بلاکون يک زندانى جنگى سابق که در پاييز ۱۹۱۸ از روسيه بازگشته بود با تشکيل حزب کمونيست و ادغام سوسيال دموکرات‌ها در ۲۱ مارس ۱۹۱۹ جمهورى شورايى يا ديکتاتورى پرولتاريا و شوراى حاکم انقلابى را اعلام نمود. متعاقب آن مؤسسات صنعتي، املاک وسيع و شرکت‌هاى بازرگانى ملى شدند؛ ولى پس از ۱۳۳ روز هدف حمله مسلحانه نيروهاى متحد شده و مشکلات داخلى و نيروهاى بين‌المللى سبب شکست جمهورى گشت و در اول اوت ۱۹۱۹ سرنگون گشت. ميکلوش هورتى (Admiral Miklosnor Nagyrnza Horthy) آجودان سابق فرانس جوزف براى مرغوب ساختن مردم اقدام به ايجاد حکومت ترور نمود. پس از تخليه بوداپست توسط ارتش رومانى ميکلوش هورتى وارد پايتخت شده و انتخابات را اعلام و برگزار نمود و خود به‌عنوان نايب‌السلطنه انتخاب شد و براى عادى کردن موقعيت جهانى خود پيمان تريانون (Trianon) را در ۴ ژوئن ۱۹۲۰ با شرايط سنگين امضاء نمود. اين پيمان با آنکه براى تحقق اصول ويلسن مبنى بر اعطاى حق خودمختارى به ملل انعقاد يافته بود مع‌هذا مرزهايى براى مجارستان تعيين کرد که در اثر آن سه‌ميليون مجار در خارج از قلمرو اين کشور قرار گرفتند و در مقابل اقليت‌هايى از نژادهاى ديگر در قلمرو مجارستان جاى گرفتند اين عدم تجانس يکى از ريشه‌هاى بحران‌هاى سياسى در اروپاى مرکزى طى سال‌هاى بين دو جنگ گرديد.


محدودۀ کشور به يک سوم وسعت قبلى آن کاهش يافت و پرداخت غرامت سنگين نيز مقرر شد. اصلاحات بسيار محدود ارضى که بيشتر زمين‌هاى تقسيم شده را به حاميان مقتدر سياسى رژيم واگذار مى‌کرد اجرا گشت. مالکين راضى نگه داشته شدند و نظام بزرگ مالکى دست‌نخورده باقى ماند. احزاب ممنوع و مستخدمين دولتى از حق تشکل منع شدند. بيشتر ضعف مجارستان در خارج از مرزهاى جديد آن قرار گرفته و ساير بخش‌هاى صنعتى نيز بازارهاى سنتى خود را از دست داده بودند. ده‌ها هزار مشاغل کوچک و متوسط از بين رفتند. توليد کاهش يافت و بهاى توليدات کشاورزى سقوط بيشترى نموده و همين ايجاد موقعيت نامساعد زمينه مساعد را براى همکارى با آلمان هيتلرى در دهه‌هاى بعد هموار کرد و پتانسيل اتحاد با فاشيسم را ايجاد نمود. در ۱۹۳۱ از پولاگومبوش از جوخه افسران ضد انقلاب ۱۹۱۹ خواسته شد که دولت جديد را تشکيل دهد گومبوش که يک هوادار نازى بود در برنامه ملى ۹۵ ماده‌اى خود قول تغييرات مساعد را به اقشار جامعه داد، ولى سياست خارجى وى با فاشيسم ايتاليا و آلمان مشخص مى‌شود. زيرا اساس سياست داخلى آن متعهد به بازپس گرفتن سرزمين‌هاى جدا شده در پيمان تريانون بوده و همين بهانه لازم را براى اجراى سياست خارجى فاشيستى ايجاد کرد. هيتلر براى بازپس گرفتن ترانسيلوانيا و بخش‌هايى از آنچه که قبلاً جنوب مجارستان بود به هورتى کمک کرد. در عوض وى خواستار شرکت مجارستان در حمله آلمان به يوگسلاوى (مجارستان با آن پيمان دوستى داشت.) و اتحاد شوروى (سياست آن نسبت به مجارستان دوستانه بود) گرديد. اين سياست در نهايت باعث درگير شدن فاجعه‌انگيز مجارستان در جنگ دوم جهاني، ويرانى بسيار کشور و از دست دادن سرزمين‌هايى که توسط هيتلر به مجارستان بازپس داده شده بود گرديد. هيتلر به‌وعده خود وفا کرد و جنوب اسلواکيا را به مجارستان داد در سال ۱۹۴۰ نيز نيمى از ايالت ترانسيلوانيا را از رومانى مجزا و ضميمه مجارستان کرد.


