(i ـ aris) = مراسم عروسى ـ در گذشته، ازدواج در روستاى دوان درون فاميلى يا درون طايفهاى بوده است. کمتر اتفاق مىافتاده که دختر را به غريبه شوهر دهند. جمعيت خانوادهها زياد بوده و فاصلهٔ سنى افراد کم. از اين نظر هميشه دو زوجى که از نظر سنِ ازدواج بههم نزديک باشند وجود داشته است. اغلب، دخترعموها براى پسرعموها، دخترخالهها براى پسرخالهها يا پسردائىها، دخترعمهها براى پسردائىها و برعکس، در بدو تولد نافبُر مىشدهاند، که در طول زندگى تا زمان ازدواج بين فاميل مطرح بوده است.
نافبُر شدن دختر براى پسر که هنوز هم کم و بيش در بين مردم وجود دارد، آدابى دارد که به اين قرار است: در خانواده يا فاميل وقتى دخترى به دنيا مىآيد، مادرى که صاحب پسرى در حدود دو ـ سهساله است، پيشنهاد مىکند که ناف دختر را به نام پسر او ببرند. با جواب مثبت مادر يا پدرِدختر اين امر صورت مىگيرد. بنابراين مادرِپسر در همان روزهاى بعد از تولد نوزاد، يک جفت گوشواره يا النگو و... را بهعنوان نشانه، همراه با مبلغى پول براى ماما به خانهٔ مادرِدختر مىبرد و به اين ترتيب همسر آيندهٔ پسر خود را انتخاب مىکند. اگرچه مردم به اين پيمان پايبند هستند، اما گاهى نيز بهدلايل مختلف بههم مىخورد و قضيهٔ نافبُرى منتفى مىگردد.
شرت کنون (sart konon)
شرط کنون (نامزدي) ـ چون پسر به سن ازدواج مىرسد، در صورتىکه براى او از دختران فاميل، دخترى را نافبُر نکرده باشد، پدر و مادر به فکر يافتن دخترى از فاميل برمىآيند. ابتدا با پسر به مشورت مىنشينند؛ اما از آنجا که خجالت مانع انتخاب و اظهارنظر از سوى پسر مىشود، انجام آنرا به عهدهٔ پدر و مادر مىگذارند. پدر و مادر از آن پس وکيل مىشوند که اقدامات لازم را بهعمل آورند. از اينرو بعد از در نظر گرفتن دخترى از فاميل، موضوع را با يکى از معتمدان خود در ميان مىگذارند و از او مىخواهند که به خانهٔ پدرِدختر برود و دختر آنها را خواستگارى کند. مردم معتقد هستند که اگر بر سر راه قاصد سگ قرار گيرد، آنرا به فال نيک گيرد و به مأموريت خود ادامه دهد، ولى در صورتىکه گربه بهخصوص گربهٔ سياه قرار گيرد برگردد و رفتن خود به خانهٔ موردنظر را به وقت ديگرى موکول کند.
اين قضيه چون بايد نزد افراد تا هنگام رضايت دادن پدرِدختر پوشيده بماند، با هيچکس ديگرى مطرح نمىشود. بنابراين وقتى فرد فرستاده شده به خانهٔ پدرِدختر مىرود، سه حالت پيش مىآيد. يا پدرِدختر همان موقع رضايت مىدهد و مىگويد خوشحال مىشويم که چنين وصلتى صورتى گيرد. يا مىگويد جواب را يکى دو روز ديگر عرض مىکنيم تا با ديگران همصحبت شود و نظر مادر و دختر هم جويا شود؛ و يا اينکه در همن موقع جواب منفى مىدهد آنهم غيرمستقيم که مثلاً حالا موقع شوهر کردن دختر او نيست و از اين قبيل دليلها. در اينصورت وقتى که قاصد بازگشت، نتيجه را به خانوادهٔ پسر مىدهد اگر جواب منفى باشد. بنابراين قرار مىشود که قضايا را منتفى تلقى کنند، چراکه معتقد هستند مايهٔ آبروريزى خواهد شد.
در صورتىکه جواب مثبت باشد وقتى را براى خواستگارى رسمى تعيين مىکنند که معمولاً بههنگام شب انجام مىشود. شبهنگام چند نفر از بزرگان فاميل پسر به خانهٔ دختر مىروند. بعد از سلام و تعارفات، بزرگ خانوادهٔ پسر ابتدا شروع به سخن گفتن مىکند و با استناد بهقول خدا و پيغمبر خدا و ائمهاطهار (ع) بهتدريج وارد موضوع خواستگارى مىشود. پدرِعروس نيز سخنانى در همين باب مطرح مىکند و بعد از توافق طرفين مادرِدختر شيرينى از قبل آماده شده را پيش روى حاضران مىگيرد و همه دهان خود را شيرين مىکنند. از اين پس ديگران نيز در جريان خواستگارى قرار مىگيرند.
