهای که در دست من است، شماره ۱۴ میباشد. پایان آن نوشتید: «تمام شد.» بر اساس جز کار میکردید؟
قرار نبود بر اساس جز باشد. این مقدار کاغذ داشتیم و به آیهای میرسیدیم که دفترچه تمام میشد. آن دفترچه را کنار میگذاشتیم و دفترچه دیگری را برمیداشتیم. گاهی یک جز و گاهی بیشتر میشد. تعبیری که درباره آرامش کردید، برایم تازگی داشت. الان متوجه شدم که کشف خوبی کردید. چون آرامترین لحظات زندگی من همان ساعاتی بود که در آن سه سال با قرآن و با این دفترچهها سر و کار داشتیم. در همه زندگی مثل ریاستجمهوری، طلبگی و مسئولیتهای فراوان زیباتر از آن قطعه سراغ ندارم.
بعداز آن سالهای زندان چقدر از این دفترچهها در مطالعات استفاده کردید؟
همیشه استفاده میکنم. هدفم ایجاد کلیدواژهها بود. میخواستم بعداً فصلبندی کنم تا فرهنگ قرآن شود که الان چاپ شد.
یعنی شما اولین مخاطب و استفاده کننده این فرهنگ بودید.
الان هم هستم. یعنی الان وقتی میخواهم مطلبی را در قرآن پیدا کنم، این دفترچه را مطالعه میکنم. وقتی پیشنهاد شما برای مصاحبه درباره شب قدر آمد، این دفترچهها را مطالعه کردم و دیدم آسان است.
خاطرهای از استفاده از این دفترچه در مسئولیتهای سنگین دارید؟
خاطره مشخصی که برای شما تعریف کنم، ندارم ولی همین بعداً برای من خاطره میشود. یعنی از من خواستید و وقت مطالعه نداشتم و با مراجعه به دفترچهها متوجه شدم که میتوانم مصاحبه کنم.
جناب آقای هاشمی در شب ضربت خوردن مولایمان علی(ع) به خاطر این واقعه اسفبار محزون هستیم. میخواستم بپرسم که علت خاصی داشت که خوارج این شب را برای این عمل وقیحانه خود انتخاب کردهاند؟
نمیتوانم بگویم بیعلت به این شب رسیدند. شاید چون جزو شبهایی بود که به خاطر توجه بیشتر به عبادت، مسجد شلوغتر میشد و محافظان و دیگران دچار غفلت میشدند. همین الان هم کسانی که میخواهند این گونه کارها را بکنند، از این گونه لحظات استفاده میکنند. چون آسانتر است. این که در عالم غیب و در تقدیر الهی چه چیزهایی است، مطلبی ندیدم که کسی این حادثه را به شب قدر مرتبط کند ولی نمیتوانیم نفی کنیم. شاید اگر کسانی با این نظر تحقیق کنند، به نکاتی برسند. فکر میکنم باید به صورت تصادف یا فرصتی مناسب برای تروریستها بدانیم که بهتر استفاده کردند.
آیا این احتمال هست که خوارج که خود را بندگان خاص خدا میدانستند، برنامهریزی کرده باشند که این برنامه را در چنین شبی اجرایی کنند تا بیشتر به درگاه خدا مقرّب شوند؟
احتمالی مطرح کردید که روی آن فکر نکرده بودم و در جایی هم ندیدم.
چون اینها در کنار خانه خدا با هم بیعت کردند که این کار را بکنند تا صبغه الهی به کارشان بدهند.
کاملاً محتمل است. با روحیهای که الان از القاعده و دیگران سراغ داریم، میتوانند چنین مناسبتی را برای خود طراحی کرده باشند ولی چون سندی ندارم، نمیتوانم صریح بگویم اما به عنوان فرضیه میتوان روی آن حساب کرد.
از طرف دیگر میتوانیم بگوییم که شخصیتی مثل حضرت علی(ع) در شب نوزدهم ضربت میخورند و در شب بیستویکم به شهادت میرسند و هر دو شب جزو محتملات شب قدر هستند. نظر شما چیست؟
چون شیعیان و خیلی از مسلمانان غیر شیعه از این حادثه حالت معنوی پیدا میکنند، شاید این حرف شما درست باشد. ما به خاطر احتمال شب قدر بودن به شب نوزدهم توجه داریم و به خاطر این که در این شب حضرت علی(ع) ضربت خوردند، توجه دیگری داریم. نوع اول را به صورت برکت و لطف خدا و شاید فضای شادیبخش میبینیم. نوع دوم حزنانگیز و تأثر است. شاید ترکیب این دو حالت آثار اضافی برای کسانی داشته باشد که به هر دو نوع توجه دارند. باید جواب این سؤال را روانشناسان بدهند. یک بحث روانی را باز کنید و از روانشناسان بپرسید که ترکیب حالت حزن و امید و جشن که خداوند با بازکردن دربهای آسمان برکاتش را برای انسانها میفرستد، چه نتیجهای دارد؟
حتی برای امید میتوانیم به حدیث «فزت برب الکعبه» استناد کنیم. از یک منظر در واقع لحظه باشکوهی است.
