̎رسول̎ که به تازگی آزاد شده، با این تعهد که به کارهای خلاف دست نزند، اما برای معالجه خواهر بیمارش ̎مریم̎ ناچار می‌شود تا با گروهی که اشیاء عتیقه را از ایران خارج می‌کنند، همکاری کند. چند برگ از قرآن مجید خطی متعلق به قرن چهاردهم از یک کلکسیونر ایرانی در لندن به سرقت رفته است. رسول تلاش می‌کند با به دست آوردن آن پاداش خود را دریافت کند و جان خواهرش مریم را نج...
̎جلال̎ که با زنش متارکه کرده و اکنون بیکار است، برای سرقت به یک مجتمع مسکونی می‌رود. در آنجا تصادفاً از یک توطئه بمب‌گذاری آگاه می‌شود. روز بعد پلیس را از این ماجرا باخبر می‌کند. پلیس او را به عنوان تنها مظنون بازداشت می‌کند. ̎سرگرد هاشمی̎ افسر آگاهی، که مأمور پیگیری ماجرا است، ضمن بازجوئی و پیدا کردن چند سرنخ متوجه بیگناهی جلال می‌شود. توطئه‌گران وقتی پی...
̎ اسماعیل̎ جوانی که به اتهام سرقت دستگیر شده است. هنگام بازجوئی متهم خود را بی‌گناه معرفی کرده و مردی به نام ̎̎سیامک̎ را عامل این کار معرفی می‌کند. بازپرس ضمن بازجوئی از اسماعیل پی به حقایق درباره سیامک می‌برد.
̎بنفشه̎ و ̎سعید̎ زن و شوهری که ده سال را در خارج از کشور با فعالیت در گروه‌های مخالف سپری کرده‌اند، به رغم مخالفت مافوق خودشان معروف به ̎زاپاتا ̎ به ایران فرار می‌کنند. آنها فکر می‌کنند که زاپاتا کشته شده است. در حالیکه او برای کشتن و بازگرداندن آنها به ایران آمده است. ̎سعید̎ و ̎بنفشه̎ به طور تصادفی با ̎علی̎ یک بسیجی کهنه‌کار و راسخ آشنا می‌شوند و در خانه ا...
توطئه‌ای بزرگ توسط سازمان سیا و عده‌ای از عوامل خودفروخته طرح شده و در حال شکل‌گیری است. اطلاعات مربوط به آن به طریقی در اختیار مقامات انتظامی کشور قرار می‌گیرد. نیروهای ایثارگر با پیگیری‌های مستمر طی برخورد با حوادث گوناگون سرانجام موفق می‌شوند این توطئه را در نطفه خفه کنند.
̎ احمد̎ و ̎پرویز̎ پس از آزاد شدن از زندان، بار دیگر به قاچاقچیان می‌پیوندند. ̎مهدی̎ برادر احمد که از اعضای فعال کمیته مبارزه با مواد مخدر است، برای نجات برادرش تلاش می‌کند. در این حال پرویز نیز سعی می‌کند تا به قولی که به همسرش داده عمل کند و همراه احمد به قاچاقچی‌ها پشت می‌کند اما طی درگیری، پرویز به قتل رسیده و احمد نیز به سختی مجروح می‌شود اما موفق می‌شود...
̎ ایرج̎ کارگر عضو حزب توده، پس از دستگیری سران حزب، جهت پناهندگی و به امید یافتن یار قدیمی خود به شوروی فرار می‌کند. اما در آنجا با توطئه تازه‌ای روبه‌رو می‌شود و سرخورده از رفیق قدیمی خود تصمیم می‌گیرد به وطن باز گردد. او از زندان کا.گ.ب می‌گریزد و به کمک یکی از دوستانش به طرف مرز حرکت می‌کند. برخورد دو دوست قدیمی و دو دشمن فعلی و تلاش او برای گذشتن از پل م...
̎سعید̎ نوجوانی ۱۸ ساله است که پدر و مادرش را از دست داده است، در بندر انزلی به تنهائی زندگی می‌کند و برای امرار معاش به کارهای خلاف از جمله شکار غیرقانونی پرندگان روی می‌آورد. زمان سربازی او نیز فرا رسیده است، اما او آرزوی رفتن به خارج از کشور را در سر دارد و فکر می‌کند که همه مشکلاتش در آن سوی مرز حل خواهد شد. پدر دوستش ̎حمید̎ راننده تریلی است و پس از مدتی...