پسقواله (pas qavala)= (مهريه)
و شيربهاء و زمان عقد و ازدواج نيز در مجلسى ديگر و با حضور نزديکان عروس و داماد تعيين مىگردد. در همين مجلس است که خانوادهٔ داماد مجمعه از شيرينى و کلهقند و تنقلات و قوارهاى پارچه و احتمالاً قطعهاى طلا براى عروس آينده خود تدارک مىبينند و به ارمغان مىبرند. و جشنى کوچک برگزار مىکنند. مهريه معمولاً ملک و اموال غيرمنقول مثل باغ و خانه و زمين و وسايل زندگى مثل ظروف مسي، همراه با يک جلد کلامالله مجيد، آئينه شمعدان و طلا و لباس و ... مىباشد. املاک و اجناسى تعيين شده در دو برگ فهرست مىشود که يک برگ نزد پدرِداماد و برگ ديگر نزد پدرِعروس نگهدارى مىشود. زمان نامزدى تا عقد و ازدواج بنا به شرايط دو خانواده متفاوت است. بعضىها چند روز يا چند هفته بعد از رسم نامزدى مراسم عقد و ازدواج را برگزار مىکنند و بعضىها تا ۶ ماه و يک سال و گاهى بيشتر نامزد مىمانند.
نومزدى (numzadi)= نامزدى
اگر فاصلهٔ مرحلهٔ نامزدى تا عقد و عروسى زياد باشد به مناسبتهائى خانوادهٔ داماد تحفههائى براى عروس خود تهيه مىبينند و براى او مىبرند. همچنين خانوادهٔ عروس نيز به مناسبتهاى مختلف هدايائى براى داماد خود مىبرند. هدايائى که خانوادهٔ داماد براى عروس مىبرند به مناسبتهائى چون: عيد نوروز، روزهدارى غير ايام رمضان و ... است. در اين روزها مادرِداماد مجمعهاى از شيرينى ـ تنقلات، کلهقند، قوارهٔ پارچه، قطعهاى طلا و... تهيه مىبينند و براى عروس به خانه او مىبرد. هداياى خانوادهٔ عروس نيز به مناسبت فصل درو به داماد داده مىشود.
عقدکنان (مراسم عقد)
هنگام فرا رسيدن موسم عقد هر دو خانواده به دست و پا مىافتند که مجلس عقد را هرچه بهتر برگزار کنند. مجلس در ميان هلهله و شادى جوانها بهخصوص دختران و زنان و سلام و صلوات بزرگترها برگزار مىگردد. در خانهٔ عروس، عروس را که لباس سبزرنگ عقد پوشيده، بَزَک کرده و صورت او را بهوسيلهٔ روبنده کاملاً پوشيده است در اتاقى مىنشانند و در کنار او قطعهاى نمک سنگ بهعنوان اينکه چشمزخم به او نرسد و سنگ يکمَنى بهعنوان اينکه عروسى سنگين و رنگين باشد قرار مىدهند. همچنين در پيش روى وى مجمعهاى مىگذارند که در آن يک جلد کلامالله مجيد، يک کلهقند يک آينه، چندين بشقاب محتوى حنا، گردو و بادام، شيرينى و کلوچه و مقدارى زنجبيل، مىديدند که در موعد مقرر به خانهٔ داماد ببرند. به اين منظور در يک مجمعهٔ مسى بزرگ تعدادى بشقاب محتوى شيريني، نبات، انجير، گردو، بادام و تنقلات ديگر مىگذاشتند و کلهقندى را در ميان مجمعه قرار مىدادند و پارچهٔ تورى رنگى روى آن مىانداختند.
سر تراشيدن و شاباش (sabbas ـ ser terasun)
بعد از مجمعه گردان رسم سرتراشان انجام مىشد. بهمنظور صفا دادن به سر و صورت داماد، در وسط ميدان عروسى چارپايهاى مىگذاشتند و داماد را بر آن مىنشاندند و در حالىکه سلمانى دِه سر و صورت او را اصلاح مىکرد، مردم گرداگرد او به ترانهخوانى و دستافشانى مىپرداختند. بعد از اصلاح داماد، مردم به افتخار داماد شباش، شهباش يا شادباش مىکردند.
هنابندون (hana bandun)= حنابندان
در شب دوم جشن بعد از تاريک شدن هوا عدهاى از خانوادهٔ داماد با مجمعهاى که در آن ظرفى از حناى خيسانده و دستمالهاى سهگوش گلدوزى شده موسوم به دس و پاوندن (o pavandun ـ dass) قرار داشت، با دستافشانى و ترانهخوانى به خانهٔ عروس مىرفتند. راه تاريک آنها را چراغهاى زنبورى که بر دوش چند نوجوان بود روشن مىکرد. وقتى به خانهٔ عروس مىرسيدند کِل مىزدند و هورا مىکشيدند و با صداى بلند ترانه مىخواندند. در آنجا ضمن اينکه بهدور عروس حلقه مىزدند و شعر وُى گُل حنا مىبنديم طوق طلا مىبنديم مىخواندند يک نفر روى دست و پاى عروس حنا مىگذاشت و پارچههاى سهگوش را روى آن مىبست. بعد همراه با خانوادهٔ عروس که مجمعهاى از حنا گرفته بودند به خانهٔ داماد باز مىگشتند و دست و پاى داماد را نيز حنا مىبستند. در تمام طول حنابندان دختران و زنان دمى از ترانهخوانى و دستافشانى دست برنمىداشتند.