شهادت برای مردانی مثل علی ابن ابیطالب(ع) نقطه اوج تکامل است. شهادت راه میانبری است که انسان را به خدا میرساند. اگر انسانهای معمولی هم توفیق شهادت پیدا کنند، شهادت آنها را از راه دوری که باید بپیمایند، نجات میدهد و از راه میانبر خیلی ساده و آسان به خدا میرسند. در بعضی از روایات آمده که شهیدان از قتلگاه خود روی بال فرشتگان به بزم اولیا میروند. این حالت فوز عظیمی است. مخصوصاً اگر در شب قدر باشد که فوز مضاعف دارد.
جناب آقای هاشمی! اگر با این دیدگاه به شب قدر نگاه کنیم، نیازی به حزن و اندوه نیست. شاید استغاثه و خواسته انسان با اشک همراه شود ولی هیچ تأکیدی نداریم که این شب با حزن و اندوه باشد.
حزن در حالت طبیعی اتفاق میافتد. در روایات داریم که وقتی امام حسین(ع) متولد شد، جبرئیل از طرف خداوند آمد تا به پیامبر(ص) تبریک بگوید، گفت: «نمیدانم به خاطر مسایلی که در قضا و قدر الهی برای این مولود هست، تبریک بگویم یا تسلیت.» حالتی که پیدا میکنیم، طبیعی است. برای شهادت حضرت علی(ع) محزونیم و حقیقتاً برای این که در فضایی هستیم که معتقدیم الان ملائکه و درهای رحمت خداوند به سوی ما هستند و فرصتی است که سعادت خود و جامعه را از خداوند بگیریم، فضای شادی است. ترکیبی است، یعنی با چشمی گریه میکنیم و با چشم دیگر میخندیم. این گونه حالت در زندگی انسانها فراوان است. بد نیست، خوب است.
ایام سوگواری علی(ع) را خدمت شما تسلیت میگوییم. راه درست دعا کردن چیست؟
برای دعا نمیتوان برای همه نسخه یکسانی پیچید. دعاهای مأثور سرمایه کار ماست. اما انسان باید حال، نیاز و گذشته خود را در نظر بگیرد. اگر آلودگی و کمبود دارد و تقصیری از خود در پیشگاه خداوند و مردم میبیند و احساس میکند که نتوانست حقوقی را ادا کند، فکر کند و در ذهن خود بیاورد. اگر نیازی به گذشته میبیند، توبه کند. توبه یعنی به راه حق برگردیم. اصل توبه برگشت از راه انحرافی است. باید از خدا عذرخواهی کند. چون بین انسان و خدا چیزی مخفی نیست. اگر نعوذبالله پرونده بدی دارد، به آن نگاه کند و از خدا بخواهد که اینها را پاک کند و تصمیم بگیرد دیگر کارهای بد را نکند. اگر میخواهد باز هم کارهای بد را بکند، توبه معنا ندارد. نمیتواند بگوید تا اینجا را ببخش تا من باز هم ادامه بدهم. البته اگر انسان ۱۰ بار هم خطا کند، چون خداوند رحیم است، میبخشد. این گونه نیست که بعضیها حالت خشنی برای خدا متصوّر میشوند ولی بهترش این است که وقتی انسانی میفهمد دارد خطا میکند، تصمیم بگیرد و اشتباهاتش را تکرار نکند. خدا خیلی عظیم است. وقتی دعای جوشن کبیر را میخوانیم و به اسامی خدا برمیخوریم، میبینیم که خیلی عظیم است. معنای آن آسان است و اگر کسی بفهمد، متوجه میشود که چقدر خداوند عظیم، عالم، علیم و رحیم است و چقدر به ما محبت دارد و چقدر میخواهد که ما خوب باشیم. اینها را انسان در دعا خیلی خوب میفهمد. مضامین خوبی در ادعیه داریم. کسانی که اهل دعا هستند، مسلطند و وقتی شروع میکنند، برایشان روشن است که کجا هستند.
عرض کردم که باید خود را آماده کنیم که پاکتر زندگی کنیم. هر مقدار که خوب باشیم، باز خودمان میدانیم که آلودگیهای فکری، ارتباطی، عملی، اخلاقی و ... داریم. انسان باید سعی کند آن حالت را به صورت طبیعی داشته باشد. یعنی یک موجود ضعیف در مقابل ذات عظیمی که در همه جا و همه چیز هست و ما سایهای از او هستیم و در مقابل او چیزی نیستیم. انسان باید چنین حالتی را تصور کند و خواستههایش را بخواهد. البته ارتباط قلبی مهم است. الفاظ هم هستند اما همه چیز نیستند. انسان باید دل خود را به خداوند نزدیک کند. اگر میخواهید از دنیا فارغ شوید، چشمتان را ببندید و دعا کنید که حالت نزدیکی به خداست. در درجه اول همین دعاهای مشخص را بخوانید. بیشتر از قلب خود استفاده کنید. خواستههای واقعی را اگر بر زبان هم نیاورید، مرور ذهنی کافی است. خداوند میداند که شما دارید چه کار میکنید.
