يکى از مراکز مهم باستانشناسي، نيمه فلات شرقى ايران است. اين منطقه شامل استانهاى خراسان، کرمان، سيستان و بلوچستان، جنوب کشور افغانستان و بخش غربى کشور پاکستان است.
محققان با مطالعه بر روى اشياى گردآورى شده از اين مناطق، بر آن شدند تا ارتباط فرهنگى اين منطقه را با فرهنگهاى فلات مرکزى ايران و فارس و جلگه شوش و بينالنهرين (ميان رودان) از طرف غرب و تمدنهاى موهنجودار و هاراپادر دره سند را مورد مطالعه جدى قرار دهند.
به اين ترتيب حفارىهاى دامنهدارى در مناطق مورد نظر از جمله تل ابليس، تپه يحيي، شهداد، بمپور، خبيص، شهر سوخته آغاز شد.
سراورل اشتين باستانشناس مجارىالاصل انگليسى در اوايل سده بيستم نخستين کسى بود که طى چند سفر به سيستان، شمال و جنوب بلوچستان، کنارههاى درياى مکران و خليج فارس توانست بسيارى از محوطههاى باستانى اين مناطق را مورد بررسى و شناسايى قرار دهد.
گارى هيوم طى سالهاى ۱۹۶۷-۱۹۶۶ ميلادى از سوى دانشگاه مينه سوتا، تراسهاى رودخانههاى لاديز، سيميش و ماشکيد را در بلوچستان بررسى کرد. در اين بررسىها تعدادى ابزار و اشياى مربوط به دوران پارينهسنگى قديم از نوع ساطورهاى يک لپه پخ و دو لپه پخ به دست آمد. کشف اين نمونهها گوياى آن بود که اين بخش از بلوچستان از دوران پارينهسنگى قديم و پيلستوسن ميانه و جديد، مسکونى بود. به اين ترتيب معلوم شد که زمان استفاده از ابزارهاى به دست آمده به صد هزار سال پيش مىرسد.
تعدادى از اين ادوات که در محوطه کارگاههاى ابزارسازى به دست آمده، شامل تعدادى رنده و تيغه سنگى است. خانم جوديت ماوچک آثار مشابه به اين ادوات را نيز در ناحيه خاش در فلات سرحد گزارش کرده است.
در حاشيه درياى مکران و در مناطق سديج، کوهتک و بخش شمال غربى و جنوب شرقى کنارک تيغههاى سنگى به دست آمده که تعلق به دوره پارينهسنگى قديم و ميانى دارد. در بخش جنوب شرقى کنارک نيز ابزار و اشياى سنگى به همراه سفال ساده و منقوش مربوط به اواخر هزاره چهارم و اوايل هزاره سوم پيش از ميلاد کشف شده است.
از ديگر محوطههاى دوران پيش از تاريخ، سه محوطه باستانى بمپور، محوطه باستانى خوراب و محوطه باستانى دامن است. در اين ميان تپه بمپور، به علت بررسىهاى علمى هرچند ناقصى که روى آن انجام شده، داراى اهميت ويژهاى است. اين محوطه را نيز اشين کشف کرد و بئاتريس دکاردى در آنجا به کاوش پرداخت. کاوشهاى بمپور شش دوره استقرار انسان را بر روى آن نشان داده است. قدمت تپه بمپور به اواخر نيمه اول هزاره سوم تا حدود سالهاى ۱۹۰۰ پ-م مىرسد. اين محوطه به عنوان پل ارتباطى بازرگانى اجتماعى و فرهنگى بين سيستان از يک سوى و محوطههاى باستان همدوره عمل مىکرده است.
در مناطقى از توابع زاهدان و خاش و ديگر شهرستانهاى استان، آثار مهم و متنوع ديگرى نيز وجود دارد.
در سالهاى اخير، اداره ميراث فرهنگى استان دو اثر جالب و ديدنى را معرفى کرده است. يکى از اين آثار، دهليزهايى است که در قسمت مسکونى و مرکزى روستاى تمين از توابع بخش ميرجاوه در شهرستان زاهدان قرار دارد و احتمالاً انسانهاى پيش از تاريخ، در دل صخرههايى که از جنس: آهک، نمک، شن، ماسه و ريزدانه است دهليزهايى را حفر نموده بودند. معمارى آن به صورت سقفهاى کوتاه کروى شکل است که طاقها توسط ستونهايى به ارتفاع کم، از همديگر جدا شدهاند. به اين نوع خانه اصطلاحاً معمارى صخرهاي مىگويند. در روى ديوار طاقچه و دورتادور آن، به صورت نامنظم، سوراخهايى جهت گذاشتن مشعل ايجاد نمودهاند.
اثر ديگر، مجموعه قبورى به نام هفتاد ملا است که در مصطبهاى در دل کوه واقع در روستاى رُوپَس از توابع ميرجاوه زاهدان به چشم مىخورد. طرز ساخت اين قبور بسيار زيبا و شگفتانگيز است.
مصالح به کار رفته در قبور شامل چينه، خشت و گل است که به وسيله گچ لايه اندود شده و روى آن تزييناتى به رنگ قرمز ايجاد نمودهاند. معمارى قبور پلکانى و در سطح بعضى از آنها نقش چهره يک انسان به صورت برجسته ديده مىشود. در قسمتهاى عمومى آن روزنههايى به چشم مىخورد.
آقاى روحالله شيرازى در سال ۱۳۸۰ منطقه باهوکلات و دشتيارى چابهار را بررسى و در کنار ۵۹ اثر شناسايى شده، اثر باستانى متعلق به پارتيان و سلسله پادشاهى اشکانيان به نام دمبى کوه يا دمبيان کوه را بررسى نمود. در درون دمبيان کوه اتاقکهاى سنگچين بدون استفاده از ملات ساخته شده که هر يک داراى يک تا دو دريچه است.
آثار به جاى مانده خود گواه حضور وجود تمدنهاى غنى و درخشانى در اين سرزمين است که بسيارى از آنان هنوز در دل خاکش نهفتهاند.
اگر تمدنهاى دره سند را مديون رودخانه سند، ميانرودان را مديون دجله و فرات و مصر را مديون رودخانه نيل بدانيم، بدون اغراق تمدنهاى دشت سيستان نيز مديون رودخانه هيرمند است.
بايد اشاره کرد که تمام محوطههاى شناخته شده پيش از تاريخ سيستان در بخش جنوبى ناحيه و محوطههاى مربوط به دوره تاريخى و اسلامى در قسمت شمال سيستان قرار دارد. بخش جنوبى امروز غير قابل سکونت و کشاورزى است و بخش شمالى بسيار حاصلخيز است. علت اين جابهجايى را بايد در بستر رودخانه هيرمند جستجو کرد که ساکنان منطقه را در دورانهاى مختلف در جستجوى آب به دنبال خود کشانده است. با وجود بيش از چهارصد اثر شناسايى شده و انبوه قلاع موجود اکنون به معرفى شاخصترين آثار استان که به سهولت قابل بازديد است، خواهيم پرداخت.