در زمينهٔ بناهاى عمومى مقدسى بدون ترديد و تزلزل آثار معماريان فارسى را مورد تحسين قرار مىدهد: من از آنها آثارى ديدم که از نظر استحکام و عظمت حيرتانگيز هستند، مانند آب بند سدّ (عضدالدوله)، پل دَرْخيد و پل ابوطالب. اينها در دورهٔ ما ساخته شده. اما هيچ معمارى در شامات و شمال بينالنهرين از عهدهٔ ساختمانهائى از اين دست برنمىآيد. دربارهٔ جزئيات آن مقدسى چنين مىگويد: اغلب مساجد جامع داراى ستون هستند از آن گذشته اين را بهعنوان خصيصهٔ حسابهاى فارس ذکر مىکند که قسمت گرم حمّام خيلى به آتشخانه (نون) نزديک است. مىگويد: در فضاى داخل حمّام از فرط گرما نمىتوان مدّتى ماند. چنين بهنظر مىآيد که سربينهٔ حمامهات خيلى کوچک بوده است. همهٔ امهها را فقط در يک جا مىبايست قرار داد. مقدسى بهعنوان خصيصهاى از بازار چنين مىگويد: تنها کبابفروشان داراى سکوئى هستند. ابن بطوطه دربارهٔ مقابر آن ديار مىگويد که در شيراز چهار قبر از مشايخ و بزرگان دين موجود است، و قبور هالى نيز در داخل شهر قرار دارد.
اصطخرى دربارهٔ زبان اهالى اطلاعاتى بهدست مىدهد: آنها داراى سه زبان هستند: فارسي، که آنرا در محاوره با يکديگر بهکار مىبرند، دقيقتر بگوئيم تمام اهالى فارس به زبانى سخن مىگويند که صرفنظر از بعضى لغات منفرد [لهجهاي] در آن هرکس منظور ديگرى را مىفهمد و براى مردم عادى و معمولى نيز نامفهوم نيست. زبانى که کتابها نو سالنامهها فارسيان قديم و همچنين نوشتههاى زرتشتيان بدان تأليف و تدوين شده پهلوى است که فهم آن براى فارسيان محتاج توجيه و تفسير است. سرانجام زبان عربى که در مکاتبات امرا و سلاطين، ادارات حکومتى و مردم عادى استعمال دارد.
اصطخرى دربارهٔ خصال و طرز فکر اهالى مىگويد: در سجايا و سکنات نُجبا، ملاکّان و عمّال عالىرتبهٔ ديوانى فارس که با فرمانروا سر و کار دارند و با وى مربوط هستند نجابت و رادمردى در عرصههاى مختلف زندگى و تبرّى از خلقيات پست که حتى ذکر آنها نيز ناپسند است، اهتمام غيرعادى به زينت خانهها و عنايت و پوشاک و خوراک، چشم و همچشمى متقابل در اين کارها و سرانجام نزاکت و آدابدانى بسيار که مرئى و علنى است غلبه دارد.
در مورد بازرگانان بهخصوص اين نکته بهنظر مىآيد که حرص و ولع براى گردآورى سرمايه دارند. اهالى سيراف و مناطق ساحلى به سفرهاى دريائى اقدام مىکنند. گاه مىشود که کسى در تمام عمر در دريا زندگى کند ـ شنيدهام که يکى از اهالى سيراف چنان به دريا خو گرفته بود که حدود چهل سال تمام پاى از کشتى بيرون نگذاشت. هرگاه به خشکى نزديک مىشد، يکى از دوستان او را پياده مىکرد تا کارهاى وى را در شهر مربوط به انجام برساند. اگر کشتى شکاف برمىداشت، شکسته مىشد و به تعميرى نياز پيدا مىکرد وى از آن کشتى به کشتى ديگرى مىرفت. ـ به اين علت است که ثروت فراوان به چنگ آوردهاند، تا بهجائى که ثروت بعضى بهحدّ چهار ميليون دينار بالغ گرديده است. حتى در مورد زمان حاضر نيز نزد من از مبالغ گزافترى سخن گفتهاند. با وجود آن از لحاظ سر و وضع و لباس، چنين ثروتمندى را از يک روزمزد تميز نمىتوان داد.
