عروسى

در فاصله عقد و عروسى داماد همه وسايل را آماده مى‌کند و بالاخره عروى سر مى‌گيرد مراسم عروسى سه روز و سه شب طول مى‌کشد، اولين علامت عروسى علم شدن ساز و نقاره است که در بامداد اولين روز صداى آن از خانه داماد مى‌رود و مدتى به تنهائى در کرنا مى‌دمد، بعد از پايان آن به فاصله چند دقيقه ساز زدن يا نقاره‌چى که معمولاً شاگرد او است در ميان پشت‌بام آهنگى را که اسم آن ”ناقاره‌خانه“ است مى‌نوازند که البته بيش از نيم ساعت طول نمى‌کشد و در همان روز، دو نفر زن و دو نفر مرد از طرف خانواده داماد مأمور مى‌شوند که مردم را دعوت کنند زنان را ”زن‌طلب“ و مردان را ”مردطلب“ مى‌گويند اينها به خانه مدعوين مى‌روند کمى مى‌نشينند. استکانى چاى مى‌خورند و قليانى مى‌کشند و ضمن شرح جزئيات کار را مى‌گويند.


ـ البته براى دعوت بعضى از محترمين هم خود داماد مى‌رود. بارزون BAREZAN پيش‌ازظهر از طرف خانواده داماد به خانه عروس بارزون مى‌برند، يک بارزون متوسط عبارت است از پنجاه من برنج، روغن پنچ من، آرد شش من، مرغ پنج عدد، نمک ده من هيزم دويست من، رب سه من، آبليمو دو بطري، شکر دو من، آب‌غوره يک قرابه، دو من پياز، ده کله‌قند، چاى ۳ بسته، نفت يک حلب، تورى چراغ ۱۵ عدد، گوسفند يک رأس، زعفران و دارچين هل و... به اندازه کافى که به استثناءِ هيزم، مرغ و گوسفند همه را در سينى‌هاى بزرگ مسى مى‌گذارند روى آن را دستمال مى‌اندازند و روى سر چند نفر مى‌گذارند که به صف و پشت سر هم راه مى‌افتند هيزم را بار الاغ مى‌کند مرغ را به ‌دست مى‌گيرند و يک نفر هم گوسفند را مى‌راند و به طرف خانه عروس مى‌برند. همراه با اين دسته ساز و نقاره آهنگ يک نواختى را مى‌نوازد که به بارزون برون مشهور است، هرچه بارزون برون زيادتر باشد مردم مى‌گويند ”سنگين‌تر بود“ همراه با آن يکى دو تن از بستگان داماد مى‌روند تا هدايا را تحويل دهند. وقتى هدايا تحويل داده شد مبلغى پول و کمى شيرينى از خانه عروس مى‌گيرند، ساززن و نقاره‌چى هم طلب خلعت مى‌کنند که معمولاً کت يا پالتو است، وقتى بارزون تحويل داده شد همه برمى‌گردند، به خانه داماد.


در يکى از ميدان‌هاى نزديک خانه داماد چادرى زده مى‌شود و اجاق‌هائى مهيا مى‌شود و ديگ‌هاى برنج و گوشت و آب روى اجاق‌هائى که زير آنها مملو از هيزم‌هاى مشتعل است غل‌غل مى‌کند. لاشه‌هاى گوسفند نيز آويزان است. چند نفر در همانجا به کارهاى مقدماتى آشپزى مشغول هستند و سرآشپز هم به کارها سرکشى مى‌کند. در روز اول جز بستگان و دوستان خيلى نزديک داماد، کس ديگرى دعوت ندارد، طرف عصر ساز و نقاره‌ها به‌کار مى‌افتد و رقص چوبى شروع مى‌شود به اين طريق که دور حياط منزل حلقه مى‌زنند و با آهنگ مخصوص ساز و نقاره که به چوبى مشهور است مى‌رقصند و هرکدام يک قدم به طرف چپ يا راست خود برمى‌دارند و در همان حال چون همگى يک قدم به طرف چپ يا راست خود برمى‌دارند حلقه آنها در چرخش است خاصه آنکه لباس‌هاى نو و رنگارنگ پوشيده‌اند.


ـ دستمال‌بازى يکى ديگر از رقص‌ها است.