جمعی از رزمندگان پس از انجام مأموریت خود و دستیابی به اهداف مورد نظر، در بازگشت در محاصره دشمن قرار می‌گیرند. آنها مهمات کافی در اختیار ندارند، و از جهت نیرو نیز دچار مشکل هستند، لذا برای رهائی از مهلکه، و شکستن حلقه محاصره، به ساخت تونلی دست می‌زنند و با تحمل شداید و آتش دشمن سرانجام موفق می‌شوند.
در مدرسه به ̎حسن̎ دانش‌آموز کلاس دوم دبستان، جایزه‌ای می‌دهند. ̎سعید̎ دوست همکلاسی او نیز مستحق گرفتن جایزه می‌داند، اما به دلیل بی‌توجهی پدربزرگش جایزهٔ او فراموش می‌شود. به همین خاطر رابطه این دو جوان برای مدت کوتاهی قطع می‌شود، اما در نهایت آنها مشکل پیش آمده را به ابتکار خود حل می‌کنند و صمیمیت و دوستی آنها ادامه می‌یابد.
سارا، خانم معلمی در یک شهر دورافتاده، دچار حادثه می‌شود. دکتر برای معالجه او آمپولی تجویز می‌کند که کمیاب است و باید از تهران تهیه شود. یکی از همکاران بیمار از خواهر خود، ̎مریم̎ در تهران می‌خواهد که آمپول مورد نظر را بیابد. مریم که دانشجوی تأتر و مسئول اجرای نمایشنامه ̎آخرین شام ژاندارک̎ است، موفق به این کار نمی‌شود شب بازیگران تأتر مجبور می‌شوند به خانه‌های...
̎فاطمه̎ که همراه با شوهرش ̎سعید̎ در تظاهرات میدان ژاله (۱۷ شهریور) شرکت کرده است با صحنه‌هائی مواجه می‌شود که برایش باور نکردنی است. سعید که از کشتار مردم فیلمبرداری می‌کند به ضرب گلوله از پای درمی‌آید. فاطمه در مقابل چشمان حیرت‌زده مأموران دوربین فیلمبرداری سعید را برداشته و فرار می‌کند. مأموران امنیتی رژیم پهلوی سایه به سایه در تعقیب او، مأموریت بزرگی را آ...
در اوج حملات بی‌وقفه دشمن به نفتکشها، کاپیتانی جوان به همراه دریانوردی با تجربه و کهنه‌کار تصمیم می‌گیرند تا اولین محموله نفت خام را با یک نفتکش غول‌پیکر از خلیج‌فارس عبور دهند و آن را به بازار جهانی برسانند. سیر حوادث آندو را که در زندگی خصوصی خود نیز مسائل و مشکلاتی دارند، به تجربه‌های تازه‌ای می‌کشاند و موقعیت‌های تازه بری آنها ایجاد می‌کند.
طی یک ترور، یک قطعه الماس موسوم به ̎چشم شیطان̎ ناپدید می‌شود. این الماس دارای خاصیتی جادوئی است و به صاحبش قدرت زیاد و بی‌پایان می‌دهد. کارآگاه ̎محمود خان̎ مأمور یافتن الماس می‌شود و به اصفهان می‌رود. در آنجا پی می‌برد که گروه‌هائی از ملیت‌های مختلف در جستجوی الماس گمشده هستند. برای تصاحب آن جدال خونینی بین گروه‌های رقیب در می‌گیرد.
پس از تصرف شهر مهران، از سوی فرماندهی کل قوا، دستور آزادسازی این شهر صادر می‌شود. به دنبال این فرمان جنگ‌های روانی در محورهای مختلف برای انحراف اذهان ارتش عراق شروع می‌شود تا قوای ایران بتواند حمله غافلگیرانه خود را برای آزاد ساختن این شهر انجام دهد. ̎حاج احمد لطفی̎ برای به راه انداختن یک سری جنگ‌های روانی و ایذائی وارد یکی از محورهای حساس مجنون می‌شود. او ی...
فیلم شرح سفر یک فیلمساز بسیجی است برای ساختن فیلمی دربارهٔ بوسنی، فیلم در سیر این سفر به خاطرات یک عکاس ایرانی که در جبهه‌های جنگ بوسنی و هرزگوین حضور داشته است، می‌پردازد.
̎شوان̎ که در یک مجتمع کارگری فعالیت دارد، نگران احوال خواهرش، ̎بلوط̎ است که از مدتی پیش دچار بهت‌زدگی شده است. به اصرار شوان و بلوط را برای معالجه به شهر می‌برد. اما همه کوشش‌های ایشان بی‌نتیجه می‌ماند.