اهالى کازرون، فسا و نقاط ديگر تجارت برّى را مباشرت مىکنند و از اين رهگذر، ثروت سرشار بهدست آوردهاند. اينها مردانى هستند که زندگى در غربت را با بردبارى تحمل مىکنند و حرص زياد دارند که سرمايه بيندوزند. هرجا که باشند بدون ترديد رفاه در آنجا حکمفرما است. هيچ شهرى را در برّ و بحر نمىشناسم که فارسيان در آن زندگى کنند، بدون اينکه در شمار معتبرترين اهالى آنجا باشند. نزد آنان رفاه، نظم در امور و تقيّد به اخلاق و آداب غلبه دارد. اصطخرى دربارهٔ استعداد فارسيان در تجارت بحرى ضمن وصف درياى فارس مىگويد: آنها تا به امروز بر سواحل دريا، چه دور و چه نزديک، تسلط دارند. از کتاب مقدسى چنين برمىآيد که معاملات و امور مربوط به طبقات ثروتمندتر مردم توسط کسانى انجام مىگرفته که از نظر مالى و معيشتى در درجهاى پائينتر قرار داشتهاند. مىگويد: در دريا، در جناح شرقى عربستان اغلب کشتىسازان و ملاحان فارسى هستند. پا را از اين هم فراتر مىتوان گذاشت و گفت بازرگانان فارسى در بحر احمر جائى براى خود باز کرده بودند. بههنگام ذکر جدّه، بندر مکّه، ابن حوقل مىگويد: قسمت اعظم تجارت شهر بهدست فارسيان است.
ابن الفقيه با وجود علاقهٔ خاصّى که براى سکنهٔ بينالنهرين دارد بهعنوان قضاوت ديگران مىگويد که فارسيان از آنها عاقلتر هستند.
قضاوت مقدسى از آنچه گفته شد کمتر محبتآميز است. هرچند اجداد وى از ايران به غرب مهاجرت کرده بودند، او نسبتبه طرز فکر و زندگى فارسيان در خود احساس بيگانگى مىکند. آن سرزمين را زادگاه پستي مىشمارد؛ فارسيان از نظر وى فطرتاً لَخْت و تنبل هستند، اما ظاهراً منظور وى در اين مورد فقط مربوط مىشود به تحقيقات و مطالعات علمي، زيرا در مقدمه مىگويد: حيلهگرترين مردم، حيلهگرترين تجّار و بيشترين تدنّى اخلاقى را در فارس مىتوان جست. در کتاب مقدسى به طبقات پائين و فرودست هم که بهندرت ذکرى از آنها بهميان مىآيد عنايتى مىشود: فارس سرزمين ظلم و خودسرى است. در يکى از کتابهاى کتابخانهٔ عضدالدوله خواندم: اهالى فارس بيش از همهٔ مردم تسليم و گوش به فرمان شهرياران هستند، با حداکثر بردبارى هر ستم و جورى را تحمل مىکنند، بيشترين بهرهٔ مالکانه را مىپردازند و حداکثر فرمانبرى و انقياد را از خود نشان مىدهند. از آن گذشته در کتاب چنين آمده بود: اهالى فارس هرگز عدالت را نشناختهاند.
هنگامىکه مقدسى به وصف شيراز، شهر مرکزى اين سرزمين مىپردازد. بهخصوص از ذکر انحطاط اخلاقى فارسيان غافل نمىماند. بعضى اوقات نيز از اينکه نظارت امور گرمابهها گاه به عهدهٔ زنان است، خون او به جوش مىآيد. برخلاف وى ابنبطوطه به تأکيد وجود تعداد کثيرى از اعقاب حضرت محمد (ص) را در شيراز ياد آورد مىشود: شيراز از جمله شهرهاى خدا است که اغلب سادات در آنجا زندگى مىکنند. تعداد آنهائى که از حکومت مستمرى دريافت مىکنند، آنطور که من از اشخاص معتبر و مطمئن شنيدهام به يک هزار و چهارصد و اندى بالغ مىشود، ار پير و جوان.