اگر بگویند شما در شب قدر یک دعای مستجاب دارید، آن دعای شما چیست؟
فکر میکنم فوز نهایی است. عاقبت به خیری و به خداوند نزدیک شوم و بتوانم رضایت خدا را طلب کنم. از دعاها هم استفاده میشود که چیزی بهتر از این نیست که انسان احساس کند خدا از او راضی است و او هم از خدا راضی باشد. وقتی خداوند در چند آیه سورههای مختلف نعمتهای بهشت را تعریف میکند، آخرش میفرماید: «و رضوان من الله اکبر» یعنی «رضایت خداوند از همه چیز بزرگتر است». «رضی لله عنهم و رضوا عن» بهترین حالتی است که بشر میتواند داشته باشد. من اگر بتوانم، دنبال این حالت میروم.
جناب آقای هاشمی ... فرمودید اگر شبهای نوزدهم، بیستویکم و بیستوسوم را لیالی قدر بدانیم، بر اساس روایات و مستنداتی که هست، ترتیب و اهمیت آنها اول، شب بیست و سوم، دوم، شب بیست و یکم و سوم، شب نوزدهم میباشد. الان در شب بیست و یکم هستیم و میخواهم بپرسم که اساساً نامگذاری این سه شب به عنوان شب قدر چیست؟
قدر در لغت عربی چند معنا دارد و همه معانی با این مسمّا صدق میکند. یک معنایش سرنوشت و تقدیر و یک نوع برنامهریزی برای زندگی است. دوم به معنای عظمت و منزلت است و در زبان فارسی هم به کار میبریم. سوم به معنای تقسیم و سهم است که این تعبیر در زبان عربی است. چهارم به معنای تنگی و مضیقه است. در مواردی به کار میرود که تحت فشار و جا کم باشد. در قرآن هم آیاتی داریم که کلمه قدر این معانی را دارد. همه این معانی میتواند در شب قدر باشد. اما مهمترین مطلبی که ما دنبال آن هستیم، این است که شب برنامهریزی برای سالی است که در پیش داریم. عظمتش به خاطر این است که دربهای رحمت الهی باز میشود و قرآن در چنین شبی نازل شده است. به معنای سهم است، چون طبق روایات در این شب سهم انسانها و همه موجودات برای یک سال تعیین میشود. این که به معنای تنگی است، بر اساس روایات میباشد. گفتهاند آن قدر ملائکه و روح که موجود عظیمی در بین همه مخلوقات عالم است، در این شب به زمین میآیند که حضور آنها اگر چه جسم نیستند، جا را برای ما تنگ میکند. خواستند تشبیه کنند که از بس میآیند، فضا پر از فرشتگان میشود. بنابراین هر چهارمعنایی که برای قدر در لغت میبینید، میتوانید برای شب قدر به کار بگیرید ولی به نظر میرسد مهمتر از همه معنای اول یعنی برنامهریزی و سرنوشتسازی است.
رابطهای با قضا و قدر الهی دارد؟
بله، هر دو کلمه از یک ریشه هستند. قضا کلیتر و قدر به زمان محدودتری مربوط است. همه مخلوقات جهان در پوشش قضا و قدر زندگی میکنند. در شب قدر بخشی از قضا و قدر را داریم که طبق روایات از شب قدر شروع میشود و تا شب قدر سال آینده ادامه دارد. درست مثل بودجهریزیهایی که الان رسم است که مینشینند بودجهای برای یک سال مینویسند که در طول سال اجرا و گاهی کم و زیاد میشود. میتوان همین حالت را تشبیه کرد.
تناقضی با اختیار ما پیدا نمیکند؟
نه، در بحث کلی قضا و قدر میگنجد. قضا و قدر طولانیترین بحث مشاجرات دنیای اسلام است. از زمان پیامبر(ص) تا الان اهل کلام و دیگران درگیر هستند و نظرات هم مختلف است. شیعه نظر مشخصتری دارد و امر بین امرین میگوید. یعنی هر چه را حساب کنید، انسان سهمی در تحقق آن دارد و سهمی را هم خداوند ایفا میکند. مثال روشنی میزنم که در قرآن در سوره واقعه هم هست. باغ را در نظر بگیرید. باغبان، زمین را شخم میزند، بذر میپاشد، آبیاری میکند، هرس میکند و برداشت میکند که باغ محصول و نتیجه زحمات باغبان است ولی این در شرایطی حاصل میشود که خداوند خاصیتی را در نور، ظلمت، زمین، هوا، آب، حرارت، برودت، بذر و قانون حاکم بر کشت و کار قرار میدهد. اگر هر کدام عمل نکنند، به جایی نمیرسد. بنابراین اختیار ما در کارهایی که به ما مربوط میشود، مؤثر است و قرآن میفرماید: «لیس الانسان الّا ما سعی» یعنی «ما نتیجه زحمات خود را میگیریم» بقیه لطف خداست، یعنی سرمایهای است که خداوند در اختیار ما گذاشته است. اختیار ما سلب نیست. مثلاً میتوانید نماز بخوانید یا نخوانید. میتوانید کار زشتی را انجام دهید یا ندهید. هر تصمیمی را خود انسان میگیرد. خداوند زمینه را فراهم کرد و مسببالاسباب است. خودمان سببها را فراهم میکنیم و خداوند قدرت سبیب را به ما داده است.
