ناف‌برون ـ در سروستان گاهى اوقات هنگام تولد نوزاد اگر دختر باشد ناف او را به نام يکى از پسربچه‌هاى خانواده مى‌برند. اما آنها، از وقتى‌که خود را شناختند تا شب عروسي، حق اينکه يکديگر را ببينند ندارند و خصوصاً دختر بايد از پسر رو بگيرد و اگر مثلاً پسر يک‌دفعه وارد خانه آنها شد، در اتاق پنهان شود، يا اگر در جائى با هم روبه‌رو شدند، دختر فوراً بايد با چادرى که بر سر دارد صورت خود را بپوشاند مردم عقيده دارند: ”هر وقت ناف دخترى به نام پسرى بريده شد هرکس که سبب شود آن‌دو به همديگر نرسند حق را ناحق کرده و عواقب شومى گريبان‌گير او خواهد شد و خير نخواهد ديد.

نامزدى

بعضى اوقات هم پدران به‌ويژه مادران براى پسر يا دختر خود بدون تصميم دختر و پسر خود در پس نامزدى آنى برمى‌آيند و چه‌‌بسا بدون مشورت و احياناً با تذکرات و اشارات کوتاهى به آنان کار نامزدى آنها را صورت مى‌دهند، دختر و پسر هم معمولاً با رضا و رغبت گردن مى‌نهند، البته سنين دختران بايد از ۹ سال و پسران از ۱۵ سال به بالا باشد.

پسند و خواستگارى

سواى اين‌گونه نامزدى‌ها همين‌که جوانى خواست با بستگان محرم بسيار نزديک خود صريحاً يا با ايماء و اشاره و يا بيان به شوخى در ميان مى‌گذارد و آنى‌که معمولاً خواهر، مادر و احياناً خاله هستند و سال‌ها انتظار عقد و عروسى آن جوان را داشته و با تمام وجود آرزوى شنيدن اين سخن را دارند با شوق وافرى آن را مى‌پذيرند و از آن به‌بعد جستجو مى‌کنند تا دختر دلخواه را پيدا کنند، از همه‌جا بهتر حمام است، البته در حمام با دختر هم‌طرف صحبت شده و به بهانه‌هاى مختلف با او حرف‌هائى مى‌زنند اما اين گفتگوها معمولى است و هيچ ارتباطى به نيت و قصد آنها ندارد و چه‌بسا مى‌خواهند فهم و کمال او و روحيه و طرز رفتار و گفتار او را دريابند بعد از آنکه دختر را ديدند و پسند کردند با سرور و خوشحالى از حمام درمى‌آيند و آنچه را ديده و گفته و شنيده‌اند براى پسر با گرمى حکايت مى‌کنند. بعضى اوقات هم پدر و مادرِ‌پسر، دخترى را مى‌بينند و مى‌پسندند به‌هر حال همين که مادر و خواهر پسري، دخترى را پسند کردند و پسر هم موافقت کرد (که معمولاً مى‌کند) دو سه تن از زنان نزديک داماد (دلاله‌زني) بدون وقت قبلى به خانه دختر مى‌روند و در مى‌زنند و به بهانه احوالپرسى وارد مى‌شوند.


- عموم زنان واقعاً عقيده دارند و به شوخى هم مى‌گويند که دختر در اين‌گونه مجالس بايد چندين بار به بهانه‌هاى مختلف بگويد ”هلو“ تا لب‌هاى او غنچه شود.