شب در حياط خانه داماد يا ميدان نزديک خانه آتش افروخته مى‌شود به اندازه يک خرمن و يا آهنگ ترکه‌بازى گرد روشنائى مى‌گردند که ممکن است کتک‌کارى‌هائى هم در اين ميان صورت گيرد تا تصفيه‌حسابى عملى شود، ولى چون شب‌عروسى است، اگر کار با ميانجى‌گرى حاضرين تمام نشد داماد پيشانى‌ها را به‌هم مى‌زند و آنهائى را که دعوايشان شده آشتى مى‌دهد، بعد از چوب‌بازى و صرف شام هرکس به خانه خود مى‌رود.

پذيرائى

در عروسى‌ها پذيرائى ساده است توى يک اتاق ساده فرش شده سفره‌اى مى‌اندازند حاشيه آن نان نازک نرم و تازه قرار مى‌دهند و بعد مهجومه‌هاى (مجمعه‌هاي) مسى بزرگ را که داراى لبه‌هاى کنگره‌اى است و در حاشيه آن چيزهائى مانند نام سفارش دهنده حک شده پر از پلو سفيد تازه مى‌کنند و مى‌گذارند وسط سفره، ظرف‌هاى خورش قيمه يا سبزى يا بادمجان هم در اطراف مجمعه چيده مى‌شود بشقاب و قاشق و چنگال کمتر مورد استفاده قرار مى‌گيرد موقع صرف غذا هر ظرفى که خالى شد دوباره پر مى‌شود و چند نفرى از بستگان دور گرد خدمت جمع مى‌کنند.


ـ پيش‌ازظهر روز سوم داماد يا چند تن از دوستان و ياران به حمام مى‌روند، حوالى ظهر ساز و نقاره مى‌برند جلو حمام و کمى ترکه‌بازى مى‌کنند، تا داماد از حمام با لباس دامادى بيرون بيايد وقتى داماد از حمام بيرون آمد ممکن است يکى از محترمين خلعتى به نام ”خلعت بهاء“ به او بدهند. و بعد او را سوار بر اسب مى‌کنند (اخيراً به‌جاى اسب از اتومبيل استفاده مى‌شود) اسب قبلاً با پارچه‌هائى که بر زين و کفل آن انداخته‌اند آماده مى‌شود، داماد دهنه اسب را در دست مى‌گيرد و به طرف خانه به راه مى‌افتد نقاره‌چى در جلو حرکت مى‌کند و مردان به دو دسته تقسيم شده و هريک دستمالى را در دست گرفته و فرياد شادى مى‌کشند، آنهائى‌که دستمال ندارند کلاه آنها را در دست مى‌گيرند و تکان مى‌دهند و شاباش شاباش مى‌کنند.


ـ وقتى داماد از جلو در خانه‌ها عبور مى‌کند براى او شربت مى‌آورند شربت از آب شکر و گلاب است. در يک قدح چينى که چند تا برگ سبز نارنج در آن انداخته‌اند. قدح شربت توى يک سينى است و در کار آن دو تا نعلبکى که يکى اسفند است و براى دفع چشم‌زخم و هم‌چنين بوى عطرآگين آن دود مى‌کنند و توى ديگرى نقل است براى پاشيدن روى سر داماد، داماد يک استکان شربت مى‌خورد و رد مى‌شود و بقيه را همراهان مى‌نوشند، ضمن حرکت داماد پول، سکه، نقل و آب‌نبات روى سر او مى‌بارد و فرياد شاباش دود اسپند صداى مهيج ساز و نقاره و کل زدن زن‌ها، کوچه آبادى را آکنده از سرور و نشاط مى‌کند، مدت‌ها از ظهر گذشته که داماد به خانه مى‌‌رسد و مدعوين به اتاق‌هاى پذيرائى که معمولاً بسيار ساده است راهنمائى مى‌شوند عروس با چند تن از بستگان بعدازظهر به حمام مى‌رود در خانه داماد اتاقى را سفيدکارى کرده‌اند با چراغ‌هاى رنگى و گل و پارچه‌هاى رنگارنگ براى حجله تزئين مى‌کنند.


