غرض تنبلىهائى هستند که ريشه ومنشاء بدنى دارند و مادام که آن درمان نشود و از ميان نرود تنبلى از ميانرفتنى نيست.
ضعف بدن
کودکانى هستند که از لحاظ نيروى حياتى ضعيفند و نمىتوانند جنبوجوش لازم را در زندگى داشته باشند و چون ديگر کودکان نمىتوانند به پيش روند. معمولاً اينگونه افراد غالباً تماشاچى هستند و توان کار و فعاليت را ندارند.
کمخونى
کمخونى خود سبب ضعفها و نارسائىها و مؤثر در رفتار است. اثرى منفى در حرکت و تلاش دارد، منجر به ضعف و سستى و بيحرکتى مىشود آنچنان که آدمى احساس مىکند بار سنگينى بردوش دارد و قادر به حرکت و داشتن جنبوجوش نيست.
وضع تنفٌس
گاهى عدم توان تنفٌس و کامل سببساز خستگى و رکود و در نتيجه تنبلى و تنپرورى است. بخاطر وضع بد تنفس نيروى لازم را براى کار و تلاش ندارد وسراز تنبلى و تنپرورى و راحت و آرامش در مىآورد.
بيمارىهاى جسمى
برخى از بيمارىهاى بدنى زمينهساز تنبلى و تنپرورى مىشوند. مثلاً کسانى که اختلال در دستگاه جهازهاضمه دارند و يا وضع مزاجشان عادى و طبيعى نيست و يا افرادى که هميشه بيمارند نمىتوانند وضع و رفتارى عادى داشته باشند.
طرزکار غدد
در اين زمينه مسائل بسيارى قابل ذکرند. در کل بايد متذکر شويم که کمکارى برخى از غددمترشحه داخلى زمينه را براى بروز بسيارى از بيحالىها و کمکارىها فراهم مىکند. کمکارى در کبد و يا ديگر غدد چون غدد فوقکليه و تيروئيد در آن مؤثرند.
خستگىهاى مداوم
غرض خستگىهاى مزمن و مداوم است که ناشى از کارهاى بدنى بسيار شديد است و اين خستگىها تدريجاً زمينه را براى فرسودگى بدن و در نتيجه کمکارىها و تنبلىەا فراهم مىکند بويژه که اين فرسودگى در سنين کودکى باشد.
کمخوابىها
آنها که بهر علتى خواب و استراحت کافى ندارند و يا به عمد نمىخوابند تا مثلاً بيشتر کار و مطالعه کنند. تجربهها نشان مىدهند اينان بيشتر در معرض تنبلى و تنپرورى قرار مىگيرند.
پرخورىها
برخى از کودکان خواه بعلت شمکبارگى و خواه به علت تشويق والدين به پرخورى توش و توان لازم براى کار و فعاليت را ندارند. اصولاً شکم پر و سنگين موجب اختلالاتى فيزيولوژيک شده و حال و حوصله لازم براى کار را از آدمى سلب مىکند.
نقايص و نارسائىها
در اين زمينه بايد مسائلى چون نقص در شنوائى يا بينائى را ذکر کنيم. ممکن است گوش او سنگين يا چشم او ضعيف باشد و اين امر سبب بروز افتها و اتهام در تنبلى گردد و حتى براى اين امر کتک بخورد و يا ناراحت گردد.
فشارهاى بلوغ
بحرانهاى دوران بلوغ سبب واردآمدن فشارهائى برکودک مىشود که سبب بروز خستگىها و کمکارىهاست. آنان در آن سنٌ از لهو و هوسبازى سردرآورده و از کار و تلاش عادى و تحصيلى خود باز مىمانند.
مصرف دارو
در مواردى مصرف دارو سبب مىشود که اختلالاتى در تمرکز قواى فکرى و در نتيجه کار و فعاليت پديد آيد مثلاً تحقيقات نشان مىدهند که مصرف داروهاى ضدصرع سبب بروز اين حالت مىشوند.
صدمات مغزى
برخى از کودکان بعلت ضربه مغزى و يا صدمات وارده برآن، حتى در دوران کودکى دچار نوعى سختى در رفتار و يا در ادراک مىشوند. موارد و انواعى از صرع هم در افراد ممکن است همان وضع و اختلالات را پديد آورد. و اين امر در شخصيت او تثبيت مىشود.