اگر بررسی کنیم، میبینیم افقهای متعددی در جهان داریم که شاید متضاد باشند. یعنی ممکن است قسمتی از زمین شب و در همان لحظه قسمتی دیگر روز باشد، مفهوم شب قدر با توجه به افقهای متعدد برای جاهای مختلف چگونه است؟
معمولاً این گونه جواب داده میشود که این شب در دور کره زمین حرکت میکند. در هر نقطه که خورشید غروب میکند و شب شروع میشود تا طلوع فجر یا طلوع خورشید که هر دو میتواند ملاک باشد، شب قدر میشود. همان طور که جلو میرود، آغاز و پایان را شامل میشود. مثلاً اگر امروز در اینجا فلان ساعت غروب شد و در آمریکا ۸ یا ۱۰ ساعت بعد غروب شد، شروع شب قدر آنجا از همان زمان است. منظور این است که در زمانی شب و روز به امر خداوند یک دور به گرد زمین تحقق پیدا میکنند، در آن قطعه برای آن زمان خاصیت تبارکی، مبارکی و برکت قرار دارد.
بین شیعه و سنی در شبهای قدر اختلاف هست یا هر دو مکتب به شبهای خاصی اعتقاد دارند؟
اختلاف هست. در خود شیعه و بین شیعه و سنی هم اختلاف است. این کار که دلیل عقلی ندارد تا با عقل و استدلال ثابت کنیم که این قطعه زمان قدر است. نقلی است که بیشتر به منابعی برمیگردد که شیعه و سنی دارند. ما بیشتر روایات خود را از ائمه(ع) میگیریم که از پیامبر(ص) گرفتند. اهل سنت هم از صحابه میگیرند که صحابه هم از پیامبر(ص) گرفتند. در زمان خودتان هم اگر در جلسهای نباشید و کسانی بخواهند از مباحث جلسه برای شما نقل کنند، میبینید اقوال مختلف است. حتی در زمانی که ثبت و ضبط میشود و صدا و تصویر موجود است. تا چه برسد به زمانی که همه سخنان شفاهی بود و سینه به سینه منتقل میشد. در زمان پیامبر(ص) حرفهایی از اینگونه را نمینوشتند و حتی عمر و دیگر خلفا مدتی نهی کردند که کسی بنویسد.
چرا؟
گفتند اینها را وارد قرآن میکنند و شاید دلیلهای دیگری داشتند. در صدر اسلام مقطعی داریم که چیزی نوشته نمیشد و سینه به سینه منتقل میشد. البته قرآن مستثناست. چون پیامبر(ص) کاتب وحی داشتند و خودشان و برخی از صحابه حفظ میکردند. این کار با قرآن شد و با روایات نشد. خیلی دلیل هست که این اختلافات بین ما طبیعی باشد. به خصوص منبع خبر برای کسانی که تفکرات مختلف و به کسانی عقیده داشتند، مهم بود. این اختلافات جریانی که الان میبینید، آن موقع هم بود و از افراد مختلف نقل میکردند. به همین دلیل دوگونه و حتی چندگونه روایات داریم. منتهی ما در علم روایت خودمان که در حوزهها تحصیل میکنیم، ملاکها و راههایی داریم که روایات صحیح و صحیحتر را انتخاب کنیم. لذا ما به این نتیجه رسیدیم که طبق روایاتی که داریم، این شبها میتواند محتمل بیشتری برای شب قدر باشد و اهل سنت به شبهای دیگر رسیدند.
فاصلهای که الان در نقل قولها داریم، در شیعه نداریم. چون قایل به این هستیم که زمین از حجت خالی نمیماند و سلسله صحبتها که کدامشان میتواند کلام نبوی باشد و عین وحی است، ادامه دارد.
مسایل بعد از اینها مطرح شد. یعنی از زمان کسانی که از اینها نقل کردهاند.
یعنی در بحث روایت؟
بله، فرض کنید که ۴۰۰ روای بودند که روایتی را گفتند و بعدها شاگردان آنها مضمونی را نقل کردهاند.