بله‌برون

بالاخره اگر از سوى خانواده عروس روى خوش نشان داده شد شبى را براى ”بله‌برون“ معين مى‌کنند و اين کارها بايد پنهانى انجام شود که مبادا دشمنان يکى از دو طرف کار را بر هم بزنند و نگذارند عمل خير صورت بگيرد. در شب يا روزى که تعيين شده چند نفر از مردهاى خانواده داماد به اتفاق يکى از سران محل به خانه پدرِدختر مى‌روند، در آنجا بزرگ‌تر محل قبل از همه شروع مى‌کند به حرف زدن و از خاطرات خوش، عروسى‌هاى خوب هفت روز و هفت شبه سابق، نامزدى‌هاى غيرمترقبه، سرنوشت و طالع و بخت و پيشانى و اينکه در سرنوشت هرکس آنچه رقم خورده باشد همان مى‌شود و بايد تسليم آن شد و هرچه در عالم زَر به پيشانى آدم نوشته‌اند دَررو ندارد و... سخن مى‌گويد و ديگران هم با شوخى حرف‌هائى مى‌زنند و صاحبخانه هم با چاى و قليان و سيگار و چپق از مهمانان پذيرائى مى‌کند و اگر تابستان باشد هندوانه و در زمستان و پائيز انار به اين پذيرائى اضافه مى‌شود و بالاخره بزرگ‌تر محل موضوع را به خواستگارى مى‌کشاند مى‌گويد: حالا ما آمديم خانه شما تا ... فلانى را به غلامى خودتان قبول کنيد بعد صفات داماد را مى‌شمارد. خودتون مى‌دونيد که نه اهل دود نه اهل چيزي، معقول محجوب، سر به‌ راه مظلوم، باسواد... پدرِعروس که قبلاً از موضوع خبر داشته و با زن خود تبادل‌نظر کرده است اگر موافق باشد با خوشحالى مى‌گويد ”مبارکه“ يا اختيار دختر با شما، شما مى‌تونى دست او را بگيرى بيندازيش تو چاه يا ”ما کى باشيم که پيش شما حرفى بزنيم صاحب اختيار دختر خودتون و صاحب اختيار پسر هم خودتون“.


اگر موافق نباشد، مدتى سکوت مى‌کند و بالاخره مى‌گويد:


”والا ما که در برابر شما نمى‌تونيم حرفى بزنيم اما خودتون مى‌دونيد که دختر ما... کوچيکه تا بعد ببينيم خدا چى مى‌خواد و نصيب و قسمت چه مى‌کند يا ”مى‌دونيد که نامزد داره“


بعد از قبول خواستگارى مجلس تمام مى‌شود. داماد در اين مجلس حتى يک کلمه حرف نمى‌زند ساکت، صامت مودب مى‌نشيند و معمولاً سر خود را زير انداخته به گفتگوها گوش مى‌دهد از آن به‌بعد بزرگ‌ترها رفت و آمد و گفتگو کرده و بالاخره روزى را براى نامزدى تعيين مى‌کنند.

عقد

وسايل پذيرائى مجلس عقد از خانه داماد به خانه عروس فرستاده مى‌شود و پذيرائى با خانواده عروس است، مجلس عقد زنان با مردانه جدا است، در مجلس زنانه پذيرائى با زن‌ها و در مردان با مردها است، براى برگزارى عقد، عروس را به حمام مى‌برند و با شادى و کِل‌زدن و دست زدن بيرون مى‌آورند و به خانه مى‌برند تا خطبه عقد جارى شود هنگام جارى شدن خطبه عقد هيچ‌کس نبايد سر و صدا کند چون عقيده دارند اگر هنگام خطبه‌خوانى کسى قفلى را قفل کند در کار داماد مشکل ايجاد مى‌شود مگر اينکه آن قفل باز شود براى همين خواهر يا خاله عروس قفلى را در جيب خود گذاشته و قفل مى‌کنند تا مبادا داماد به دست ”مخالفين وصلت“ قفل شود البته بعد از ”زفاف“ شب عروسى قفل را همان کس باز مى‌کند.


ـ هنگام خواندن خطبه عقد يک سوزنى پهن مى‌کنند و روى آن نمک مى‌پاشند و يک بقچه سفيد روى آن مى‌اندازند و يک قرآن و يک جانماز در جلو آن مى‌گذارند، دو کله‌قند در دو طرف قرآن قرار مى‌دهند يک لاله روشن مى‌کنند دو ظرف شيرينى و يک کاسه ماست و تربت (خاک کربلا) و حنا نيز در کنار جانماز مى‌گذارند، عروس را روى سوزنى و روى به قبله مى‌نشانند دستمال يا نخ ابريشمى سبزى را دور گردن عروس و داماد مى‌اندازند که نشان و يمنى از سبزى و خرمى آن در زندگى باشد زندگى نيک‌فرجامى که بهار آن عقد آنها است، يکى از بستگان نزديک هم کله‌قندى را در دست گرفته و بالاى سر عروس مى‌سايد و يکى ديگر هم مقدارى عمبربو که همان مشک است در هاونى ريخته و بالاى سرعروس مشغول کوبيدن مى‌شود.