۱۹ مارس ۱۹۴۴ هورتى دستگير و ديکتاتورى فاشيست‌ها به رهبرى فرنس سالوش رهبر حزب صليب شکسته برپا گشت؛ (۱۵ اکتبر ۱۹۴۴) ولى در پاييز ۱۹۴۴شرق مجارستان از اشغال نيروهاى آلمانى آزاد گشت. اعضاى جبهه مارسى جبهه استقلال ملى مجارستان را ايجاد و سپس مجلس موقت ملى را در بن آزاد شده برپا داشت که اين آغاز عصرى نوين در تاريخ مجارستان به‌شمار مى‌آمد. مجارها براى احياى استقلال خويش دست به فعاليت‌هاى زيرزمينى زدند و در اواخر سال ۱۹۴۴ درياسالار هورتى که از ۲۵ سال قبل حکومت را در دست داشت مخفيانه با شوروى وارد مذاکره شد و حکومت موقت ملى در ۲۲ دسامبر توسط مجلس ملى تشکيل و جهت انجام اصلاحات ارضى و الغاى نظام فئودالى مبنى بر بزرگ مالکى اقدام کرد. در ۱۳ فوريه ۱۹۴۵ بوداپست و در آوريل ۱۹۴۵ تمام مجارستان آزاد شد و سلطه قطعى ارتش سرخ شوروى که در اواخر ۱۹۴۴ وارد اين کشور شده بود قطعيت يافت. با استقرار نيروهاى ارتش سرخ در مجارستان حزب کمونيست اين کشور به پشتيبانى و رهبرى مسکود به قدرت رسيد و نظام سوسياليستى تدريجاً در اين کشور استقرار يافت. در نوامبر ۱۹۴۵، انتخابات ملى شروع شد و حزب خرده مالکين اکثريت دو سوم کرسى را به‌دست آورد و در ژانويه ۱۹۴۶ ژوان تدلى (Zolantidly) رهبر حزب به‌سمت رئيس‌جمهور (فرنس Frence Negy نخست‌وزير شد.) انتخاب شد و خسارات جنگى کاهش توليدات و غرامت‌ها باعث افزون گرديدن مشکلات کشور گرديدند.


در شورش عظيم ملى در ۲۳ اکتبر ۱۹۵۶ مردم بوداپست سر به شورش زدند. اين طغيان ابتدا جنبه شورش داشت ولى به‌ مرور جنبه ضدکمونيستى و به يک انقلاب ملى مبدل شد که در ۲۷ اکتبر به سراسر کشور سرايت کرد. شوروى‌ها، ناکى را معزول و تبعيد کردند و يانوش کادار (Janson Kadar) را که از وفاداران به مسکو بود. به نخست‌وزيرى منصوب کردند. کادار سياست آشتى با ملت را در پيش گرفت؛ ولى در تمام مدت نوامبر همان سال آرامش به‌خود نديد. گرچه در ۴ دسامبر ۱۹۵۶ در حدود ۳۰ هزار زن مجارى دست به تظاهرات زده و کانون مقاومت جديد را در مقابل حکومت به‌وجود آوردند و مردم مجارستان هم از اين تظاهرات پشتيبانى کردند؛ ولى سرنوشت اعتصاب‌کنندگان و تظاهرکنندگان منجر به کشته شدن، اعدام و تبعيد و زندان گرديد. اين واقعه در تعقيب حوادث لهستان بود که تظاهرات دانشجويى آغاز شد و دانشجويان در يک طرح ۱۶ ماده‌اى تقاضاى خود را مبنى بر عقب‌‌نشينى فورى نيروهاى شوروي، انجام انتخابات، آزادى بيان، احياى احزاب سياسى و بهبود سطح زندگى توده‌ها عنوان کردند. تظاهرات ابتدا با آرامش کامل برگزار شد؛ ليکن پس از ايراد نطق انوگرو رهبر حزب کمونيست از راديو که با لحن ديکتاتور مآبانه صورت گرفت موج تظاهرات عمومى شدت گرفت و مردم مجسمه استالين را سرنگون کردند. ايمره ناگى و دوستان آن پس از پايان غائله اعدام شدند. تلفات به ۲۵ هزار نفر رسيد، و به‌دنبال آن حکومت کمونيستى برقرار شد.


اين حکومت تا سال ۱۹۹۰ و اوج مبارزات اصلاح‌طلبانه در شورى سابق ادامه يافت و تحت تأثير کشورهاى اروپاى شرقى دست به انقلاب زد و حکومت تک‌ حزبى از بين رفت و دولتى ائتلافى متشکل از محفل دموکراتيک - حزب خرده مالکان مستقل و حزب دموکرات مسيحى تشکيل شد. در اين دوره ژوزف آنتال نخست‌وزير مجارستان بود. وى راست معتدل بود و با اتخاذ اين سياست يکپارچگى سه حزب مؤتلفه دولت (مجمع دموکراتيک، حزب دموکرات مسيحى و حزب خرده مالکان مستقل) را حفظ کرد و در سياست خارجى به‌حمايت از اقليت‌هاى قوى پرداخت. وى سياست کشور را به‌طريق صلح‌آميز از ديکتاتورى کمونيستى به دموکراسى رهبرى نمود. پس از وى در ۲۱ دسامبر ۱۹۹۳ آقاى پيتربورش با پذيرش همان برنامه انتخاب شدند.