يکى به کوه مى‌رود و از ”موردزار“ مورد نام درختى است به نام آس که برگ آن در نهايت سبزى است) مردم عقيده دارند چون ”مورد“ ريشه‌هاى زيادى دارد عروس و داماد هم داراى رگ و ريشه‌هاى زيادى مى‌شوند حجله‌بند مقدارى از آنها را کف حجله خانه مى‌گسترد و مقدارى هم به در و ديوار آويزان مى‌کنند. هنگام شب ساز و نقاره‌چى به حمام مى‌روند و عروس را مثل مراسمى شبيه مراسم داماد از حمام درمى‌آورند. داماد هم با اسبى تزئين شده در حالى‌که در يک دست چراغى روشن دارد عروس را سوار اسب مى‌کند و دهنه اسب را گرفته آرام به‌راه مى‌افتد. از طرف بستگان عروس و داماد تيرهائى توسط تفنگ در جلو اسب به‌طرف هوا شليک مى‌شود و گوسفندانى نيز قربانى مى‌شود تا اينکه عروس به خانه مى‌رسد.

بردن عروس

مراسم اين شب که در واقع آخرين شب عروسى است به‌مراتب از شب‌هاى پيش هيجان‌انگيزتر است خاصه در ترکه‌بازى که با تصفيه حساب‌هاى دو سه روزه توأم است. بعد از چوب‌بازى و صرف شام همه از خانه داماد عازم خانه عروس مى‌شوند تا او را بياورند. حتماً در اين شب برخلاف شب‌هاى گذشته در خانه داماد به زن‌ها زودتر شام مى‌دهند بالاخره همه وارد خانه عروس مى‌شوند. در خانه عروس هيچ چيز از اشياء و لوازم زندگى را در دسترس نمى‌گذارند و حتى اگر آب خوردن هم بخواهى چون ظروف آن در معرض خطر است به‌سختى‌ گير مى‌آورى چراکه همه کسان، سورى‌ها و دوستان داماد مى‌کوشند تا به همراه بردن عروس هرچه که به‌دست آنها برسد با خود به غنيمت ببرند حالا مى‌خواهد يک قاشق چاى‌خورى باشد، مى‌خواهد فرش چندمترى يا تخت سه پارچه‌هاى و اين‌کار را شکون مى‌دانند خاصه آنکه اگر کسى چيزى به غنيمت برد بعداً بايد هرچه از خانواده عروس طلب کرد، خواه گران‌قيمت و خواه ارزان‌قيمت به او بدهند تا گروى را پس بدهند و مى‌تواند اصلاً هم پس ندهد و مال خودش باشد. در اين وهله از پذيرائى خبرى نيست همه مدتى در حياط خانه عروس به زدن و خواندن مى‌شوند و بالاخره از پدر يا برادر و يا مادرِعروس و يا همگى اجازه بردن عروس را مى‌‌گيرند. يکى از پسران نابالغ که معمولاً از خانواده محترمى برگزيده مى‌شود دستمالى را که در آن غذاى مخصوصى به نام ”چنگال“ و مقدارى نان است به کمر عروس مى‌بندد.


عروس دست پدر خود را به پاس حق‌شناسى مى‌بوسد و بعد يک‌بار دور اجاق که تمام شب ”کنار او“ گذرانيده مى‌گردد و از خانه خارج مى‌شود در اين موقع کسان عروس به‌ويژه کسان نزديک او نبايد با او به خانه داماد بروند، وقتى عروس مى‌خواهد از خانه بيرون برود يکى از مُشت‌هاى او را پُر از گندم و يکى را پر از برنج مى‌کند و زيرلب مى‌گويد ”يا عزيز باعزت“ و دانه‌ها را مى‌پاشد تا به خانه داماد برسد و وارد حجله شود. هنگام ورود عروس به خانه داماد، داماد شخصاً آينه‌اى را تا دم حجله جلو عروس مى‌گيرد. در حجله داماد و عروس از غذائى که عروس همراه خود آورده است مى‌خورند. اگر در شب‌هاى عروسى بارندگى شود همه مى‌گويند ”معلوم مى‌شود داماد روزى خودش ته‌ديگى را کنده و خورده است“ در صبحگاه بعد از شب زفاف ناقاره‌زن به پشت‌بام خانه داماد رفت و به صدا درمى‌آيد که ”پس‌حجله‌اي“ ناميده مى‌شود.