ابنمعصوم
اِبْنِ مَعْصوم، نک: علی خان مدنی. </p>
اِبْنِ مَعْصوم، نک: علی خان مدنی. </p>
اِبْنِ مُعْطی، ابوالحسین یحیی بن معطی (یا عبدالمعطی) بن عبدالنور زواوی (564 -628ق/1169-1231م)، نحوی و ناظم مغربی، معاصر موحدون مغرب و ایوبیان مصر. وی منتسب به زواوه از قبایل معروف بجایه بود. مقدمات علوم را در زادگاه خود فراگرفت و از استادانی همچون ابوموسی جزولی نحو و فقه آموخت (یاقوت، 19/35؛ ابوالفدا، 3/151؛ ذهبی، العبر، 3...
اِبْنِ مُعَلّم، نک: مفید، شیخ. </p>
اِبْنِ مُعَلّم، ابوالغنائم نجمالدین محمد بن علی بن فارس جابانی هُرثی واسطی (501 -4 رجب 592ق/1108-3 ژوئن 1196م)، شاعر اواخر عصر عباسی. اصل او از «جابان» - از روستاهای واسط - بود و بیشتر املاک آن بدو تعلق داشت، از این رو به او نسبت «جابانی» دادهاند (یاقوت، 2/1، 4/959-960). وی در هرث، روستایی در نزدیکی جابان پرورشیافت و در ه...
اِبْنِ مَعْمَر، نک: عمر بن عبیدالله بن معمر. </p>
اِبْنِ مَعین، نک: یحیی بن معین. </p>
اِبْنِ مُعَیّه، نک: بنی معیه. </p>
اِبْنِ مَغازِلی، عنوان دو تن از محدثان و فقیهان مالکی واسط که در سدههای 5 -6ق/11-12م میزیستهاند. 1. ابوالحسن علی بن محمد بن محمد بن طیب جُلاّیی (د 10 صفر 483ق/14 آوریل 1090م)، مورخ، محدث و فقیه واسطی. او را از آن جهت که مدتی در واسط به خطابت پرداخته (سلفی، 34) خطیب نیز میخوانند (نک: ابن مغازلی، علی، 157). از زندگی وی...
اِبْنِ مَغْرِبی، نک: ابوالقاسم مغربی. </p>
اِبْنِ مُغَلّس، ابوالحسن عبدالله بن احمد بن محمد بغدادی (د 4 جمادیالثانی 324ق/29 آوریل 936م)، فقیه ظاهری. از جزئیات زندگی او اطلاعی در دست نیست. به گفتهٔ ابن ندیم (ص 272) وی ریاست ظاهریان را در زمان خود بر عهده داشت و طالبان علم از دیگر بلاد به قصد استفاده از او به بغداد میآمدند. ابن مغلس نزد ابوبکر محمد ابن داوود فرزند...
اِبْنِ مِفْتاح، ابوالحسن عبداللهبن ابیالقاسم (د 877ق/1472م)، فقیه زیدی. از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. تنها میدانیم که از موالی بنوحجّی و ساکن غضران از قراء شمال صنعا بوده (جنداری، 21؛ زباره، 1/342) و احتمالاً نزد امام زیدیان احمد بن یحیی، معروف به ابن مرتضی، درس خوانده است (نک: شوکانی، 1/394؛ قس: ابن مفتاح، 1...
اِبْنِ مُفَرّج، نک: قبشی. </p>
اِبْنِ مُفَرّغ، ابوعثمان یزید بن زیاد بن ربیعهٔ بن مفرغ حمیری (د 69ق/688م)، شاعر هجاگوی بصری. کشاکش ابن مفرغ با فرزندان زیاد که از جانب دولت اموی بر عراق و جنوب ایران حکم میراندند، چند هجای گزنده برضد شخص معاویه و همچنین 3 مصراع به زبان پارسی که وی در اواسط سدهٔ اول هجری در بصره سروده، موجب گردیده است تا گوشههایی...
اِبْنِ مُفْلِح، نک: میسی. </p>
اِبْنِ مُفْلِح، نام افراد خاندانی از فقیهان حنبلی دمشق که در سدههای 8 -11ق/14-17م دارای مقامات علمی و اجتماعی بودهاند. از نسبت رامینی و قانونی برای افراد این خاندان چنین برمیآید که اصل خاندان به فلسطین باز میگردد. مشهورترین آنان عبارتند از: 1. شمسالدین ابوعبدالله محمد بن مفلح (ح 710-763ق/ 1310-1362م)، سر سلسله و مهم...