منظور این است که آیا آن مدتی که گفتید کتابت ممنوع شده بود، برای شیعه هم اتفاق افتاد؟
نه، برای شیعه ممنوع نشده بود ولی چون حکومت این کار را نمیکرد، شیعه هم برای نوشتن در فشار بود. حتی در زمانی که کتابت بود و مثلاً امام صادق(ع) درس میگفتند و شاگردانش مینوشتند و بعدها نقل میکردند، یکنواخت نیست و متضاد است. در بعضی مسایل تقیه است. یعنی ائمه(ع) مطالبی را میگفتند ولی چون اگر غیر از خواسته حکومت میگفتند، آن حرف اسباب زحمت میشد. بنابراین مشکلات فراوانی داریم که منظور اصلی روایات را بفهمیم. لذا علم سختی است.
فهمش برای ما سخت میشود. چون مطمئناً در حالت تقیه سخنانشان دو وجهی بود.
بله. در جاهایی که به اختلاف فرقهای برخورد میکند، واقعاً تقیه است. همین الان هم انواع تقیه را در نقلها میبینید. بعضیها میخواهند چیزهایی را بگویند و میبینند ممکن است به جاهایی بربخورد و آن را نمیگویند یا در پرده میگویند. آن موقعها این حالت بیشتر بود و الان آن گونه تعصب نیست. لذا یکی از مشکلات دینی همین است. البته زحمات زیادی کشیدند و روی تاریخ روایات کار و راویان موثق را از غیر موثق جدا و راه تشخیص حق را پیدا کردند. اهل نظر کم و بیش به واقعیتها نزدیک هستند.
رابطهای را که بین ولایت امیرالمومنین (ع) و شب قدر وجود دارد، چگونه توصیف میکنید؟
اینجا خودم یک بحث اساسی دارم که نظریه تفسیری خودم است. نمیدانم دیگران چنین چیزی را گفتند یا نه. فکر میکنـم و شواهدی هم دارم که شب قدر با این دعاها و روحیهای که عبّاد خداوند پیدا میکنند، شب قدر میشود یعنی این خود انسان است که قدرساز است. به بحثی که در مورد اختیار و سرنوشت مطرح کردید، مربوط میشود. این که شب قدر میگوییم، به خاطر این است که شرایطی به وجود بیاید تا خودمان را بسازیم. خودمان را که ساختیم، عامل سعادت، پیشرفت و فوز میشویم. از درون خودمان درمیآید.
یک تصور این است که خداوند چیزی را برای ما تقدیر میکند و آن برای ما پیش میآید. عیبی ندارد و در مواردی این گونه است. اما میتوان معنایی درست کرد که با الفاظ و مبانی ما و هم با اختیار انسان همخوانی داشته باشد و همه جوانب را ببیند و آن، این است که به خاطر شرایطی که از لحاظ روحی، زمانی و مکانی برای ما فراهم میشود، آن شب خود را اصلاح میکنیم و تبدیل به انسانی میشویم که خالی از عیب و با اراده و نشاط جدید برای سال آینده وارد صحنه میشود. پس تقدیر و برنامهریزی میشود ولی در وجود خودمان است. یعنی نرمافزاری در وجود خودمان خلق میکنیم که در طول یک سال در زندگی ما کار میکند و اثر دارد. اگر با این تفسیر به شب قدر نگاه کنیم، شخصیتهایی مثل حضرت علی(ع) مصادیق بزرگ میشوند. چون ما تحت تأثیر ارشادات حضرت علی(ع) و انفاس قدسیة ایشان در زمانی که حضور داشتند و انسانها را تربیت میکردند، به سراغ شب قدر میرویم. یعنی ایشان در طول عمر خود کاری با انسانها میکردند که شب قدر میکند. همان کاری که از قرآن و جاهای دیگر انتظار داریم، حضرت علی(ع) برای پیروانشان خلق و انسانها را تربیت میکردند. بنابراین میتوانیم در کانون مسئله قدر، تقدیر و سرنوشت، رهبری مثل علیابنابیطالب(ع) را مجسّم کنیم که در پیرامون او انسانهای صالح خلق میشوند و وقتی خودشان نیستند، از انوار ایشان در روایات و نهجالبلاغه(ع) و تربیت و بعدها از طریق شاگردانشان به تدریج به ما میرسد، در زندگی انتخاب میکنیم و الگو قرار میدهیم که برای زندگی انسانها تقدیر کننده و سرنوشتساز است. اصولاً این روایات به ما شکل میدهد. در قرآن آمده است: «کل یعمل علی شاکله» عمل همه انسانها با شکلی که خودشان یا رهبران و معلمانشان برایشان درست کردند، تطبیق میکند. اگر این را معنا کنیم، حضرت علی(ع) یکی از کانونهای قدرساز است.
حتی یک شب؟
یک شب لازم نیست. قدر همیشگی ماست. وقتی محتوای شب قدر را میبینیم، با محتوای رسالت علی ابن ابیطالب(ع) تطبیق میکند.
