ترانه |
چَونه عاشق بُوى اِنَقَذه طمعکار
سَر سو وَمِه نِصِب شب آکرى بار
بِشه کِ خُب ويرى هِه اُخيلى
سر اسب سمِند و را بِنازُن دل پر دردمند چه بِيلرِون
اگر امشو به ميمونى بمونى لِجام اسبت نُرقه ايُرن
بشير از اشِىاى يار جينم تو چىچى وامن سوقاد اَتارى
بشير از مِن اَسُشن اَتَرسَم کِ نورى دو جفت کوش دو جفت لارى و بلقار وادتارُن
هاده بوسه ک واد سوقادى بارُن
ترجمه: چرا عاشق باشى آنقدر طمعکار
سر شب گذاشتى نصف شب مىکنى کار
برو که خوب بردارى هست خيلى
سر اسب سمند را به نازم، دل پر دردمندت چه کنم
اگر امشب به مهمانى بمانى لجام اسبت را نقره مىگيرم
به شيراز ميروى اى يار جانم تو چى براى من سوقات مىآرى
به شيراز من ميرم مىترسم که نيائى دو جفت کفش و دو جفت مرغ لارى و چرم بلغار برايت مىآورم
بده بوسه که براى تو سوقات بياورم
اين ترانه روى کاغذ خطدار امتحانى با جوهر آبى نوشته شده است. نويسنده هر کلمه را به زبان محلى نوشته و بلافاصله ترجمه فارسى آنرا آورده است ولى در متنى که ملاحظه مىفرمائيد ترانه محلى و ترجمه آن تفکيک شدهاند.
تصنيف |
(اول) | |
گُل برنگينى ديم (سبز) تو در اين باغ دِنيه | قربون دِيم تو گردم که نصَفش بينيه |
عاقبت دورى و هجر تو مرا چل کرده | کوچهٔ مار ار همه ار اشگ چش گل کرده |
کم بزن بر من و رويم سيلى و چوب و چاپالاق | ور نه چُو را مىکشم من ترا عاقل مىکنم |
اين تصنيفها روى کاغذ خطدار قطع کوچک با جوهر بنفش نوشته شده است و نويسنده بالاى لغتهاى محلى نمره گذاشته که در پانويس معانى آمده است.
(دوم) | |
آسمون تو مىخوره زيمين پر برفِ | من دلم ترا مىخاد اينها همه حرفِ |
مىخوام و خوفم خوبم نمىياد | هرچه نشينم يارم نمىياد |
(دوم) صادق هدايت اضافه کرده است: مازندرانى
(سوم) | |
دريغا بِلند و کَفتر خوشِ بازى | اى شازده پسر چرا کلوخ مندازى |
فردا که مشم حَرمسراى پدرت | عرضش مکُنُم دلم بُبرده پسرت |
مىميرم و غش مکنم واست | پنجدرى رو فرش مُکُنم واست |
(چهارم) | |
مرغ زرد پا کوتاه سقف دلم جا کِرِده | پَيرت بسوزه عاشقى شال از قدم وا کرد |