عروس به آسانى ”بله“ نمى‌دهد و بين سه تا هفت‌بار بايد خطبه خوانده شود تا جواب بشنود و مخصوصاً بايد پدر يا مادر و يا سرپرست او به او اجازه بدهند. در اين مجلس نيز، عروس و داماد با هم حرفى نمى‌زنند هرچند هر دو از ته قلب آرزومند هستند. همينکه اين مراسم در ميان واسونک، کِل، دستک، داريه و شادى تمام شد عروس را از جا بلند مى‌کنند و پسربچه‌اى را سر جاى او مى‌نشانند. به اميد آنکه در زندگى صاحب پسر شود. پذيرائى مجلس عقد با گردو، قصبک (خرماى خشک شده) نقل و چاى و احياناً شربت است، خيلى از ميهمانان شيرينى عقد را توى دستمال ابريشمى خود ريخته و براى بچه‌هاى خود به خانه مى‌برند و البته کمى از آن‌را هم در مجلس مى‌خورند. عقد که تمام شد همان شب بايد از خانه داماد پلو و خورش پخته شود و در چند سينى به خانه عروس ببرند، خانواده عروس نيز در عوض بعد از سه شب خانواده داماد را ميهمان مى‌کنند.


ـ اگر از طرف خانواده داماد براى شب عقدکنان پلوخورش به خانه عروس فرستاده نشود ميهمانى خانه عروس نيز پس از سه شب برگزار نمى‌شود.

حنابندان

در سروستان ابتدا حناى عروس را مى‌بندند براى اين‌کار مقدارى حناى آب گرفته شده، يک بالش، يک بشقاب نقل، چهار تا دستمال بزرگ و يک سربند سرخ خون کفترى که به حنابند مشهور است از خانه داماد به خانه عروس فرستاده مى‌شود، ساززن و نقاره‌چى که در حقيقت مرکز و کارگردان اين کار هستند در حياط منزل عروس آهنگ حنابندان را مى‌نوازند هيچ مردى حق ورود به اتاقى که در آن حناى عروس را مى‌بندند ندارد، داريه‌زن هم در اتاق داريه مى‌زند، عروس را مى‌نشانند روى يک رختخواب و حنابند اول سر، بعد پاها و در آخر دست‌هاى او را حنا مى‌بندد و بعد چند تا برگ سبز نارنج روى حناها گذاشته و با دستمال و سربند روى آنها را مى‌بندد زن‌ها دستک مى‌زنند، و اسونک مى‌خوانند و روى سر عروس سکه و نقل مى‌ريزند و بالاخره او را در رختخواب مى‌خوابانند و حنابندان داماد شروع مى‌شود که به‌مراتب از حنابندان عروس پرشکوه‌تر و مجلل‌تر است.

حنابندان داماد

نوازندگان آهنگ حنابندان را مى‌نوازند و بعد سلمانى مى‌آيد و داماد را روى رختخواب گسترده‌اى که ويژه عروسى دوخته شده مى‌نشانند بعد کت و شلوار و جوراب را درمى‌آورند و پارچه قرمز زير پاى او مى‌اندازند حنابند دست داماد را مى‌گذارد کف دست خودش طورى‌که پشت داماد کف دست او قرار بگيرد قبل از هرکس مادرزن، انگشتر خودش را کف دست داماد مى‌گذارد که البته بعداً مشاطه يا حنابند آن‌را پس مى‌دهد، بعد به اين و آن اشاره مى‌کند، دوستان، اقوام و بستگان داماد هم، بسته به توانائى خود و احترامى که براى داماد قائل هستند سکه يا اسکناسى را کف دست داماد مى‌گذارند و اين را ”کف دستي“ مى‌گويند که شيرينى حنابند است. حنابند هم پول‌ها را برمى‌دارد و بى‌آنکه بشمارد توى جيب مى‌ريزد. حنابندى ابتدا از سر بعد پا سپس دست‌ها گرفته مى‌شود.