زندگی مظلومانه حضرت علی(ع) بر همه ما روشن و واضح است. چه در ۲۵ سال سکوتی که داشتند و چه حدود ۵ سالی که بر مسند حکومت بودند، مظلومیت ایشان برای ما مشهود است. اگر تاریخ را ورق بزنیم، این مظلومیت را به وضوح میبینیم. ولی من میخواهم بدانم در ۵ سال آخر، با توجه به شرایطی که حاکم بود، مولا علی(ع) در چه شرایطی حکومت میکردند و چه سختیهایی را متحمل میشدند؟
از دید ما مسئله اینگونه است که پیامبر اکرم(ص) جامعه منظم مدینه را ساختند و عروج کردند و امت اسلامی یک جامعه منظم را با اصول مرتب در شرایط مناسب تحویل گرفتند. در چنین شرایط میراث خوار زیادی پیدا میشود. در همه انقلابها اینگونه است. آن وضع برای حضرت علی(ع) پیش آمد که مظلوم شدند. کاری را ایشان میبایست ادامه دهند، دیگران خواستند ادامه دهند و ایشان را منزوی کردند. فکر میکنم چند سالی که منزوی بودند، از لحاظ شخصیتی برایشان راحتتر بود. یعنی تا موقعی که مسئولیت پذیرفت. موقعی سراغ حضرت علی(ع) رفتند که به بنبست رسیدند. یعنی شرایط به گونهای شد که مردم مصر، مکه، مدینه و جاهای دیگر بر خلیفه وقت شوریدند و آن شرایط برای آن خلیفه پیش آمد و به در خانه حضرت علی(ع) آمدند. ایشان اگرچه محق بودند ولی میدیدند که چه اتفاقاتی میافتد! با شرایطی که درست شده بود و سالها از مبدا وحی فاصله گرفته بودند، ایشان میبایست از نو شروع میکردند. لذا در اولین یا یکی از اولین خطبهها تعبیری دارد و میفرماید: «اوضاع ما به زمانی برگشت که پیامبر(ص) شروع کرد.»
یعنی به اول برگشتیم؟
بله، یعنی به نقطه صفر برگشت. آن همه مشکلاتی که پیامبر(ص) تحمل کرد و جامعه را آن گونه تحویل داد. یکی از خطبههای نهجالبلاغه این گونه شروع میشود. ایشان با آن همه مشکلاتی که در اداره حکومت بود، شروع کرد. رقبای فراوانی خلق شده بود. از پیش معین شده و پیامبر(ص) به ایشان گفته بود و خود ایشان هم میدانستند که سه گروه قاسطین، ناکثین و مارقین علاوه بر مشکلات فراوان داخلی در مقابل ایشان صفبندی خواهند کرد. این گروهها سه جنگ بزرگ را بر ایشان تحمیل کردند که حقیقتاً دوره سختی برای علیابنابیطالب(ع) بود. ایشان میخواست هم دوباره الگویی از جامعه اسلامی ارائه دهد و هم میبایست جنگهای داخلی کند. جنگهای خارجی برای حضرت علی(ع) مشکل نبود ولی وقتی مسلمانان در مقابل هم قرار بگیرند، بسیار سخت است که میتوان از کلمات ایشان فهمید. فکر میکنم مظلومانهترین قطعه زندگی علیابنابیطالب(ع) از مکه تا مدینه همین دورهای بود که در کوفه به صورت ظاهر خلیفه و حاکم بودند و این مسایل پیش میآمد. بعضیها تفسیر میکنند که عبارت «فزت برب الکعبه» به معنای راحتی است. یعنی راحت شدم. شاید معنایش همین باشد.
در جنگ جمل بسیار بر مولا علیابنابیطالب(ع) سخت گذشته است. چون اقوالی را شنیدند و حتی بر جسد طلحه گریه کردند. کسانی که زمانی با هم همدوش بودند، الان چه اتفاقی افتاد که علی(ع) با چنین حالتی بر جسد ایشان گریه میکند؟
طلحه که شخصیت متشخّصی بود. همان سربازان عادی هم که کشته میشدند، بچه مسلمانانی بودند که از دو طرف کشته میشدند و همه اینها برای حضرت علی(ع) خون دل بود. همان خوارج که با آن خشونت و خشکی برخورد میکردند، حضرت علی(ع) کلماتی در مورد آنها دارد که نشان میدهد بسیار برایشان سخت گذشته است.
واقعاً چقدر سخت است و چقدر از صدر اسلام تا الان تکرار میشود که حقایق وارونه یا از زاویه دیگری به آن نگاه میشود و این خود جنجال و هیاهو به پا میکند. جالب است که آن ۵ سالی که علی(ع) در مسند حکومت بودند، اوج روایتها و اقوال مختلف بود و چه سختیهایی را متحمّل شدند. به خاطر این که خوارج کسانی بودند که بر پیشانیهای آنها جای مُهر بود و صبح و شب در حال عبادت بودند. مبارزه با این گروه از مبارزه با معاویه سختتر میشود.