قصهٔ اول (دره هزار فانوس): خانم معلم وارد روستای تاران می‌شود. ضمن راه‌اندازی کلاس پی می‌برد که یکی از بچه‌ها به رغم علاقه شدید به حضور در کلاس از نزدیک شدن به وی اجتناب می‌ورزد. معلم پس از کشف علت امر در صدد رفع این مشکل بر می‌آید. قصهٔ دوم (غار چوپان): گروه مهندسی اکتشاف معدن وارد منطقه کوهستانی تاران می‌شوند و از نزدیک شدن افراد متفرقه به منطقه مورد نظر...
̎دمرل̎ جوان رزمنده‌ای است که پس از هماوردی با پهلوانان بسیار به عنوان پهلوان پهلوانان برگزیده می‌شود. او که دلتنگ مبارزه است، از اینکه حریفی در برابر خود ندارد رنج می‌برد و برای اینکه مبارز تازه‌ای بیابد، شروع می‌کند به آزار و ایذای مردم تا اینکه همزاد او به عنوان آخرین هماورد از راه می‌رسد، اما او در اثر نیش زنبوری می‌میرد. دمرل آشفته می‌شود و کفر می‌گوید....
̎امیر̎ پس از سه سال از زندان آزاد و به توصیه عمویش، مشغول به کار در یک مبل فروشی می‌شود. به زودی آشنائی‌اش با ̎هما ̎ (که کارمند بانک است) و قرار ازدواج با او، سبب می‌شود تا با روحیه و جدیت بیشتری کارش را پیگیری کند. یک روز، وی به هنگام حمل یک میلیون تومان پول، مورد سرقت قرار می‌گیرد. سابقه او سبب می‌شود که حقیقت امر پذیرفته نشود. لذا امیر خود به جستجوی دزده...
یک شبکه جاسوسی، با نفوذ در سازمان پژوهش‌های صنایع نظامی در یکی از مراحل حساس کشور، اسرار محرمانه‌ای را به خارج منتقل می‌کند. مأمورین ویژه و نیروهای انتظامی از طریق راننده ویژه سفیر ردپای جاسوسان را پیدا و آنرا متلاشی می‌کنند. مجری طرح: شفیع آقامحمدیان
̎داداش بیک̎ که امروز از دنده چپ بیدار شده است به دادگستری احضار می‌شود تا پرونده یکی از بدهکاران شرکتش را دنبال کند. او طی درگیری با بدهکار مجبور می‌شود از مجسمه عدالت بالا برود! داداش بیک پس از سقوط از بالای ساختمان دادگستری به دنیای جدیدی پای می‌نهد که پریان، اجنه و ارواح خوش‌طینت و یا بدجنس در هر گوشهٔ آن کمین کرده‌اند. او برای برگشتن به دنیای فانی، ناگزی...
̎قدرت̎ پس از سال‌ها به روستایش باز می‌گردد و تصمیم می‌گیرد با دختر مورد علاقه‌اش ̎تلی̎ ازدواج کند. تلی برای او از زندان دیوها در محل تخت سلیمان می‌گوید که قدرت آن را به شوخی می‌گیرد و حتی وقتی در شب عروسی‌اش تلی مفقود می‌شود، قدرت حاضر نیست ̎زندان دیو̎ را بپذیرد. تا سال‌های بعد زمانی که قدرت به سال‌ها پیری رسیده است، ردی از تلی به دست می‌آورد و در جستجوی او...
در کویر، یکی از روستاهای اطراف رودبار، جوان بنائی به خواستگاری دختری می‌رود. خانواده دختر با این ازدواج موافق نیستند، چون جوان خواستگار خانه‌ای ندارد. تصادفاً همان شب خواستگاری، زلزله‌ای رخ می‌دهد و خانه‌های مردم را خراب می‌کند. جوان رنجیده خاطر به رغم وقوع حادثه‌ای این چنین دلخراش، خوشحال است، چون می‌بیند از لحاظ مسکن با همهٔ مردم وضعیتی یکسان دارد. شاید به...
آزادگان برگشته‌اند. ̎حسین̎ یکی از آزادگان، بسته‌ای حاوی یک ماهی سنگی و یک انگشتر از پدرش تحویل می‌گیرد. حسین انگشتر را می‌شناسد و می‌داند متعلق به ̎علی̎ یکی از اسرای ایرانی است. حسین به جستجوی علی به روستای محل زندگی‌اش می‌رود و در می‌یابد که علی بر اثر جراحت در بیمارستان بستری و در حال اغماء است. وقتی به بالین او می‌رود، می‌بیند که مجروح علی نیست. او بار د...