اِبْنِ مُقَدَّم، شمسالدین محمد بن عبدالملک بن مقدم (د 583 یا 584ق/1187 یا 1188م)، فرمانده سپاه و صاحب منصبِ دولت اتابکانِ شام (نوریه) و ایوبی، والی دمشق در عهد اتابکان، والی بعلبک و نایبالحکومهٔ دمشق در دولت ایوبی و از رزمندگان جنگهای صلیبی. هنگامی که پدرش دژبان قلعهٔ سِنجار بود (ابن اثیر، 11/140؛ ابن فرات، 4(1)/99)، فنو...
اِبْنِ مُقَرَّب، ابوعبدالله علی بن مقرب بن منصور بن مقرب عُیونی (572 -630ق/1176-1233م)، ادیب و شاعر بحرینی. در احساءِ بحرین (= منطقهای ساحلی بین بصره و عمان) و در خاندانی از سلسلهٔ عیونی که طی سدههای 5 -7ق/11-13م بر احساء حکومت کردند، به دنیا آمد (ابن نجار، 4/186؛ مسلم، 275؛ قس: ابن مقرب، 206، بیت، 67). نیای بزرگ او عبد...
اِبْنِ مُقْری، ابومحمد اسماعیل بن ابی بکر بن عبدالله (754- 837ق/1353-1434م)، فقیه، ادیب و شاعر یمنی که در برخی منابع به مقری نیز شهرت دارد (نک: ابن قاضی شهبه، 4/109). اصل وی از شرجه در سواحل غربی یمن است. برخی وی را به قبیلهٔ بنی شاور، ساکن کوهستانهای شرق محالب در یمن، منتسب میدانند (ابن حجر، 8/309؛ سخاوی، 2/292). نسب...
اِبْنِ مِقْسَم، ابوبکر محمد بن حسن بن یعقوب عَطّار (265- 8 ربیعالا¸خر 354ق/879 -13 آوریل 965م)، مقری، مفسر، محدث و نحویِ بغدادی. جدّ اعلای او مقسم از مصاحبان ابن عباس بود (ابن جزری، النشر، 1/166). خطیب بغدادی (2/206) او را ثقه و یکی از آگاهترین مردم به مکتب نحو کوفی و داناترین ایشان به قرائات معرفی کرده و کتاب الانوارِ ا...
اِبْنِ مُقَفَّع، ابومحمد عبدالله (ح 106-142ق/724-759م)، نویسندهٔ بزرگ و مترجم آثار پهلوی به عربی. بررسی منابع: در کتابهای کهن، زندگی نامهای که در خور این شخصیت مشهور باشد، نیامده است و نیز تا چندی دو اثر عمده که در واقع تنها منابع مفید دربارهٔ اوست و با اندکی تفصیل به شرح گوشههایی از زندگی اجتماعی و کشمکشهای سیاسی او پر...
اِبْنِ مُقَفَّع، ساویرس1، مورخ و متکلم مسیحی مصر در سدهٔ 4ق /10م. وی از نخستین نویسندگان قبطی است که آثار خود را به زبان عربی نوشته است. با وجود شهرت و تأثیر عمیق او در فرهنگ مسیحی مشرق زمین، منابع گوناگون آگاهی چندانی دربارهٔ زندگی وی ندادهاند. آنچه از یادداشتهای پراکنده در میان نسخههای خطی به دست میآید، در این حد...
اِبْنِ مُقْله، ابوعلی محمد بن علی بن حسین (حسن) بن عبدالله بغدادی (شوال 272- 328/ مارس 886 -940)، ادیب، خوشنویس، مبتکر و مبدع خطوط مختلف و وزیر عباسیان. مقله لقب پدرش ابوالعباس علی بن حسین (ابن ندیم، 12) و به معنای چشم یا سیاهی و سفیدی یا حدقهٔ چشم است (نک: ابن منظور). اما بعضی نوشتهاند که مقله لقب مادر پدر یا مادر یکی...
اِبْنِ مَکانِس، عنوان چند تن از مشاهیر یکی از خاندانهای قبطی الاصل مصر که بعضی از آنان در عهد ممالیک برجی یا چرکسها، عهدهدار مناصب مهم حکومتی بودهاند. القاب و عناوین آنان نشان میدهد که در مصر از مقام و منزلت اجتماعی ممتازی برخوردار بودهاند. مشهورترین افراد این خاندان اینانند: 1. فخرالدین ابوالفرج عبدالرحمان بن شمسالدین ع...
اِبْنِ مَکْتوم، ابومحمد احمد بن عبدالقادر بن احمد قیسی، ملقب به تاجالدین (ذیحجهٔ 682 -27 رمضان 749/ مارس 1284-19 دسامبر 1348)، مفسر، ادیب و فقیه حنفی مصری. مکتوم نام نیای پدرش بود (ابن مکتوم، «ذیل»، 2/607). ابن رافع سلامی (ص 59) به کنیهٔ ابوالعباس از او یاد کرده است. ابن مکتوم در قاهره به دنیا آمد (ابن ابی الوفا، 1/75) و ن...