همینگونه است. یکی از مواردی که حضرت علی شکوه میکند، میفرماید: «الدهر انزلنی، ثّم انزلنی حتی قیل علی و معاویه» یعنی «دهر آن قدر مرا پایین آورد که باید با معاویه مقایسه شوم. من زمانی با کسانی مقایسه میشدم که در تاریخ اسلام افتخارات فراوانی داشتند و الان با ایشان مقایسه میشوم.» داستان این روایات جعلی که شما اشاره کردید، در دوره معاویه خیلی عجیب بود. یعنی یک فن و تکنولوژی شده بود که کسانی روایتی را جعل میکردند و جامیانداختند و جایزه میگرفتند که بیشتر در جهت مخالفت با حضرت علی(ع) بود.
که بیشترین ضربه بر پیکر اسلام میخورد.
بله، به مبانی و عقاید برمیخورد. یک وقت انسان میجنگد که یا شهید میشود یا نمیشود. ولی یک موقع میبیند معارف و مبانی آسیب میبیند، کسی مثل حضرت علی(ع) در این مسایل خیلی مشکل دارد.
جناب آقای رفسنجانی، باز هم دفترچههای شما را دیدم. اگر چه در جلسه قبل راجع به آنها صحبت شد ولی میخواهم اگر میشود امشب به تفصیل راجع به آنها صحبت کنیم. در جلسه قبل هم اشاره شد که این دستنوشتهها در واقع اساس تفسیر راهنماست که بعد از انقلاب تکمیل شد. اساسش را در زندان ریختید که شروعش در سال ۱۳۵۴ بود. بعد از انقلاب گروهی از فضلا زحمت تدوین این اثر تفسیری را داشتند. اگر اشتباه نکنم در سال ۱۳۷۲ به عنوان کتاب سال انتخاب شد و الان دوست داریم باز هم راجع به تفسیر راهنما صحبت کنید که از تفاسیر باارزش بعد از انقلاب است. اگر خاطراتی درباره نگارش این تفسیر در زندان دارید، بفرمایید.
در مورد این کار در جلسه قبل گفتم که نگارش آن جزو آرزوهای دیرین من بود. آن موقع قرآن را حفظ کرده بودم که مقدمه همین کار شد. برای آخرین بار که مرا گرفتند و به کمیته مشترک بردند، در سلول انفرادی بودم. کاغذ و قلمی نداشتم که به فکر افتادم باید این کار را شروع کنم. آیات را از حفظ داشتم. از اول قرآن شروع کردم. مثلاً عبارت «بسمالله الرحمن الرحیم» را در ذهنم تفکیک کردم که چه مطالبی میتوان از آن استخراج کرد. با این ترتیب در طول یک ماه یک جز قرآن را در ذهنم تفکیک کردم. وقتی مرا به اوین آوردند، بهترین شرایط برایم فراهم شد. بهترین دوستان مبارزه در یک بند جمع شدیم. شرایط تهدید، ارعاب و کتک نبود.
آن موقع بحث حقوق بشر مطرح شده بود؟
نه، بعد از این بود. این که چرا با ما چنین رفتاری میکردند، اولاً به خاطر حضور شخصیتهایی بود که رژیم نمیتوانست آنها را از جامعه دور و بیخبر نگه دارد. مجبور بود در جایی نگه دارد که مردم با آنها ارتباط داشته باشند. آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، آیتالله ربانی شیرازی، آیتالله انواری و آیتالله لاهوتی بودند و افرادی به تدریج به ما ملحق شدند. مجموعهای از کسانی که مدیریت مبارزه با آنها بود. آیتالله مهدوی کنی هم بودند. بعدها آقایان کروبی، فاکر و معادیخواه به ما ملحق شدند. جمع ما خوب بود و جای بحثهای مهم بود. حتی بعضی از صاحبنظران غیر روحانی هم بودند. صبحها مطالعه میکردم و سؤالاتی برای مطرح میشد. شب دور هم مینشستیم و بحث علمی میکردیم که وقت زندان هم میگذشت.
یعنی «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.»
واقعاً این گونه بود. نعمتی شد که توانستم کار کنم. هدف من هم فرهنگ قرآن ـ و نه این تفسیر ـ بود. اگر چه مطالب به صورت تفسیر جمعآوری میشد، منتها هدف من انتشار آن به صورت کتاب نبود.
این از آن چیزهایی بود که تقدیر بود.
درست است. واقعاً در پرانتز جمعآوری شد ولی وقتی منتشر شد، دیدم کار خوبی است. از هر آیه حدود ۲۰ مطلب استخراج میکردم که نمایهسازی میشد تا در فهرست قرار بگیرد. تقریباً ۲ سال و نیم طول کشید که تمام شود. از زندان که بیرون آمدم، اول به صداوسیما دادم. آنها میخواستند مطالب اسلامی داشته باشند که دستشان خالی بود. گروهی مثل آقایان معادیخواه و کرباسچی این مطالب را تنظیم میکردند و به برنامهها میدادند. گروهی از دانشجویان هم بودند که مطالب را تفکیک و برای هر کلمه و حرف فایل نیرومندی درست و همه را با هم جمع کردند. بعد به حزب جمهوری اسلامی دادیم که آقای دعاگو عمل میکردند که به نتیجه نهایی نرسید. آقای جنتی برای سازمان تبلیغات گرفتند که نقد کنند و نشد.
ظاهراً نرمافزار آن هم بیرون آمد.
بله، مؤسسه تبیان این کار را کرد.
رئیس مؤسسه در برنامهای که خدمت ایشان بودیم، گفتند، اولین کار مؤسسه تبیان تفسیر راهنمای آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. الان در این سایت وجود دارد.
فکر میکنم اولین تفسیری بود که وارد نرمافزارهای الکترونیک شد. به هر حال اولین تفسیر را با امتیازاتی منتشر کردند. اولاً فارسی و برای همه قابل استفاده بود. ثانیاً کاملاً متقن و محکم بود و همه مشخصات یک تفسیر معتبر را داشت. چون گروهی که با من کار کردند، انصافاً عالم هستند. اگر در زندان منابعی نداشتم و میبایست مراجعه میکردم، اینها این کار را تکمیل کردند. یک دوره هم کتاب سال شد. هنوز هم در مسابقاتی که در قم درباره قرآن میگذارند، جزو اولین آثار میشود. افتخارش مال کسانی است که تکمیل کردند و من هم پایهگذارش بودم. انشاءالله فرهنگ قرآن منتشر شود و در خانه هر کسی باشد تا هر کس هر کلمهای از قرآن را خواست، آسان پیدا کند.
موقع نگارش، فکر میکردید که روزی تفسیری منتشر و از شکل و شمایل دفترهای اولیه خارج شود؟
آن موقع در زندان انتظار اعدام داشتم، چون اول برای من اعدام در نظر گرفته بودند. این که از زندان بیرون بیایم و این کار را تمام کنم، فقط امید و آرزو بود. ولی فکر میکردم که روزی منتشر میشود. چون میدانستم سرمایه علمی است و اگر من این کار را نکنم، دیگران خواهند کرد. جای خالی این اثر را در میان کتابهای دینی احساس میکردم.
خاطرهای از ماه مبارک رمضان برای نگارش این کتاب داشتید؟
خاطره زیاد است. شبها با آقایان جلسه میگرفتیم و موضوعات را بحث میکردیم. از آن جلسات استفادههای زیادی کردم. عمدهاش این بود، نگذاشتیم وقتی را که زندانیان احساس میکنند از آنها تلف میشود، برای ما هدر رود. وقت ما کاملاً پر میشد.
از جناب آقای هاشمی پرسیدن خاطره سخت است. چون تاریخ زندگی ایشان پرفراز و نشیب بود.
جملهای میگویم که ببینید چقدر میتواند برای انسان زیبا باشد! وقتی انسان الحمدالله میگوید، به ذهنش میآید که دارد خدا را شکر میکند. من تاریخ زندگی خود را با الحمدلله مرور میکنم که چه و چگونه شد. همیشه خدا را شاکرم. وقتی به این مقطع میرسیدم که خداوند به من توفیق داد که به این آرزویم در زندان برسم، توقف میکردم. چون همه آن حمد بود و گاهی احساس میکردم حمد زبانی کافی نیست و سجده شکر بجای میآوردم. چون یک حالت واقعی در وجودم بود. آرزو دارم همه بچههای مسلمان بتوانند چنین حالتی برای خود پیدا کنند. الان آن حالت را ندارم. آن حالت مختص زندان بود و به آسانی به دست نمیآید.
ایام سوگواری امیرالمومنین را خدمت همه مسلمانان بخصوص صاحب عزای اصلی ایام، حضرت ولی عصر(عج) تسلیت میگوییم. با برنامه شبهای گفتوگو در خدمت شما هستیم. سؤالی برای ما مطرح شد. میخواهیم از حداکثر توان خود در شبهای قدر استفاده کنیم. فکر میکنم بهترین کار همان است که معصومین انجام میدادند. اطلاع دارید که سنت ائمه معصومین در این شبها چه بود؟
قبلاً گفتم که چه کار کنیم. هر کاری را که فکر میکنیم ارزشمند هستند، میتوانیم در شب قدر انجام دهیم. عبادت، مطالعه، امساک، تحقیق، حسن حلق، روابط دوستانه و ... میتواند از اعمال شب قدر باشد. در روایات داریم که پیامبر(ص) دهه آخر رمضان رختخواب خود ?